تاریخ هریس از امپراتوری گمشده. بیزانس تاریخ امپراتوری ناپدید شده

27.02.2022

بیزانس که از خرابه های امپراتوری بزرگ روم بیرون آمده است، در طول تاریخ بیش از هزار ساله خود صحنه تهاجمات، محاصره ها و جنگ های مداوم بوده است. مرز غرب و شرق، نماد جهان مسیحیت - قسطنطنیه - مهاجمان را به خود جذب کرد و با ثروت و شکوه خود چشمگیر بود. چگونه امپراتوری بیزانس که زمانی مالک نیمی از جهان بود، علیرغم همه تحولات، مدت شگفت انگیزی دوام آورد و چرا سرانجام تقریباً بدون هیچ اثری ناپدید شد، گویی منحل شد؟ نه ارتشی قدرتمند، نه مهارت سیاستمدارانش، نه دیوارهای تسخیرناپذیر قسطنطنیه، نه اعتقادی به اینکه خدا اولین امپراتوری مسیحی را بر روی زمین ترک خواهد کرد، که دین جدید را نه تنها در قلمرو وسیع خود، بلکه در کشورهای همسایه نیز گسترش داد. ، دولت باستانی را نجات داد. مورخ بریتانیایی جاناتان هریس در مورد چگونگی تولد بیزانس، حکومت بر جهان و مرگ و همچنین میراثی که برای دنیای مدرن به جا گذاشت می گوید.

این اثر متعلق به ژانر تاریخ است. علوم تاریخی. در سال 2015 توسط آلپینا دیجیتال منتشر شد. در سایت ما می توانید کتاب "بیزانس: تاریخ امپراتوری ناپدید شده" را با فرمت های fb2، rtf، epub، pdf، txt دانلود کنید یا به صورت آنلاین مطالعه کنید. امتیاز کتاب 2.86 از 5 است، در اینجا قبل از مطالعه می توانید به نظرات خوانندگانی که از قبل با کتاب آشنایی دارند نیز مراجعه کرده و نظر آنها را جویا شوید. در فروشگاه اینترنتی شریک ما می توانید کتاب را به صورت کاغذی خریداری و مطالعه کنید.

صفحه فعلی: 1 (کل کتاب 23 صفحه دارد) [گزیده خواندنی موجود: 6 صفحه]

جاناتان هریس
بیزانس: داستان یک امپراتوری گمشده

مترجم ناتالیا نارسیسووا

ویرایشگر م. ساوینا

مدیر پروژه I. Seryogina

اصلاح کننده ها E. Chudinova، S. Chupakhina

چیدمان کامپیوتر A. Fominov

پوشش طراح ی. بوگا

تصویر جلد ShutterStock


کپی رایت © 2015 جاناتان هریس

در ابتدا توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شد

© نسخه به زبان روسی، ترجمه، طراحی. LLC "غیر داستانی آلپینا"، 2017


تمامی حقوق محفوظ است. این کار صرفاً برای استفاده خصوصی در نظر گرفته شده است. هیچ بخشی از نسخه الکترونیکی این کتاب را نمی توان به هر شکل یا به هر وسیله ای، از جمله ارسال در اینترنت و شبکه های شرکتی، برای استفاده عمومی یا جمعی بدون اجازه کتبی صاحب حق چاپ تکثیر کرد. برای نقض حق چاپ، قانون پرداخت غرامت به دارنده حق چاپ را تا سقف 5 میلیون روبل (ماده 49 LOAP) و همچنین مسئولیت کیفری در قالب حبس تا 6 سال (ماده) پیش بینی می کند. 146 قانون جزایی فدراسیون روسیه).

* * *

به یاد میبل (1896-1966)، اتل (1892-1974) و گرگ (1900-1992)

تصاویر و نقشه ها

1. مجسمه کنستانتین، تپه کاپیتولین، رم (maratr/Shutterstock.com).

3. ظرف نقره ای که تئودوسیوس اول را نشان می دهد (FXEGS Javier Espuny/Shutterstock.com).

4. تئودوسیوس در هیپودروم، پایه ستون (BasPhoto/Shutterstock.com).

5. خرابه های سراپیوم، اسکندریه (Copycat37/Shutterstock.com).

6. کلیسای سانتا ماریا ماگیوره، رم (feliks/Shutterstock.com).

7. کلیسای سنت سیمئون استایلیت، قله سمعان، سوریه (رافال سیچاوا/Shutterstock.com).

8. کلیسای سنت آپولینار نووو، راونا (Borisb17/Shutterstock.com).

9. ژوستینین اول، موزاییکی از کلیسای سن ویتال، راونا (Michal Szymanski/Shutterstock.com).

10. ایاصوفیه (میخائیل مارکوفسکی/Shutterstock.com).

11. کلیسای مقدس سرجیوس و باکوس، قسطنطنیه (Borisb17/Shutterstock.com).

13. دیوارهای قسطنطنیه (Tolga Sezgin/Shutterstock.com).

14. نماد Hodegetria (Dmitry Kalinovsky/Shutterstock.com).

15. کلیسای تاریک، کاپادوکیه، آسیای صغیر (Adisa/Shutterstock.com).

16. ویرجین و کودک، موزاییکی از ایاصوفیه، قسطنطنیه (وادیم پتراکوف/Shutterstock.com).

17. کلیسای صومعه Mireleion، قسطنطنیه (Pavle Marjanovic/Shutterstock.com).

18. کلیسای بیزانسی، اوهرید (S-F/Shutterstock.com).

19. ایاصوفیه، کیف (Kiev.Victor/Shutterstock.com).

20. بنای یادبود شاهزاده ولادیمیر کیف، لندن (عکس نویسنده).

21. لاورای بزرگ، کوه آتوس (دیمیتری اومتسینسکی/Shutterstock.com).

22. خرابه های پرسلاو، بلغارستان (Little_Desire/Shutterstock.com).

23. صومعه اوسیوس لوکاس، یونان (Anastasios71/Shutterstock.com).

24. زویا، موزاییک در ایاصوفیه (Pavle Marjanovic Shutterstock.com).

25. کنستانتین نهم مونوماخ، موزاییک در ایاصوفیه (پاوله مارجانوویچ/Shutterstock.com).

26. الکسی اول کومنوس، تصویر روی سکه (عکس از نویسنده).

27. جان دوم کومننوس، موزاییک در ایاصوفیه (Antony McAulay/Shutterstock.com).

28. صومعه پانتوکراتور، قسطنطنیه (aydngvn/Shutterstock.com).

29. Deesis، موزاییک در ایاصوفیه (Artur Bogacki/Shutterstock.com).

30. ایاصوفیه، مونواسیا (TellyVision/Shutterstock.com).

31. کلیسای مسیح نجات دهنده در Chora، قسطنطنیه (Mario Savoia/Shutterstock.com).

32. میستراس، یونان (دیگو ماریوتینی/Shutterstock.com).

33. ایاصوفیه، بیسواتر، لندن (عکس از نویسنده).


کارت ها

امپراتوری بیزانس ج. 500 گرم

امپراتوری بیزانس ج. 565

امپراتوری بیزانس ج. 741

امپراتوری بیزانس ج. 900

امپراتوری بیزانس ج. 1050

پیشگفتار و قدردانی

این کتاب سفر من به تاریخ هزار ساله بیزانس است که پیرامون پرسش‌ها، افراد و رویدادهایی ساخته شده است که مدت‌ها مرا به خود مشغول کرده‌اند. اصلی‌ترین چیزی که می‌خواستم بفهمم این بود که چگونه بیزانس با وجود همه تحولات و تهاجماتی که اتفاقاً تحمل کرد، برای مدت طولانی زنده ماند و چرا در نهایت بدون هیچ اثری ناپدید شد. برای پاسخ به این پرسش‌ها، موارد زیادی را که احتمالاً نویسنده دیگری در روایت گنجانده است، کنار گذاشته‌ام و در عین حال جنبه‌هایی را که دیگران ممکن است فرعی یا حتی بی‌ربط بدانند، در نظر گرفته‌ام.

درباره بخش «ادامه مطلب» در پایان نیز می‌توانم بگویم که ادعا نمی‌کند کامل است - بلکه ایده‌هایی برای مرحله بعدی است - و محدود به کتاب‌های انگلیسی است که به طور گسترده در دسترس هستند. البته در مورد بیزانس خیلی بیشتر نوشته شده است.

در مورد نام‌های بیزانسی، به طور کلی سعی کردم آنها را تا حد ممکن نزدیک به صدای اصلی یونانی آوانویسی کنم، اما به دنبال دستیابی به این امر به هر قیمتی نبودم. تلفظ آنها و همچنین پوشش رویدادها و تفسیر آنها انتخاب شخصی من است.

با این حال، اگرچه این کتاب دیدگاه من را در مورد "دنیای فراموش شده" بیزانس ارائه می دهد، اما به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر افراد دیگر قرار گرفت. بنابراین، او از نظرات دو بازبین ناشناس حامی و همچنین بازخورد هدر مکالوم و ریچل لونزدیل از انتشارات دانشگاه ییل چیزهای زیادی به دست آورد. لیز هورنبی متن را با دقت ویرایش کرد. اندرو سرجنت با مهربانی دستنوشته را از دیدگاه یک فرد غیر روحانی علاقه مند خواند و من را از بسیاری از تناقضات، اشتباهات و حذفیات نجات داد. کار در بخش تاریخ در کالج کینگز هالووی نیز تأثیر زیادی بر من داشت. اگر این فرصت را نداشتم که ایده‌هایم را روی دانشجویان کارشناسی که دوره‌های من را در بیزانس و همسایگانش و سقوط قسطنطنیه گذرانده‌اند، آزمایش کنم، اصلاً این کتاب را نمی‌نوشتم. پرسش ها، پاسخ ها و ایرادات آنها مرا وادار کرد تا مفاهیم خود را اصلاح و تصحیح کنم و در برخی موارد به طور کامل در آنها تجدید نظر کنم. من همچنین مدیون سه رئیس بخش، جاناتان فیلیپس، سارا انصاری، و جاستین چمپیون، برای کمک آنها در هر دو زمینه تحقیق و تدریس، و به پنه لوپه مولنز و ماری-کریستین اوکندن هستم، که تمام امور اداری را به راحتی و بدون زحمت انجام دادند. در نهایت، نوشتن یک اثر تاریخی در حین کار در یک دپارتمان مناسب، به ویژه چنین بزرگ، با علایق علمی متنوع، یک امتیاز بزرگ است.

کینگز کالج هالووی، دانشگاه لندن

ژانویه 2015

پیش درآمد

ویرانه های بسیاری از آثار باستانی وجود دارد، اما مشخص نیست که چرا تعداد کمی از آنها حفظ شده است ...

Augier Ghislain de Bousbecq، سفیر امپراتور مقدس روم در قسطنطنیه، 1555-1562


در اواسط قرن شانزدهم، پایتخت سلطنت عثمانی یکی از بزرگترین و ثروتمندترین شهرهای جهان بود. این شهر قلب امپراتوری بود که از کریمه تا الجزیره امتداد داشت و جمعیتی بالغ بر 400000 نفر به سرعت در حال رشد بود. نام رسمی این شهر که معمولاً به عنوان استانبول شناخته می شود، قسطنطنیه بود. فرمانروای آن، سلیمان اعظم (حکومت 1520-1566)، نه تنها یکی از بزرگترین فاتحان تاریخ امپراتوری، بلکه یک خلیفه مسلمان نیز بود، و به همین دلیل خیابان ها و میادین قسطنطنیه با حدود 300 مسجد تزئین شده بود. عظمت قدرت معنوی و همچنین سکولار سلطان را نشان داد. مسجد جدید و باشکوهی با چهار مناره بر روی تپه ای در مرکز شهر برپا می شد. پس از اتمام ساخت، مجموعه کاملی از مدارس، حمام ها و بیمارستان ها خواهد بود. این مسجد که به نام سلیمانیه معروف است، پس از نام سلطانی که به دستور او ساخته شد، به مسجد اصلی پایتخت قدرتمندترین حاکم اسلامی آن زمان، رئیس همه مسلمانان مؤمن تبدیل خواهد شد.

در سال 1544 یک فرانسوی به نام پیر ژیل وارد قسطنطنیه شد. او که تحصیلکرده کلاسیک و طبیعت دانی مشتاق بود، از طرف فرمانروای خود، فرانسیس اول، به آنجا رفت تا نسخه های خطی باستانی را برای کتابخانه سلطنتی فونتنبلو بیابد. با این حال، او مجبور شد بسیار بیشتر از آنچه برنامه ریزی شده بود در قسطنطنیه بماند: در سال 1547، پادشاه فرانسیس درگذشت، دانشمند و مأموریت او به سلامت فراموش شدند و ژیل بدون بودجه لازم برای بازگشت به خانه ماند. سه سال بعد برای گذران زندگی مجبور شد به لشکر سلطان بپیوندد و برای جنگ با پارسیان به شرق برود. اما قبل از آن، در مدت اقامت اجباری خود در قسطنطنیه، در خیابان های پایتخت بسیار پرسه زد و آن را به خوبی مطالعه کرد. این شهر زمان او نبود که او را اشغال کرده بود. در نگاه او، در مقابل پس‌زمینه مساجد با شکوه جدید، خیابان‌های شهر کثیف‌تر و مغفول‌تر به نظر می‌رسیدند. به عنوان یک مرد دارای تحصیلات کلاسیک، او به دنبال آثاری از گذشته باستانی بود، زمانی که شهر به نام بیزانس شناخته می شد. با تاسف او، تقریباً هیچ چیز از آن دوران باقی نماند، اما ژیل به زودی به آنچه از قرون بعدی باقی مانده بود، علاقه مند شد، زمانی که قسطنطنیه پایتخت یک امپراتوری مسیحی بود، نه یک امپراتوری مسلمان، و حاکمان آن یونانی صحبت می کردند، نه ترکی. معاصران او این دولت ناپدید شده را امپراتوری بیزانس یا بیزانس نامیدند، و از آنجایی که سرانجام یک قرن پیش از آن وجود نداشت، چیز دیگری در مقایسه با امروز از آن باقی ماند. ژیل تا جایی که می توانست مشتاقانه به دنبال آثار باقی مانده از این دنیای گمشده می گشت. او در اطراف ساختمانی که به وضوح به آن دوران تعلق داشت - کلیسای جامع مسیحی سابق ایاصوفیه (حکمت خدا) که در مرکز شهر مقابل کاخ توپکاپی سلطان برجستید، پرسه زد. یک روز، در حالی که لیز می خورد، به یک مخزن زیرزمینی سقوط کرد و در آنجا هفت ستون مرموز را کشف کرد. شخصی به او گفت که آنها بخشی از کاخ زمانی باشکوه امپراتوران بیزانس بودند، اما خود ژیل مطمئن بود که آنها بقایای رواقی هستند که زمانی میدان اصلی شهر، آگوستئون را احاطه کرده بود. او از زیر خیابان ها فرود آمد و با یک قایق کوچک، بین ستون های قدرتمند آب انبار زیرزمینی، زیر سقف طاق دار آن، که فقط با نور ناهموار مشعل روشن می شد، سر خورد. او از ایوانی که قسمت شرقی هیپودروم را مشخص می کرد، جایی که بیزانسی ها مسابقات ارابه سواری را تماشا می کردند، بالا رفت و از این مکان می توانست دلفین هایی را که در بسفر در دوردست می چرخیدند، ببیند.

فاش کردن میراث گذشته بیزانس، همانطور که به زودی مشخص شد، کار آسانی نبود. علاقه بیش از حد آشکار به آثار باستانی باعث ایجاد سوء ظن در بین مردم محلی شد و از این نظر مسیحیان ساکن در شهر کمتر از ترک ها خصومت نداشتند. از آنجایی که ژیل یافته های خود را اندازه گیری کرد، می توان او را به عنوان نفوذی دشمن به مقامات تحویل داد. و اگر او توجه ناخواسته ساکنان محلی را به خود جلب کرد ، فقط یک راه برای جلوگیری از مشکل وجود داشت - خرید شراب برای همه.

از دیوارهای قلعه باستانی که قسطنطنیه را از غرب محافظت می کرد، به راحتی می توان بالا رفت و ژیل توانست با قدم های خود فاصله بین استحکامات داخلی و خارجی را اندازه گیری کند. اما باید با احتیاط بیشتری به ایاصوفیه نگاه کرد، زیرا اکنون مسجد ایاصوفیه بود و غیرمسلمانان قرار نبود به داخل آن بروند. ژیل با ادغام با جمعیت، بدون اینکه متوجه شود به آنجا رسید و با چشمان خود گنبد سر به فلک کشیده آن را دید. اما وقتی نوبت به اندازه گیری رسید، مجبور شد برای انجام این کار به یک ترک پول بدهد.

ژیل مسحور شواهد گذشته، با این وجود فهمید که این تنها بخش کوچکی از بناهای تاریخی بیزانس است که زمانی قسطنطنیه را زینت می‌داد. بسیاری از کلیساها، صومعه ها و کاخ هایی که در متونی که او خواند به سادگی ناپدید شدند. او می دانست که در Blachernae، نزدیک دیوارهای شهر، باید قصر دوم امپراتوران بیزانس وجود داشته باشد، اما نتوانست آن را پیدا کند. او به دنبال کلیسای رسولان مقدس گشت، که، همانطور که می گفتند، از نظر اندازه کمتر از ایاصوفیه بود، اما هیچ اثری پیدا نکرد - حتی یک پایه. یک بنای تاریخی درست جلوی چشمانش ویران شد. نه چندان دور از ایاصوفیه، با پای غول پیکر برنزی روبرو شد که از تلی از آوار بیرون آمده بود. او واقعاً می خواست بالا برود و او را اندازه گیری کند ، اما جرأت نمی کرد ، زیرا می ترسید توجه را به خود جلب کند. با این حال، حتی بدون هیچ اندازه گیری، مشخص بود که پا از قد او بزرگتر است. علاوه بر این، گویی که به طور اتفاقی به اطراف این زباله دان نگاه می کند، بینی به طول حدود 20 سانتی متر و پاهای یک اسب را پیدا کرد. از آنچه خواند، ژیل می دانست که چه چیزی می تواند باشد. معلوم شد که او یکی از آخرین افرادی است که فرصت دیدن مجسمه سوارکاری عظیم امپراتور ژوستینیان اول را داشته است. برای هزار سال، او بر روی ستونی بلند در میدان مرکزی قسطنطنیه بیزانسی ایستاده بود. امپراطور روی اسبی در حال تاخت نشسته بود، دست راستش به نشانه هشدار دادن به دشمنان بلند شده بود، در سمت چپش توپی بود که بالایش صلیب بود. حالا این مجسمه به شکل تکه‌هایی روی زمین افتاده بود و کارگران انتظار نابودی نهایی را داشتند و کارگران از قبل شروع به بردن قطعات آن به ریخته‌گری کرده بودند، جایی که قرار بود آنها را به توپ ذوب کنند. ژیل فقط می‌توانست افسوس بخورد که ترک‌ها با مجسمه‌سازی و زیبایی‌های معماری بسیار خصمانه بودند - این در مورد چنین آثار هنری و سازه‌های باشکوهی صدق نمی‌کرد. ژیل که مجذوب بناهای باستانی شده بود، با احساسات گرم نسبت به قسطنطنیه معاصر و ساکنان آن آغشته نشد و با ترک، عهد کرد که دیگر به آنجا برنگردد.

* * *

چند سال بعد، ژیل پس از بازگشت از شرق و اقامت در رم، برداشت ها و یافته های خود را در اثر باستانی قسطنطنیه که در سال 1561 پس از مرگش منتشر شد، شرح داد. ناپدید شدن بسیاری از شواهد فیزیکی وجود چنین دولتی قدرتمند و مرفه مانند بیزانس او ​​را بر آن داشت تا یک سؤال طبیعی بپرسد: چگونه شد که حاکمان مسیحی قسطنطنیه بیزانس همه چیز را از دست دادند و به بردگی "باسورمان ها" درآمدند؟ وی در پایان گفت: کل موضوع در شخصیتی است که با اقلیم این قسمت از سرزمین شکل گرفته است:

با توجه به این موضوع، اگرچه به نظر می رسد که قسطنطنیه طبیعتاً برای حکومت آفریده شده است، ساکنان آن نه فضایل روشنگری دارند و نه نظم و انضباط سخت. رفاه آنها را تنبل کرده است ... [و] کاملاً ناتوان از هرگونه مقاومت در برابر وحشیانی است که از هر طرف برای فواصل طولانی با آنها محاصره شده اند.

ژیل از اولین و نه آخرین نفری بود که سقوط بیزانس را به تنبلی و بی ادبی اخلاقی ساکنانش توضیح داد. دو قرن بعد، این موضوع توسط ادوارد گیبون مطرح شد، که در آخرین مجلدات اثر معتبر خود، تاریخ زوال و سقوط امپراتوری روم، 1
Gibbon E. تاریخ زوال و نابودی امپراتوری روم. فصل I–VII. سن پترزبورگ: ناوکا، یوونتا، 1997–2004.

او در مورد "بزدلی و اختلاف" در میان "یونانیان" نوشت، همانطور که او و بسیاری دیگر بیزانسی ها را می نامیدند. حتی امروزه، این تصور وجود دارد که مشکلی در مورد بیزانسی ها وجود دارد، که توضیح می دهد که چرا دولت آنها دیگر روی نقشه نیست. آنها به جای جمع آوری و مسلح کردن لژیون ها علیه دشمنان متعدد خود، واقعیت های سیاسی و اقتصادی را نادیده گرفتند و به فعالیت های تشریفاتی، جمع آوری آثار باستانی، اختلافات جزمی و تزئین کلیساها پرداختند. و اگر دستاوردهای یونانیان و رومیان باستان تأثیر عمیقی بر دنیای مدرن داشته و مرتباً در برنامه های تلویزیونی و دروس مدرسه صحبت می شود، بیزانس تا حد زیادی فراموش شده است.

با این حال، یک واقعیت بسیار ناخوشایند وجود دارد که اجازه نمی دهد او به این راحتی اخراج شود. اگر واقعاً بیزانسی ها آنقدر غیرفعال و بدبخت بودند که نتوانستند از خود دفاع کنند، چرا دولت آنها اینقدر دوام آورد؟ تاریخ بسیاری از امپراتوری های کوتاه مدت مانند اسکندر کبیر و آتیلا را می شناسد: آنها که در نتیجه فتوحات نظامی شکل گرفتند، بلافاصله پس از مرگ خالقان کاریزماتیک خود از هم پاشیدند. برعکس، بیزانس یکی از بادوام ترین قدرت ها در تاریخ بشریت بود. اگر آغاز آن را نامگذاری قسطنطنیه به عنوان پایتخت در سال 330 و پایان آن تصرف شهر توسط ترکان عثمانی در سال 1453 دانسته شود، بیش از 1000 سال به طول انجامید. این رکورد طول عمر بسیار چشمگیرتر است زیرا در نامطلوب ترین شرایط ثبت شده است. یک روند روشن در تاریخ وجود دارد: مردم چه در تلاش برای فرار از ظلم یا فاجعه زیست محیطی، چه در جستجوی زندگی بهتر، چه به دلیل تمایل به تسخیر و غارت، دائماً در حرکت هستند. دوره هایی وجود دارد که این حرکت تا حدودی کند می شود. مثلاً از 31 قبل از میلاد چنین بود. ه. تا سال 180، که به امپراتوری روم اجازه داد تا قلمرو وسیعی را حفظ کند و تقریباً در همان مرزها باقی بماند. بیزانس که جانشین امپراتوری روم شد، چنین شانسی نداشت. در طول تاریخ خود، پیوسته در مسیر مهاجرت مردمانی بوده است که از استپ های آسیا و شبه جزیره عربستان به غرب کوچ کردند.

این بیش از هر چیز دیگری بود که سرنوشت او را تعیین کرد. جامعه و شخصیت متمایز آن در پاسخ به تهدید جدی دائمی تمامیت ارضی شکل گرفته است. در مواجهه با چنین چالشی، قدرت نظامی به تنهایی کافی نبود. یک ارتش از بیگانگان را در نبرد شکست دهید و سه ارتش به جای آن خواهند آمد. برای یافتن راه‌های دیگری برای خنثی کردن تهدید، چه از طریق ادغام و توافق، یا با رشوه و دسیسه، و یا - و این غیرعادی‌ترین راه است - با ایجاد شکوه بیرونی، که هدف آن از بین بردن تهدید، راه‌های دیگری برای خنثی کردن تهدید لازم بود. این است که دشمنان را گیج کرده و آنها را به عنوان دوست و متحد به صفوف خود بکشاند. امپراتوری مرتباً توسط فجایع متزلزل می شد، اما او توانست زنده بماند و بهبود یابد. شاید خود بیزانسی ها تا حدودی در این واقعیت مقصر باشند که این ویژگی های تاریخ تمدن آنها مورد توجه قرار نگرفت. آنها با ادبیات، هنر و اعمال تشریفاتی خود، همه را به یکی از بزرگترین توهمات تاریخ سوق دادند و جامعه خود را به گونه ای پیوند ناگسستنی با گذشته نشان دادند: تا انتها آنها اصرار داشتند که "رومی" در نظر گرفته شوند، گویی هیچ چیز از آن زمان تغییر نکرده است. زمان های قدیم. در واقع، در مواجهه با تهدیدات بی پایان، بیزانس پیوسته در حال توسعه و تغییر بود. بسیار آسان است که بیزانسی ها را آن گونه که خودشان می دانستند درک کرد و ویژگی های متمایز جامعه خود را از دست داد. ژیل، گیبون و همه کسانی که سعی کردند بفهمند چرا بیزانس از روی زمین ناپدید شد، سؤال اشتباهی پرسیدند. نکته این نیست که چرا وجودش متوقف شد، یک چیز دیگر جالب است: چگونه اصلاً زنده ماند و حتی برای مدتی شکوفا شد - برخلاف همه شانس ها؟

فصل 1
گرگ و میش خدایان

من پیروزی بربریت و دین را توصیف کرده ام.

ادوارد گیبون، 1776


بناهای ویران شده قسطنطنیه تنها آثار باقی مانده از بیزانس در دهه 1540، یک قرن پس از پایان یافتن بیزانس نبود. در سراسر اروپای غربی، کتابخانه‌های پادشاهان، دوک‌ها و کاردینال‌ها، نسخه‌های خطی متون مذهبی و کلاسیک را به زبان یونانی نگهداری می‌کردند که زمانی توسط کاتبان بیزانسی به سختی نسخه‌برداری شده بود. ترک ها علاقه چندانی به کتاب های بازمانده امپراتوری ناپدید شده نداشتند و با کمال میل این دست نوشته ها را به افرادی مانند پیر ژیل فروختند که آنها را به وطن خود بازگرداند. برخی از دست نوشته ها توسط پناهندگان خارج شد. چیزی که در میان آنها نبود: از انجیل و زبور تا آثار گرانبهای فیلسوفان یونان باستان، که برای قرن ها در غرب در دسترس نبود.

یکی از این دست نوشته ها، Codex Vaticanus Graecus 156، هنوز در کتابخانه واتیکان نگهداری می شود. صدها نسخه خطی بیزانسی دیگر وجود دارد، اما این یکی خاص است. صاحبان آن نمی خواهند این نسخه خطی خوانده شود و دسترسی به آن تا اواسط قرن نوزدهم به شدت محدود بود. روزی روزگاری چندین صفحه از نسخه خطی به دقت و هدفمند بریده شد و ما هرگز از محتوای آنها مطلع نخواهیم شد. جای تعجب است که این شواهد براندازی اصلاً چگونه باقی مانده است. Graecus 156 که قدمت آن به قرن دهم می رسد، نسخه ای متأخر از یک اثر تاریخی است که در حدود قرن پنجم به زبان یونانی نوشته شده است. نویسنده آن زوسیما بود، یک کارمند دولتی که تقریباً هیچ چیز در مورد او معلوم نیست. اما او توصیفی از دوره انتقالی از امپراتوری روم به جانشین آن، بیزانس، به جای گذاشت.



زوسیما شاهد تیم بازنده بود. او تاریخ امپراتوری را تا سال 410 بازگو کرد، اما از همان ابتدا مشخص کرد که داستان زوال و زوال است و در زمان او امپراتوری دیگر آن چیزی نیست که باید باشد. زمانی که او کارش را نوشت، قلمرو آن به نصف کاهش یافت. ولایات غربی قبلاً امپراتور را ترک کرده بودند و قبایل مختلف ژرمنی در آنها ساکن شده بودند که زوسیماس - مانند همشهریانش - با تحقیر آنها را "بربر" می نامید. شمال آفریقا توسط وندال ها اداره می شد، اسپانیا توسط ویزیگوت ها، گول توسط فرانک ها و بورگوندی ها، بریتانیا توسط آنگل ها، ساکسون ها و جوت ها اداره می شد. حتی ایتالیا و پایتخت باستانی امپراتوری، رم، از دست رفت و اکنون به پادشاه استروگوت ها تعلق داشت. به جای رم، پایتخت آنچه از امپراتوری باقی مانده بود - بالکان، آسیای صغیر، سوریه، فلسطین و مصر - به شهر شرقی قسطنطنیه تبدیل شد. چطور به این نتیجه رسید؟ زوسیما در پاسخ شک نکرد. وقتی حالتی خشم خدایان را برانگیزد، ناگزیر افول می کند. این دقیقاً همان چیزی است که برای امپراتوری اتفاق افتاد که از ساکنان المپوس که آن را به سوی شکوفایی و عظمت هدایت کردند رویگردان شد و به دین نوپا - مسیحیت - روی آورد.

زوسیموس شک نداشت که مقصر این رد گناه آلود ایمان سنتی و متعاقب آن زوال دولت است: او مستقیماً به مردی اشاره می کند که در 306-337 فرمانروای بیزانس بود، به عنوان "منبع و آغاز ویرانی". از امپراتوری." نام او کنستانتین بود و به گفته زوسیما یک تازه کار بود. بله، پدرش کنستانتیوس بر تخت سلطنتی نشست، اما، همانطور که زوسیما به طعنه می گوید، کنستانتین خود نامشروع بود، ثمره شب عشق با دختر یک مهمانخانه. با این وجود، پسر موفق شد وارد قصر شود و بیشتر از پسران قانونی خود از پدرش برخوردار شود. در آن روزها، امپراتوری روم هنوز از سوریه در جنوب شرقی تا بریتانیا در شمال غربی امتداد داشت و زمانی که کنستانتیوس مجبور شد با لشکری ​​به سمت مرزهای شمالی حرکت کند، کنستانتین جاه طلب به دنبال او رفت. کنستانسیوس به یورک رسید و در سال 306 در آنجا درگذشت. سربازان ارتش او بلافاصله کنستانتین جوان - به قول زوسیما پسر فاحشه - امپراتور بعدی اعلام شدند. همه اینها بسیار خوب بود، اما دیگر مدعیان قدرت برتر در امپراتوری باقی ماندند و کنستانتین مجبور شد به نوبه خود با رقبای خود مبارزه کند. در سال 312 در نبرد پل میلوین بر روی رودخانه تیبر، ماکسنتیوس را شکست داد و فرمانروای روم و استان های غربی شد. و در سال 324 با متحد سابق خود لیسینیوس برخورد کرد و پس از آن، همانطور که زوسیما با تأسف آشکار اشاره می کند، کل امپراتوری تحت حکومت کنستانتین قرار گرفت.

اکنون کنستانتین، که اکنون بیش از 50 سال دارد، وقتی قدرتمندترین مرد جهان شد، دیگر نیازی به پنهان کردن "طبیعت شیطانی" خود نداشت. به گفته زوسیما، زمانی که او مشکوک شد که همسر جوانش فاوستا با پسرش از ازدواج قبلی، کریسپوس، وارد یک رابطه عاشقانه شده است، این خود را نشان داد. مرد جوان بلافاصله اعدام شد. اما فاوستا، با تصمیم کنستانتین، سرنوشتی بدتر از آن داشت: او را در یک حمام داغ حبس کردند، جایی که در نهایت خفه شد. به گفته زوسیما، هنگامی که این کار انجام شد، کنستانتین به طور ناگهانی شروع به عذاب گناه کرد. کشتن دشمنان در جنگ یک چیز است و کشتن زن و پسر کاملاً چیز دیگری. شاید او می ترسید که خدایان مجازات وحشتناکی را بر او تحمیل کنند، همانطور که در مورد تانتالوس افسانه ای که پسرش پلوپس را کشت: این پدر بی عاطفه محکوم شد تا ابدیت را در حالی که تا گردنش در آب ایستاده بود و از تشنگی جنون آمیز رنج می برد سپری کند. از آنجایی که آب خنک، به محض اینکه خم شد تا آن را بنوشد، بلافاصله ناپدید شد. کنستانتین که می خواست از چنین سرنوشتی جلوگیری کند، کشیشان و حکیمان را به شورایی فراخواند، اما همه به او گفتند که چنین جنایت وحشتناکی قابل جبران نیست.

چنین شد که در این زمان یک مسیحی مصری در روم ظاهر شد. در آغاز قرن چهارم، مسیحیان در میان جمعیت امپراتوری در اقلیت بودند، اما در برخی از شهرهای بزرگ کلیسا پیروان بسیاری داشت. امپراتور دیوکلتیان (سلطنت 284-305) هیچ علاقه ای به این فرقه مذهبی در حال توسعه نداشت و در سال 303 فرمانی صادر کرد که کلیساها باید تخریب شوند و نسخه هایی از کتاب مقدس نابود شوند. مسیحیان که در این ایالت دارای مناصب بالایی بودند، درجات پایین می‌آمدند و به دستور، به خاطر درد مرگ، برای خدایان قربانی می‌کردند. فرمان اجرا شد، اگرچه نه به طور کامل و کامل، و بسیاری از مسیحیان برای ایمان خود جان باختند، اما کلیسا به طور کلی ویران نشد و حتی تعداد کمی از مسیحیان در دربار امپراتوری باقی ماندند. آشنایی با برخی از آنها منجر به این شد که مهمانی از مصر در کنستانتین پذیرفته شد. او به امپراتور اطمینان داد که خدای مسیحی حتی بزرگ ترین گناهان را می بخشد. به گفته زوسیما، کنستانتین طعمه را گرفت. او سیاست دیوکلتیان را لغو کرد، به آزار و شکنجه پایان داد و شروع به ابراز لطف آشکار به کلیسای مسیحی کرد و از آیین خدایان المپیا غفلت کرد. زوسیما از چنین شرارت و رد ایمان اجدادش توسط کنستانتین وحشت داشت.

اما این همه ماجرا نیست: زوسیما همچنین کنستانتین را به خاطر این واقعیت که تصمیم به ساختن یک شهر جدید و کاملا غیر ضروری کرد و این امر باعث کاهش جمعیت و منابع امپراتوری شد، سرزنش کرد. به گفته زوسیماس، دگرگونی‌های مذهبی امپراتور به محبوبیت او در میان رومیان اضافه نکرد، به‌ویژه زمانی که او سعی کرد مناسک سنتی بت پرستی را که در تپه کاپیتولین برگزار می‌شد، ممنوع کند. از این رو تصمیم گرفت به شرق کوچ کند و اقامتگاه خود را در آنجا نقل مکان کند. در ابتدا کنستانتین می خواست در نزدیکی محلی که تروی باستانی در ساحل داردانل در آسیای صغیر قرار داشت شهری جدید بسازد، اما پس از چند سال نظر خود را تغییر داد و به آنجا رفت. در نهایت شهر بیزانس را برگزید. کنستانتین برای اینکه شایسته حضورش باشد، تصمیم گرفت شهر را به طور کامل بازسازی کند و تمام آن بناها و بناهای باشکوهی را که در رم بودند در آنجا برپا کرد: مجلس سنا، میدان مرکزی به نام آگوستئون، هیپودروم برای مسابقات ارابه‌ها و اقامتگاه بزرگ امپراتوری. ، کاخ بزرگ باید کلیساهای زیادی و کلیسای جامع بزرگی وجود داشت که به حکمت خدا یا ایاصوفیه اختصاص داده شده بود، اما کنستانتین تصمیم گرفت که در آن امن بازی کند و مطمئن شد که چندین معبد بت پرست در شهر وجود دارد. پایتخت جدید به افتخار او به قسطنطنیه، "شهر کنستانتین" تغییر نام داد. زوسیموس به شدت از این پروژه ناراضی بود و از این واقعیت که مبالغ هنگفتی برای اجرای آن صرف شد، خشمگین بود، که به خاطر آن کل امپراتوری مالیات سنگینی دریافت کرد. در همان زمان، به گفته او، قسطنطنیه مانند یک آهنربا، مهاجران را از سراسر امپراتوری جذب می کرد که مشتاق ثروتمند شدن بودند و از لحظه و لطف امپراتور استفاده می کردند. جمعیت به سرعت افزایش یافت، خیابان های شهر پر از جمعیت بود. زمین کافی وجود نداشت، حومه ها درست زیر دیوارهای شهر برخاستند، شمع ها به بستر دریا رانده شدند و سکوهایی نصب شدند که خانه ها را نیز می توان ساخت. در نظر زوسیما، این شهر غده ای بود چرکین که روزی می ترکید و خونریزی می کرد، یادگاری از غرور و ولخرجی های غیرقابل مهار کنستانتین.

اتهام سومی نیز وجود داشت که زوسیماس به این واقعیت اضافه کرد که کنستانتین به طرز غیرقانونی پرستش خدایان سنتی را رها کرد و شهری کاملاً غیر ضروری ساخت. امپراتور با سرکوب دشمنان داخلی، در مبارزه با بربرهایی که مرزهای امپراتوری را محاصره کرده بودند، موفق نشد. هنگامی که حدود 500 سرباز سواره نظام به قلمرو آن حمله کردند، کنستانتین، به گفته زوسیما، به سادگی فرار کرد. علاوه بر این، در حالی که امپراتور بت پرست دیوکلتیان اقداماتی را انجام داد تا اطمینان حاصل شود که مرز همیشه با قرار دادن لژیونرها در کارهای دفاعی در تمام طول آن به خوبی محافظت می شود، کنستانتین تصمیم گرفت که سربازان باید در شهرها باشند. بنابراین، او نه تنها مرزها را بدون دفاع رها کرد، بلکه روحیه نظامی امپراتوری را نیز از بین برد و به سربازان اجازه داد که تنبل بمانند و خود را راضی کنند. و دین مسیحیت، به گفته زوسیما، فقط روند نابودی را تسریع بخشید، زیرا خواستار کنار گذاشتن فضایل مردانگی و شجاعت بود که روم را تجلیل می کرد و آرمان های جدید عفت و دست کشیدن از جهان را تجلیل می کرد. از سوی دیگر، راهبان به هیچ وجه از او بیزار بودند، زیرا آنها "برای جنگ یا خدمات دیگر به دولت بی فایده بودند." این جنگجویان نبودند که به کاخ‌های امپراتوران می‌آمدند، بلکه خواجه‌ها بودند تا جای خود را در قدرت بگیرند. بنابراین، اگرچه حدود 100 سال پس از گذشت کنستانتین، مرزهای امپراتوری نتوانست در برابر هجوم مقاومت کند، اما زسیماس قاطعانه او را مسئول زوال آن و از دست دادن استان های غربی می دانست. او در پایان گفت: «وقتی روح‌های ما بارور می‌شود، ما موفق می‌شویم، اما وقتی روح نازا می‌شود، تا وضعیت فعلی ضعیف می‌شویم».

* * *

نگرش شکاکانه زوسیما نسبت به کنستانتین و ایده او در مورد افول امپراتوری توسط همه مشترک نبود. اصلاً تعجب آور نیست که مسیحیان با مردی که کلیسای آنها را از آزار و اذیت نجات داد و مسیحیت را دین رسمی امپراتوری کرد، رفتار متفاوتی داشتند. یکی از اولین کسانی که تصمیم گرفت از این بابت علناً از او تشکر کند، اسقف شهر فلسطینی قیصریه، اوسبیوس بود. او که معاصر کنستانتین بود، تمام وحشت های آزار و اذیت دیوکلتیان را تجربه کرد و به محض توقف آنها، به ستایش دولت جدید عجله کرد و شرح حال بسیار متملقانه ای از کنستانتین نوشت. او با احتیاط شروع به توصیف شرایط تولد امپراتور آینده نکرد و داستان را از لحظه ای شروع کرد که کنستانتین خود را در کاخ امپراتوری یافت. حتی در آن زمان، به گفته یوسبیوس، روح فضیلت برای او برتری اخلاقی نسبت به مشرکان اطرافش فراهم کرد. تقوا و زیبایی او حسادت را در قصر برانگیخت، بنابراین مجبور شد به بریتانیا، نزد پدرش برود. خود خداوند دستور داد که کنستانتین در هنگام مرگ پدرش آنجا بود و طبیعتاً به عنوان جانشین انتخاب شد. هنگامی که کنستانتین مجبور شد از قدرت خود در مبارزه با رقبا دفاع کند، خداوند او را در اینجا نیز رها نکرد. در سال 312، ارتش او در نزدیکی روم ایستاد و برای نبرد با ماکسنتیوس آماده شد، و سپس کنستانتین ظاهراً رویایی از صلیب را در خورشید دید که عبارت "این را فتح کن". اوزبیوس نوشت، در آن شب، عیسی مسیح خود بر کنستانتین ظاهر شد و به او دستور داد که پرچمی شبیه پرچمی که در بهشت ​​دیده می‌شود بسازد و آن را جلوتر از سربازان در نبرد آینده حمل کند. این پرچم کنستانتین را در نبرد پل میلوین به پیروزی رساند و او را به ایمان جدیدی تبدیل کرد و پس از آن فرمانی صادر کرد که به آزار و شکنجه مسیحیان پایان داد. یوسبیوس در یک کلمه از قتل کریسپوس و فاوستا یا گناهی که کنستانتین را عذاب می داد و او را به آغوش کلیسا آورد اشاره نمی کند.

به گفته یوسبیوس، ایجاد قدرت انحصاری توسط کنستانتین در سال 324 بر امپراتوری به او این فرصت را داد تا طبیعت سخاوتمندانه و پارسا خود را کاملاً آشکار کند. تبدیل بیزانس به قسطنطنیه هدر دادن پول و تلاش نبود، بلکه جلوه ای از تقوای مسیحی بود. شهر جدید کاملاً مسیحی بود، نه با پرستش بت پرستی: معابد بت پرستی که زوسیما ذکر کرد در کار اوزبیوس یافت نشد. و البته کنستانتین مرزها را تضعیف نکرد و بربرها را به امپراتوری راه نداد. برعکس، او آنها را تابع قدرت روم کرد، و این رومیان نبودند که خراج سالانه بربرها را پرداخت می کردند، بلکه برعکس، آنها متواضعانه هدایای خود را به پای کنستانتین می گذاشتند. او به هیچ وجه امپراتوری را خراب نکرد، اما ناجی آن بود.

جاناتان هریس

بیزانس: داستان یک امپراتوری گمشده


مترجم ناتالیا نارسیسووا

ویرایشگر م. ساوینا

مدیر پروژه I. Seryogina

اصلاح کننده ها E. Chudinova، S. Chupakhina

چیدمان کامپیوتر A. Fominov

پوشش طراح ی. بوگا

تصویر جلد ShutterStock


کپی رایت © 2015 جاناتان هریس

در ابتدا توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شد

© نسخه به زبان روسی، ترجمه، طراحی. LLC "غیر داستانی آلپینا"، 2017


تمامی حقوق محفوظ است. این کار صرفاً برای استفاده خصوصی در نظر گرفته شده است. هیچ بخشی از نسخه الکترونیکی این کتاب را نمی توان به هر شکل یا به هر وسیله ای، از جمله ارسال در اینترنت و شبکه های شرکتی، برای استفاده عمومی یا جمعی بدون اجازه کتبی صاحب حق چاپ تکثیر کرد. برای نقض حق چاپ، قانون پرداخت غرامت به دارنده حق چاپ را تا سقف 5 میلیون روبل (ماده 49 LOAP) و همچنین مسئولیت کیفری در قالب حبس تا 6 سال (ماده) پیش بینی می کند. 146 قانون جزایی فدراسیون روسیه).

* * *

به یاد میبل (1896-1966)، اتل (1892-1974) و گرگ (1900-1992)


تصاویر و نقشه ها

1. مجسمه کنستانتین، تپه کاپیتولین، رم (maratr/Shutterstock.com).

3. ظرف نقره ای که تئودوسیوس اول را نشان می دهد (FXEGS Javier Espuny/Shutterstock.com).

4. تئودوسیوس در هیپودروم، پایه ستون (BasPhoto/Shutterstock.com).

5. خرابه های سراپیوم، اسکندریه (Copycat37/Shutterstock.com).

6. کلیسای سانتا ماریا ماگیوره، رم (feliks/Shutterstock.com).

7. کلیسای سنت سیمئون استایلیت، قله سمعان، سوریه (رافال سیچاوا/Shutterstock.com).

8. کلیسای سنت آپولینار نووو، راونا (Borisb17/Shutterstock.com).

9. ژوستینین اول، موزاییکی از کلیسای سن ویتال، راونا (Michal Szymanski/Shutterstock.com).

10. ایاصوفیه (میخائیل مارکوفسکی/Shutterstock.com).

11. کلیسای مقدس سرجیوس و باکوس، قسطنطنیه (Borisb17/Shutterstock.com).

13. دیوارهای قسطنطنیه (Tolga Sezgin/Shutterstock.com).

14. نماد Hodegetria (Dmitry Kalinovsky/Shutterstock.com).

15. کلیسای تاریک، کاپادوکیه، آسیای صغیر (Adisa/Shutterstock.com).

16. ویرجین و کودک، موزاییکی از ایاصوفیه، قسطنطنیه (وادیم پتراکوف/Shutterstock.com).

17. کلیسای صومعه Mireleion، قسطنطنیه (Pavle Marjanovic/Shutterstock.com).

18. کلیسای بیزانسی، اوهرید (S-F/Shutterstock.com).

19. ایاصوفیه، کیف (Kiev.Victor/Shutterstock.com).

20. بنای یادبود شاهزاده ولادیمیر کیف، لندن (عکس نویسنده).

21. لاورای بزرگ، کوه آتوس (دیمیتری اومتسینسکی/Shutterstock.com).

22. خرابه های پرسلاو، بلغارستان (Little_Desire/Shutterstock.com).

23. صومعه اوسیوس لوکاس، یونان (Anastasios71/Shutterstock.com).

24. زویا، موزاییک در ایاصوفیه (Pavle Marjanovic Shutterstock.com).

25. کنستانتین نهم مونوماخ، موزاییک در ایاصوفیه (پاوله مارجانوویچ/Shutterstock.com).

26. الکسی اول کومنوس، تصویر روی سکه (عکس از نویسنده).

27. جان دوم کومننوس، موزاییک در ایاصوفیه (Antony McAulay/Shutterstock.com).

28. صومعه پانتوکراتور، قسطنطنیه (aydngvn/Shutterstock.com).

29. Deesis، موزاییک در ایاصوفیه (Artur Bogacki/Shutterstock.com).

30. ایاصوفیه، مونواسیا (TellyVision/Shutterstock.com).

31. کلیسای مسیح نجات دهنده در Chora، قسطنطنیه (Mario Savoia/Shutterstock.com).

32. میستراس، یونان (دیگو ماریوتینی/Shutterstock.com).

33. ایاصوفیه، بیسواتر، لندن (عکس از نویسنده).


کارت ها

امپراتوری بیزانس ج. 500 گرم

امپراتوری بیزانس ج. 565

امپراتوری بیزانس ج. 741

امپراتوری بیزانس ج. 900

امپراتوری بیزانس ج. 1050

پیشگفتار و قدردانی

این کتاب سفر من به تاریخ هزار ساله بیزانس است که پیرامون پرسش‌ها، افراد و رویدادهایی ساخته شده است که مدت‌ها مرا به خود مشغول کرده‌اند. اصلی‌ترین چیزی که می‌خواستم بفهمم این بود که چگونه بیزانس با وجود همه تحولات و تهاجماتی که اتفاقاً تحمل کرد، برای مدت طولانی زنده ماند و چرا در نهایت بدون هیچ اثری ناپدید شد. برای پاسخ به این پرسش‌ها، موارد زیادی را که احتمالاً نویسنده دیگری در روایت گنجانده است، کنار گذاشته‌ام و در عین حال جنبه‌هایی را که دیگران ممکن است فرعی یا حتی بی‌ربط بدانند، در نظر گرفته‌ام.

درباره بخش «ادامه مطلب» در پایان نیز می‌توانم بگویم که ادعا نمی‌کند کامل است - بلکه ایده‌هایی برای مرحله بعدی است - و محدود به کتاب‌های انگلیسی است که به طور گسترده در دسترس هستند. البته در مورد بیزانس خیلی بیشتر نوشته شده است.

در مورد نام‌های بیزانسی، به طور کلی سعی کردم آنها را تا حد ممکن نزدیک به صدای اصلی یونانی آوانویسی کنم، اما به دنبال دستیابی به این امر به هر قیمتی نبودم. تلفظ آنها و همچنین پوشش رویدادها و تفسیر آنها انتخاب شخصی من است.

با این حال، اگرچه این کتاب دیدگاه من را در مورد "دنیای فراموش شده" بیزانس ارائه می دهد، اما به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر افراد دیگر قرار گرفت. بنابراین، او از نظرات دو بازبین ناشناس حامی و همچنین بازخورد هدر مکالوم و ریچل لونزدیل از انتشارات دانشگاه ییل چیزهای زیادی به دست آورد. لیز هورنبی متن را با دقت ویرایش کرد. اندرو سرجنت با مهربانی دستنوشته را از دیدگاه یک فرد غیر روحانی علاقه مند خواند و من را از بسیاری از تناقضات، اشتباهات و حذفیات نجات داد. کار در بخش تاریخ در کالج کینگز هالووی نیز تأثیر زیادی بر من داشت. اگر این فرصت را نداشتم که ایده‌هایم را روی دانشجویان کارشناسی که دوره‌های من را در بیزانس و همسایگانش و سقوط قسطنطنیه گذرانده‌اند، آزمایش کنم، اصلاً این کتاب را نمی‌نوشتم. پرسش ها، پاسخ ها و ایرادات آنها مرا وادار کرد تا مفاهیم خود را اصلاح و تصحیح کنم و در برخی موارد به طور کامل در آنها تجدید نظر کنم. من همچنین مدیون سه رئیس بخش، جاناتان فیلیپس، سارا انصاری، و جاستین چمپیون، برای کمک آنها در هر دو زمینه تحقیق و تدریس، و به پنه لوپه مولنز و ماری-کریستین اوکندن هستم، که تمام امور اداری را به راحتی و بدون زحمت انجام دادند. در نهایت، نوشتن یک اثر تاریخی در حین کار در یک دپارتمان مناسب، به ویژه چنین بزرگ، با علایق علمی متنوع، یک امتیاز بزرگ است.

کینگز کالج دانشگاه هالووی لندن ژانویه 2015

ویرانه های بسیاری از آثار باستانی وجود دارد، اما مشخص نیست که چرا تعداد کمی از آنها حفظ شده است ...

Augier Ghislain de Bousbecq، سفیر امپراتور مقدس روم در قسطنطنیه، 1555-1562

در اواسط قرن شانزدهم، پایتخت سلطنت عثمانی یکی از بزرگترین و ثروتمندترین شهرهای جهان بود. این شهر قلب امپراتوری بود که از کریمه تا الجزیره امتداد داشت و جمعیتی بالغ بر 400000 نفر به سرعت در حال رشد بود. نام رسمی این شهر که معمولاً به عنوان استانبول شناخته می شود، قسطنطنیه بود. فرمانروای آن، سلیمان اعظم (حکومت 1520-1566)، نه تنها یکی از بزرگترین فاتحان تاریخ امپراتوری، بلکه یک خلیفه مسلمان نیز بود، و به همین دلیل خیابان ها و میادین قسطنطنیه با حدود 300 مسجد تزئین شده بود. عظمت قدرت معنوی و همچنین سکولار سلطان را نشان داد. مسجد جدید و باشکوهی با چهار مناره بر روی تپه ای در مرکز شهر برپا می شد. پس از اتمام ساخت، مجموعه کاملی از مدارس، حمام ها و بیمارستان ها خواهد بود. این مسجد که به نام سلیمانیه معروف است، پس از نام سلطانی که به دستور او ساخته شد، به مسجد اصلی پایتخت قدرتمندترین حاکم اسلامی آن زمان، رئیس همه مسلمانان مؤمن تبدیل خواهد شد.

یکی از بزرگترین تشکیلات دولتی دوران باستان، در قرن های اول عصر ما رو به زوال نهاد. قبایل متعددی که در سطوح پایین تمدن ایستاده بودند، بسیاری از میراث جهان باستان را ویران کردند. اما شهر ابدی قرار نبود نابود شود: این شهر در سواحل بسفر دوباره متولد شد و برای سال‌ها معاصران را با شکوه خود شگفت‌زده کرد.

رم دوم

تاریخ پیدایش بیزانس به اواسط قرن سوم باز می گردد، زمانی که فلاویوس والری اورلیوس کنستانتین، کنستانتین اول (بزرگ) امپراتور روم شد. در آن روزها، دولت روم به دلیل اختلافات داخلی از هم پاشید و توسط دشمنان خارجی محاصره شد. ایالت ولایات شرقی از رونق بیشتری برخوردار بود و کنستانتین تصمیم گرفت پایتخت را به یکی از آنها منتقل کند. در سال 324 ساخت قسطنطنیه در سواحل بسفر آغاز شد و در سال 330 به عنوان روم جدید اعلام شد.

بدین ترتیب بیزانس وجود خود را آغاز کرد که تاریخ آن به یازده قرن می رسد.

البته در آن روزها خبری از مرزهای دولتی باثبات نبود. در طول عمر طولانی خود، قدرت قسطنطنیه تضعیف شد، سپس دوباره قدرت یافت.

ژوستینیان و تئودورا

از بسیاری جهات، وضعیت کشور به ویژگی های شخصی حاکم آن بستگی داشت، که عموماً مشخصه دولت های دارای سلطنت مطلقه است که بیزانس به آن تعلق داشت. تاریخ شکل گیری آن به طور جدایی ناپذیری با نام امپراتور ژوستینیان اول (527-565) و همسرش، ملکه تئودورا، زنی بسیار خارق العاده و ظاهراً بسیار با استعداد مرتبط است.

با آغاز قرن پنجم، امپراتوری به یک کشور کوچک مدیترانه ای تبدیل شده بود و امپراتور جدید در فکر احیای شکوه سابق خود بود: او سرزمین های وسیعی را در غرب فتح کرد، به صلح نسبی با ایران دست یافت. شرق.

تاریخ پیوند ناگسستنی با دوران سلطنت ژوستینیان دارد. به لطف مراقبت اوست که امروزه بناهایی از معماری باستانی مانند مسجد در استانبول یا کلیسای سن ویتال در راونا وجود دارد. مورخان تدوین قوانین روم را که اساس نظام حقوقی بسیاری از کشورهای اروپایی شد، یکی از برجسته ترین دستاوردهای امپراتور می دانند.

آداب قرون وسطایی

ساخت و ساز و جنگ های بی پایان مستلزم هزینه های هنگفتی بود. امپراتور مالیات ها را بی پایان افزایش داد. نارضایتی در جامعه افزایش یافت. در ژانویه سال 532، هنگام ظهور امپراتور در هیپودروم (نوعی آنالوگ کولوسئوم، که می تواند 100 هزار نفر را در خود جای دهد)، شورش هایی رخ داد که به شورش گسترده ای تبدیل شد. امکان سرکوب قیام با ظلم ناشناخته ای وجود داشت: شورشیان متقاعد شدند که در هیپودروم جمع شوند، گویی برای مذاکره، پس از آن دروازه ها را قفل کردند و همه را تا آخر کشتند.

پروکوپیوس قیصریه از مرگ 30 هزار نفر خبر می دهد. قابل توجه است که تاج امپراتور توسط همسرش تئودورا نگهداری می شد ، این او بود که ژوستینیان را که آماده فرار بود متقاعد کرد که به مبارزه ادامه دهد و گفت که او مرگ را به فرار ترجیح می دهد: "قدرت سلطنتی یک کفن زیبا است."

در سال 565، این امپراتوری شامل بخش هایی از سوریه، بالکان، ایتالیا، یونان، فلسطین، آسیای صغیر و سواحل شمالی آفریقا بود. اما جنگ های بی پایان تأثیر نامطلوبی بر وضعیت کشور گذاشت. پس از مرگ ژوستینیان، مرزها دوباره شروع به کوچک شدن کردند.

"احیای مقدونیه"

در سال 867، باسیل اول، بنیانگذار سلسله مقدونیه، که تا سال 1054 ادامه داشت، به قدرت رسید. مورخان این دوران را «احیای مقدونیه» می نامند و آن را حداکثر شکوفایی دولت جهانی قرون وسطی که در آن زمان بیزانس بود می دانند.

تاریخ گسترش موفقیت‌آمیز فرهنگی و مذهبی امپراتوری روم شرقی برای همه کشورهای اروپای شرقی کاملاً شناخته شده است: یکی از بارزترین ویژگی‌های سیاست خارجی قسطنطنیه، تبلیغ دینی بود. به لطف نفوذ بیزانس بود که شاخه مسیحیت به شرق گسترش یافت که پس از 1054 به ارتدکس تبدیل شد.

پایتخت فرهنگی جهان اروپا

هنر امپراتوری روم شرقی ارتباط نزدیکی با دین داشت. متأسفانه، برای چندین قرن، نخبگان سیاسی و مذهبی نمی توانستند در مورد اینکه آیا پرستش تصاویر مقدس بت پرستی است یا خیر (این جنبش را شمایل شکنی نامیده می شد) به توافق برسند. در این فرآیند، تعداد زیادی مجسمه، نقاشی های دیواری و موزاییک ها از بین رفت.

تاریخ که به شدت مدیون امپراتوری بود، در سراسر وجود خود به نوعی نگهبان فرهنگ باستانی بود و به گسترش ادبیات یونان باستان در ایتالیا کمک کرد. برخی از مورخان متقاعد شده اند که رنسانس عمدتاً به دلیل وجود روم جدید بوده است.

در دوران سلسله مقدونیه، امپراتوری بیزانس موفق شد دو دشمن اصلی دولت را خنثی کند: اعراب در شرق و بلغارها در شمال. تاریخ پیروزی بر دومی بسیار چشمگیر است. در نتیجه حمله ناگهانی به دشمن، امپراتور باسیل دوم موفق شد 14000 اسیر را اسیر کند. دستور داد آنها را نابینا کنند و به ازای هر صدم فقط یک چشم باقی بماند و پس از آن افراد معلول را به خانه هایشان راه داد. سامویل تزار بلغارستان با دیدن ارتش کور خود ضربه ای خورد که هرگز بهبود نیافت. آداب و رسوم قرون وسطی واقعاً بسیار سخت بود.

پس از مرگ باسیل دوم، آخرین نماینده سلسله مقدونی، تاریخ سقوط بیزانس آغاز شد.

پایان تمرین

در سال 1204، قسطنطنیه برای اولین بار تحت تهاجم دشمن تسلیم شد: صلیبیون که از یک لشکرکشی ناموفق در "سرزمین موعود" خشمگین شده بودند، وارد شهر شدند، ایجاد امپراتوری لاتین را اعلام کردند و سرزمین های بیزانس را بین فرانسوی ها تقسیم کردند. بارون ها

شکل گیری جدید چندان دوام نیاورد: در 51 ژوئیه 1261، میشائیل هشتم پالیولوگوس بدون جنگ قسطنطنیه را اشغال کرد که احیای امپراتوری روم شرقی را اعلام کرد. سلسله ای که او تأسیس کرد تا زمان سقوط بیزانس بر آن حکومت کرد، اما این حکومت بسیار بد بود. در پایان، امپراتورها با کمک های بازرگانان جنوایی و ونیزی زندگی می کردند و حتی کلیساها و اموال خصوصی را نیز به غارت می بردند.

سقوط قسطنطنیه

در آغاز، تنها قسطنطنیه، تسالونیکی و مناطق کوچک پراکنده در جنوب یونان از قلمروهای سابق باقی مانده بود. تلاش های ناامیدانه آخرین امپراتور بیزانس، مانوئل دوم، برای جلب حمایت نظامی ناموفق بود. در 29 می، قسطنطنیه برای دومین و آخرین بار فتح شد.

سلطان محمد دوم عثمانی نام شهر را به استانبول تغییر داد و معبد اصلی مسیحی شهر، کلیسای جامع سنت. سوفیا تبدیل به مسجد شد. با ناپدید شدن پایتخت، بیزانس نیز ناپدید شد: تاریخ قدرتمندترین دولت قرون وسطی برای همیشه متوقف شد.

بیزانس، قسطنطنیه و روم جدید

این یک واقعیت بسیار عجیب است که نام "امپراتوری بیزانس" پس از فروپاشی آن ظاهر شد: برای اولین بار در مطالعه Hieronymus Wolf در سال 1557 یافت شد. دلیل آن نام شهر بیزانس بود که قسطنطنیه در محل آن ساخته شد. خود ساکنان آن را کسی جز امپراتوری روم نمی نامیدند و خود - رومی ها (رومی ها).

تأثیر فرهنگی بیزانس بر کشورهای اروپای شرقی را به سختی می توان دست بالا گرفت. با این حال، اولین دانشمند روسی که شروع به مطالعه این ایالت قرون وسطی کرد، یو. ا. کولاکوفسکی بود. «تاریخ بیزانس» در سه جلد تنها در آغاز قرن بیستم منتشر شد و وقایع 359 تا 717 را پوشش داد. این دانشمند در چند سال آخر عمر خود جلد چهارم این اثر را برای انتشار آماده کرد، اما پس از مرگ او در سال 1919، نسخه خطی یافت نشد.

بیزانس: داستان یک امپراتوری گمشدهجاناتان هریس

(هنوز رتبه بندی نشده است)

عنوان: بیزانس: داستان یک امپراتوری گمشده

درباره بیزانس: داستان یک امپراتوری گمشده اثر جاناتان هریس

بیزانس که از خرابه های امپراتوری بزرگ روم بیرون آمده است، در طول تاریخ بیش از هزار ساله خود صحنه تهاجمات، محاصره ها و جنگ های مداوم بوده است. مرز غرب و شرق، نماد جهان مسیحیت - قسطنطنیه - مهاجمان را به خود جذب کرد و با ثروت و شکوه خود چشمگیر بود. چگونه امپراتوری بیزانس که زمانی مالک نیمی از جهان بود، علیرغم همه تحولات، مدت شگفت انگیزی دوام آورد و چرا سرانجام تقریباً بدون هیچ اثری ناپدید شد، گویی منحل شد؟ نه ارتشی قدرتمند، نه مهارت سیاستمدارانش، نه دیوارهای تسخیرناپذیر قسطنطنیه، نه اعتقادی به اینکه خدا اولین امپراتوری مسیحی را بر روی زمین ترک خواهد کرد، که دین جدید را نه تنها در قلمرو وسیع خود، بلکه در کشورهای همسایه نیز گسترش داد. ، دولت باستانی را نجات داد. مورخ بریتانیایی جاناتان هریس در مورد چگونگی تولد بیزانس، حکومت بر جهان و مرگ و همچنین میراثی که برای دنیای مدرن به جا گذاشت می گوید.

در سایت ما درباره کتاب های lifeinbooks.net می توانید به صورت رایگان و بدون ثبت نام کتاب "بیزانس: تاریخ امپراتوری گمشده" نوشته جاناتان هریس را با فرمت های epub، fb2، txt، rtf، pdf برای iPad، iPhone، Android به صورت آنلاین مطالعه کنید. و کیندل. این کتاب لحظات دلپذیر زیادی را برای شما به ارمغان می آورد و خواندن لذت واقعی را به شما هدیه می دهد. شما می توانید نسخه کامل را از شریک ما خریداری کنید. همچنین، در اینجا آخرین اخبار دنیای ادبی را می یابید، بیوگرافی نویسندگان مورد علاقه خود را یاد می گیرید. برای نویسندگان تازه کار، بخش جداگانه ای با نکات و ترفندهای مفید، مقالات جالب وجود دارد که به لطف آن می توانید دست خود را در نوشتن امتحان کنید.