کتابی درباره اسرارآمیزترین نبرد قرون وسطی منتشر شده است. تلفات نظامی در نبردهای قرون وسطی قرون وسطی

27.02.2022

نبردهای قرون وسطی

صرف نظر از اینکه فرماندهان به دنبال رویارویی آشکار و قاطع بودند یا نه، نبردها از ویژگی های جنگ های قرون وسطی بود. معاصران همیشه مشتاقانه در مورد آنها می نوشتند. در این توصیفات می توان درام هیجان انگیز دوئل های شوالیه را حس کرد، قهرمانی ها و شجاعت های رزمندگان با لذت خاصی مورد توجه قرار می گیرد. نقش شوالیه ها در نبردها موضوع بحث های علمی است. مورخان تجدیدنظر طلب در دهه های 1980-1990 نقش سواره نظام سنگین را کم اهمیت جلوه داد و در عین حال بر اهمیت پیاده نظام تأکید کرد، که مدت ها مورد غفلت قرار گرفته بود زیرا بیشتر وقایع نگاران بر مهارت ژنرال ها و شاهزادگان تمرکز داشتند. "جنگ صلیبی" علیه رویزیونیست ها توسط جان فرانس رهبری شد و به طور قانع کننده ای نشان داد که بسیاری از آنها بیش از حد پیش رفتند، بنابراین به طور غیرقابل قبولی اهمیت سواره نظام را که قدرتش - او استدلال می کند - همیشه در تحرک آن بوده است، کم اهمیت جلوه داده است. طبیعتاً، علیرغم همه آشفتگی‌های مرتبط با «انقلاب نظامی» اواخر قرون وسطی، شوالیه سواره همچنان جزء ضروری ارتش‌ها در طول دوره بود. هنگامی که چارلز هشتم در سال 1494 به ایتالیا حمله کرد، نیمی از ارتش او را سواره نظام سنگین تشکیل می داد. بودجه هنگفتی که برای نگهداری چنین ارتشی خرج می شد با افتخاری همراه بود که شوالیه ها هنوز داشتند.

حقیقت، مثل همیشه، جایی در وسط نهفته است - پیاده نظام و سواره نظام اجزای حیاتی هر ارتش بودند. در تاریخ جنگ های قرون وسطی، پیروزی های سواره نظام بر پیاده نظام بسیار است و بالعکس. بنابراین، سواره نظام سنگین نبرد هاستینگز را در سال 1066 تصمیم گرفت. در یافا در سال 1192 فقط دهها شوالیه لازم بود تا مسلمانان را از خود دور کنند. و این سواره نظام سنگین مسلمان بود که بر نتیجه نبرد نیکوپل در بلغارستان در سال 1396 تأثیر گذاشت که منجر به تسلیم دسته جمعی فرانسوی ها شد. تز "انقلاب نظامی" با پیروزی های مکرر پیاده نظام بر جنگجویان سواره در قرن های 13 تا 14 تقویت می شود. این اتفاق در کورترای در سال 1302، در کرسی در سال 1346 و مورتن (سوئیس) در سال 1476 رخ داد، زمانی که سواره نظام چارلز جسور نتوانست از ضرب و شتم سربازانش توسط پیکمن های سوئیسی جلوگیری کند. اما پیاده نظام خیلی زودتر سواره نظام را شکست داد. در سال 1176، مدتها قبل از هر "انقلابی"، سواره نظام امپراتور فردریک کبیر توسط نیروهای پیاده اتحادیه لومبارد در نزدیکی لگنانو، در نزدیکی میلان، شکست خورد. یک دهه بعد، در سال 1188، در نبردی در نزدیکی شهر گیسور در نرماندی، سربازان پیاده انگلیسی دو حمله سواره نظام فرانسوی را که نخبگان اروپایی به شمار می‌رفتند دفع کردند. تاریخچه ویلیام مارشال اشاره می کند که چگونه فرانسوی ها برای حمله شتافت"و با پیاده نظام آنژوین روبرو شدند." که از هجوم خشمگین فرار نکردند، بلکه با نیزه به آنها برخورد کردند". ظاهراً در بین نیروهای پیاده اصلاً تلفات جانی نداشته است.

شاید نبردهای اوایل قرن دوازدهم حتی آموزنده تر باشد، همانطور که در برموئل در سال 1119، زمانی که هانری اول به شوالیه هایش دستور پیاده شدن داد و با ادغام با پیاده نظام، توانست سواره نظام فرانسوی را در هم بکوبد. ویلیام تایر گزارش می دهد که در جریان جنگ صلیبی دوم در اواخر دهه 1140. شوالیه های آلمانی معمولاً در طول نبرد پیاده می شدند. سالنامه ها می نویسند که فرانک ها در اوایل سال 891، در نبرد دیلا در بلژیک، با پای پیاده جنگیدند. واقعیت این است که شوالیه‌ها جنگجویان جهانی بودند، آنها ماشین‌های قتلی قدرتمند و حرفه‌ای بودند که می‌توانستند هم با پای پیاده و هم با اسب مبارزه کنند.

بحث بر سر برتری پیاده نظام بر سواره نظام و بالعکس می تواند گمراه کننده باشد. معدودی از نبردها را می توان به عنوان درگیری خالص بین اسب و پا توصیف کرد. در اکثریت قریب به اتفاق نبردها، از جمله موارد ذکر شده در بالا، نتیجه (اگر بتوان در پایان به طور دقیق مشخص کرد) با ترکیب تاکتیکی و توانایی های رزمی سواره نظام، پیاده نظام و کمانداران و همچنین توانایی آنها در تعامل با هر یک تعیین می شد. دیگر. واحدهای مختلف در نیروها وظایف مربوطه را انجام می دادند که بسته به شرایط می توانست تغییر کند. سواره نظام سنگین قصد داشت ضربه ای قدرتمند وارد کند که بتواند صفوف دشمن را شکاف دهد، یا مانند نبرد هاستینگز، پروازی را برای فریب دادن پیاده نظام شبیه سازی کند. اما همانطور که در بالا ذکر شد، شوالیه ها می توانستند پیاده نیز دفاع کنند. تیراندازان و نیزه داران به سمت دشمن شلیک می کردند و بدین وسیله کار سواره نظام را تسهیل می کردند و البته از آنها برای شکست سواره نظام دشمن نیز استفاده می شد. پیاده نظام یک دیوار سپر برای سواره نظام فراهم کرد، اما پیاده نظام نیز برای حمله مورد استفاده قرار گرفت و در رده دوم پس از سواره نظام پیشروی کرد. شوالیه ها همچنین می توانستند با پای پیاده پیشروی کنند (کاری که فرانسوی ها واقعاً تا سال 1415 یاد نگرفتند، همانطور که آگینکور نشان داد). نادیده گرفتن بسیاری از عوامل دیگر تعیین کننده نتیجه نبرد غیرممکن است: استعداد فرمانده به عنوان یک فرمانده، روحیه، موقعیت ماهرانه در زمین، آموزش نیروها و نظم و انضباط و غیره.

آخرین مورد از این عوامل، نظم و انضباط، سزاوار توجه ویژه است، زیرا ساختار فرماندهی و نقض آن اغلب بر درک مدرن از جنایات انجام شده در طول انجام خصومت ها تأثیر گذاشته است. کارایی در لحظات نبرد اغلب به نظم و انضباط و اجرای دقیق دستورات بستگی دارد. بله، حقیقتی در این واقعیت وجود دارد که ارتش های قرون وسطایی تا حدی از دهقانان ترسناکی تشکیل شده بودند که آماده فرار بودند و شوالیه هایی که برای رسیدن به دشمن خارش می کردند. با این حال، دیدگاه چارلز عمان مبنی بر اینکه شوالیه ها فقط اشراف آماتورهای جوانی هستند که به طور تصادفی با کوچکترین بوی خون خود را به دعوا می اندازند، فقط یک تقلید است، که متأسفانه امروز هم همچنان زنده است. استیون واینبرگ، فیزیکدان برنده جایزه نوبل، در مقاله ای اخیر در مورد تعقیب شهرت می نویسد: بی پروایی در مقیاسی که حتی یک شوالیه قرون وسطایی آن را غیرقابل باور می داند". برای سواره نظام، حفظ نظم نبرد حیاتی بود: یک حمله موفقیت آمیز به وزن و قدرت عظیم سواره نظام بستگی داشت که در ترکیب نزدیک حرکت می کردند. اهمیت این امر هم توسط فرماندهان و هم نویسندگان تشخیص داده شد. ادوارد سوم جوان در سال 1327 در جریان لشکرکشی Waredale به رعایای خود اطلاع داد که هر کسی که جرأت حمله بدون دستور مناسب را داشته باشد، خواهد کشت. جونویل از آغاز قرن سیزدهم مثالی می آورد: در اولین لشکرکشی سنت لوئیس در مصر، گوتیه دوترز از دستور اکید اطاعت نکرد، خط را شکست و به شدت مجروح شد. نه وقایع نگار و نه پادشاه چندان با او همدردی نمی کردند.

طبیعتاً چنین قدرت لحظه ای اغلب در نبردها ظاهر می شود. در لشکرکشی به یافا در سال 1191، ارتش صلیبی به رهبری ریچارد شیردل، بارها مورد تزریق دردناک مسلمانان قرار گرفت. ریچارد دستور داد تا با وجود تحریکات دشمن، نظم نبرد را به هر قیمتی حفظ کنند. شوالیه هاسپیتالر که در عقب ارتش قرار داشتند، ضربه های مسلمانان را متحمل شدند، تلفات بیشتری (عمدتاً از تیراندازان دشمن) متحمل شدند و اسب های بیشتری را نسبت به سایر بخش های صلیبیون از دست دادند. بدون اینکه منتظر سیگنال ضد حمله باشند، دو شوالیه - یکی از آنها، طبق تواریخ، مارشال نام داشت - اسب های خود را تحریک کردند و به سمت دشمن هجوم آوردند. پشت سر آنها، تمام سواره نظام بیمارستانی بلافاصله به دنبال آنها شتافتند. با دیدن این، ریچارد شوالیه های خود را به حمله انداخت. اگر این کار را نمی کرد، ممکن بود یک فاجعه باشد. یک ضد حمله ناگهانی و از همه مهمتر تعداد شوالیه های شرکت کننده در آن کار خود را انجام داد و صلیبیون مسلمانان را به کلی شکست دادند. با الهام از این موفقیت، ریچارد ارتش خود را رهبری کرد. (با این حال، چنین جسارتی محدودیت هایی داشت: همان ریچارد در سال 1199 در جریان محاصره قلعه فرانسه درگذشت).

دستورات نه تنها به صورت شفاهی، زمانی که ممکن بود اشتباه تعبیر شود، صادر می شد. آنها روی پوست نوشته شده بودند و با جزئیات بسیار زیاد. راجر هاودن به قوانین سختگیرانه ای اشاره می کند که توسط همان ریچارد برای حفظ نظم و انضباط در کشتی هایی که به سمت سرزمین مقدس حرکت می کنند، وضع شده است:

هر کس کسی را بکشد به مرده می بندند و اگر در دریا اتفاق بیفتد به دریا افکنده می شود و اگر در خشکی باشد زنده با مرده دفن می شود. اگر شاهدان قانونی تأیید کنند که شخصی به رفیق چاقو کشیده است، باید دست او قطع شود. اگر کسی رفیق را بدون ریختن خونش بزند، باید سه بار در دریا فرو برد. فحش یا توهین به تعدد جرایم جزای نقدی دارد. شخص محکوم به دزدی باید تراشیده شود، با زمین آغشته شود، پر شود و در اولین فرصت در ساحل فرود آید.

ریچارد در صدور چنین احکامی تنها نبود. هر سرباز ارتش صلیبی را که در حال قمار دیده می شد، باید به مدت سه روز در اردوگاه نظامی شلاق زده، برهنه شود. ملوانان با مجازات سبک تری پیاده شدند: صبح آنها را در دریا فرو کردند.

قوانین رفتار در جنگ نمونه ای از قرون وسطی بود: ریچارد دوم نسخه های خود را در سال 1385 در دورهام صادر کرد. هنری پنجم - در سال 1415 در هارفلور. هدف این احکام حفاظت از مردم غیرنظامی و روحانیون بود، ویرانی و غارت را منع می کرد. در مورد هنری، او می خواست از حمایت ساکنان نرماندی به عنوان افراد وفادار و قابل اعتماد استفاده کند. اما همه این دستورالعمل‌ها قابل تأمل نبودند. بیست سال بعد، سر جان فالستاف دستور جنگ اضطراری و بدون محدودیت را صادر کرد - پارتیل، جنگ های نابودی او به دنبال سرکوب وحشیانه سخنرانی های شورشیان فرانسوی بود. قتل عام و خشونت باید به طور رسمی تایید می شد و همچنین از هم پاشیدگی کامل نظم و انضباط در رده های نظامی.

از دست دادن انضباط در میدان نبرد می توانست باعث شکست شود. در طول هر نبرد، خطر تبدیل سواره نظام به قاتلان بی رحم، زیر پا گذاشتن و پایان دادن به پیاده نظام فراری وجود داشت. شرح زیر شرح ویلیام پواتیه از عواقب نبرد هستینگز است.

[انگلیسی ها] در اسرع وقت به پرواز درآمدند، برخی سوار بر اسب هایی که از رفقای خود گرفته بودند، و بسیاری پیاده. آنهایی که جنگیدند قدرت فرار نداشتند، در استخرهای خون خود دراز کشیدند. میل به نجات به بقیه نیرو داد. بسیاری در انبوه جنگل کشته شدند، بسیاری در مسیر تعقیب کنندگان خود. نورمن ها آنها را تعقیب کردند و کشتند و همه چیز را به نتیجه مطلوب رساندند و در عین حال زیر سم اسب های زنده و مرده خود را زیر پا گذاشتند.

قبلاً دیده‌ایم که شوالیه‌ها حفاظت و امنیت قابل توجهی را برای دارندگان این مقام فراهم می‌کرد و این پیاده نظام فقیر بود که بیشترین بهره را برد. اما همیشه اینطور نبود: ماهیت جنگ، نگرش نسبت به دشمن، نفرت طبقاتی، اعتقادات مذهبی، هویت قومی و ملی - همه اینها می تواند به طور جدی بر سطح خسارات تأثیر بگذارد. فیلیپ کنتامین این درجه از خطر را در جنگ کلاسیک خود در قرون وسطی بررسی می کند. او خاطرنشان می کند که در غرب، یک جنگ درون جمعی، حتی با مشارکت اشراف، می تواند به ویژه بی رحم باشد - در چنین مواردی، زندانیان به ندرت برای باج گرفته می شدند. فرواسارت وقایع نگار و مورخ بزرگ با نارضایتی در مورد فریزی ها می نویسد که در سال 1396 آشکارا در برابر نیروهای بریتانیایی، فرانسوی و فلاندری مقاومت کردند: آنها حاضر به تسلیم نشدند، ترجیح دادند آزاد بمیرند، آنها اسیر را برای باج نگرفتند. در مورد اسرای معدودی که به اسارت گرفتند، در ازای اسیری خود به دشمن تحویل داده نشدند. فریزها آنها را ترک کردند" یکی یکی در زندان بمیرند". "ولی اگر در نظر داشته باشند که هیچ یک از افراد آنها اسیر دشمن نشده اند، قطعاً همه اسیران کشته می شوند.". پس جای تعجب نیست که به عنوان یک قانون کلی،- به گفته فرواسارت، - طرف شکست خورده بیشترین ضرر را متحمل می شود».

یافتن لیست دقیق زیان کار آسانی نیست، اغلب غیرممکن است، به خصوص زمانی که سطح تلفات بسیار بالا باشد، و همچنین تأیید داده های یک یا آن منبع تاریخی بسیار دشوار است. بنابراین، کشته شدگان در نبرد اسکاتلند در نزدیکی دانبار در سال 1296، طبق گفته چهار وقایع نگار - معاصران آن وقایع، 22000، 30000 و 100000 نفر بودند (دو نفر بر سر متوسط ​​ترین رقم توافق داشتند). باز هم باید گفت که در میان کشته شدگان، بزرگواران معمولاً مستحق بیشترین توجه بودند و به همین دلیل میزان تلفات در میان اشراف بسیار بیشتر شناخته شده است. ترکیبی از کد افتخار شوالیه و زره قوی معمولاً به نگه داشتن تلفات شوالیه در سطح پایین‌تری کمک می‌کرد، بنابراین وقتی تقریباً چهل شوالیه انگلیسی در نبرد Bannockburn در سال 1314 جان باختند، این یک رویداد کامل در نظر گرفته شد. با آغاز قرن چهاردهم ، تلفات در بین شوالیه ها و سربازان پیاده شروع به افزایش کرد. در جریان شکست فرانسوی‌ها در پواتیه در سال 1356، نوزده نفر از خانواده‌های اصیل برجسته و 2000 سرباز عادی کشته شدند. در قتل عام در آگینکور، تقریباً صد نماینده اشراف (از جمله سه دوک)، یک و نیم هزار شوالیه و تقریباً 4000 سرباز عادی کشته شدند. در هر دو مورد، میزان تلفات سواره نظام فرانسوی تقریباً چهل درصد بود. کافی است این تلفات را با نتیجه نبرد برمول در سال 1119 مقایسه کنیم که طی آن اردریک ویتالیوس تنها سه کشته از 900 شوالیه شرکت کننده در نبرد را برشمرده است. بر اساس محاسبات کلی، در قرون وسطی، ارتش های شکست خورده بین بیست تا پنجاه درصد از نیروی انسانی خود متحمل خسارات شدند.

ولینگتون در بررسی عواقب پس از نبرد واترلو به هزینه های انسانی جنگ پرداخت و اظهار داشت که " بعد از یک نبرد شکست خورده، بزرگترین بدبختی، نبردی است که برنده شده است". همانطور که قسمت تصویری زیر نشان می دهد وقایع نگاران قرون وسطی همیشه به چنین تأملاتی تمایل نداشتند. این توسط یک وقایع نگار عرب نوشته شده است که نبرد حتین را در سال 1187 مشاهده کرد، زمانی که صلاح الدین ارتش صلیبی را شکست داد. این کلمات به راحتی با توصیف هر صحنه نبرد قرون وسطی مطابقت دارد:

تپه ها و دره ها پر از مردگان بود... هاتین خود را از شر روح آنها خلاص کرده بود و بوی پیروزی با بوی تعفن اجساد در حال پوسیدگی آمیخته شده بود. از کنارشان گذشتم و همه جا اعضای بدن خون آلود، جمجمه های شکافته، بینی های مثله شده، گوش های بریده، گردن های بریده، چشم های بریده شده، شکم های باز شده، احشاء ریخته شده، موهای آغشته به خون، نیم تنه های بریده شده، انگشتان بریده شده... اجساد را دیدم. نصف شده، پیشانی‌هایی که با تیرهای دنده‌های بیرون زده سوراخ شده‌اند... چهره‌های بی‌جان، زخم‌های باز، آخرین نفس‌های مردگان... رودخانه‌های خون... آه، رودخانه‌های شیرین پیروزی! آه، تسلی که مدتها منتظرش بودیم!

همانطور که در زیر خواهیم دید، این وحشتناک ترین قتل عام نیست! حتی رودخانه های خون ریخته شده نیز گاهی برندگان را راضی نمی کرد.

نویسنده Polo de Beaulieu Marie-Ane

مرد قرون وسطایی

از کتاب فرانسه قرون وسطی نویسنده Polo de Beaulieu Marie-Ane

خانه های قرون وسطی از خانه دهقانی تا قلعه فئودالی اصطلاح "خانه" به وحدت ساختمان ها و فضای آزاد اطراف آنها اشاره می کند که در آن اعضای یک خانواده زندگی و کار می کردند و خود گروه خانواده. علایق ما فقط اولی را شامل می شود

از کتاب فرانسه قرون وسطی نویسنده Polo de Beaulieu Marie-Ane

ارواح قرون وسطی تصویر فرانسه قرون وسطی، پر از قلعه‌های بی‌شماری که ارواح در آن زندگی می‌کنند، که در تخیل ما توسط چاپ‌های محبوب اپینال ایجاد شده است، با قضاوت بر اساس بسیاری از رمان‌ها و آلبوم‌های دارای نقاشی، هنوز حیات خود را از دست نداده است.

از کتاب تاریخ روم. جلد 1 نویسنده مامسن تئودور

فصل ششم جنگ با هانیبال از نبرد کن تا نبرد زامه. هانیبال با انجام کارزاری در ایتالیا، هدف خود را ایجاد فروپاشی اتحادیه ایتالیا قرار داد. پس از سه مبارزات انتخاباتی، این هدف در حدی که امکان پذیر بود محقق شد. در سراسر آن مشهود بود

از کتاب Legalized Cruelty: The Truth about Warfare قرون وسطی نویسنده مک گلین شان

محاصره های قرون وسطی نحوه حرکت ارتش ها در یک لشکرکشی معمولاً بر اساس موقعیت قلعه ها تعیین می شد. نیروها از قلعه ای به قلعه دیگر می رفتند تا آنها را از محاصره دشمن رهایی بخشند یا خودشان آنها را محاصره کنند. بسته به اهداف، قرار بود تعداد را دوباره پر کند

برگرفته از کتاب فرد و جامعه در غرب قرون وسطی نویسنده گورویچ آرون یاکولوویچ

در پایان قرون وسطی

از کتاب اسرار میدان کولیکوف نویسنده زویاگین یوری یوریویچ

تروتسکی قرون وسطی بنابراین، همانطور که می بینیم، برای اولگ در شرایط سال 1380 انتخاب بدیهی است. بازی برای مسکووی ها در برابر تاتارها؟ اما مسکو خود را به عنوان یک دشمن سرسخت نشان داده است. نکته اصلی این است که او از هورد دورتر است ، بنابراین اگر مشکلی پیش آمد ، دوباره به ریازان پرداخت کنید ، همانطور که بود

برگرفته از کتاب تاریخ جهانی دزدی دریایی نویسنده بلاگوشچنسکی گلب

دزدان دریایی قرون وسطی آویلدا، یا آلفیلدا (Awilda، Alfilda)، (4?? - 4??)، ScandinaviaAvilda در یک خانواده سلطنتی در اسکاندیناوی بزرگ شد. پادشاه سیوارد، پدرش، همیشه در آرزوی یافتن همسری شایسته برای دخترش بود. در نتیجه، انتخاب او بر روی آلفا، ولیعهد دانمارک قرار گرفت. چیست

برگرفته از کتاب کتاب لنگرها نویسنده اسکریاگین لو نیکولاویچ

از کتاب تاریخ اتریش. فرهنگ، جامعه، سیاست نویسنده Wocielka Karl

دنیای مردمان قرون وسطی /65/ مفهوم قرون وسطی «تاریک و تاریک»، علیرغم مطالعات فراوانی که این کلیشه را در هم می شکند، همچنان مشخصه تصویر رایج این دوران است و مانع از درک اصالت فرهنگ قرون وسطی می شود. . البته در

از کتاب درخواست های جسم. غذا و رابطه جنسی در زندگی مردم نویسنده رزنیکوف کریل یوریویچ

در دفاع از قرون وسطی با دست روشن پترارک، که توسط اومانیست های رنسانس و فیلسوفان روشنگری حمایت می شود، قرون وسطی اولیه (476 - 1000) معمولاً "قرن تاریک" نامیده می شود و با رنگ های تیره به عنوان توصیف می شود. دوران فروپاشی فرهنگ و وحشی گری بله، و به اعلی

از کتاب از امپراتوری ها تا امپریالیسم [وضعیت و پیدایش تمدن بورژوایی] نویسنده کاگارلیتسکی بوریس یولیویچ

بناپارت‌های قرون وسطی همانطور که می‌دانید، رژیم‌های بناپارتیستی یا «قیصری» در زمان افول انقلاب به وجود می‌آیند، زمانی که نخبگان جدید، از یک سو، به دنبال عادی‌سازی اوضاع هستند و توده‌های خشمگین را تحت کنترل خود در می‌آورند. از سوی دیگر، برای تحکیم برخی

از کتاب 500 سفر بزرگ نویسنده نیزوفسکی آندری یوریویچ

مسافران قرون وسطی

برگرفته از کتاب تاریخ فرهنگ جهانی و ملی: یادداشت های سخنرانی نویسنده کنستانتینوا، اس وی

4. نقاشی قرون وسطی از آنجایی که قبایل بربر دائماً پرسه می زدند، هنر اولیه آنها عمدتاً با: 1) سلاح؛ 2) جواهرات؛ 3) ظروف مختلف نشان داده می شود. صنعتگران بربر رنگ های روشن و مواد گران قیمت را ترجیح می دادند، در حالی که ارزش بیشتری داشتند.

از کتاب لنگرها نویسنده اسکریاگین لو نیکولاویچ

از کتاب روم تزار بین رودخانه های اوکا و ولگا. نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

15. بازتاب دیگری از نبرد کولیکوو در تاریخ «قدیم» روم به عنوان نبرد کلوزیوم و سنتینوم ظاهراً نبرد کلوزیوس و سنتینوم ظاهراً 295 قبل از میلاد است. ه. تکراری از جنگ دوم لاتین رم است که قبلاً در بالا توضیح دادیم، ظاهراً 341–340 قبل از میلاد. ه. دقیقا

من مجموعه ای از انتشارات ویدئویی در مورد تاریخ نظامی قرون وسطی را ادامه می دهم.

یکی از پایه گذاران بازسازی نظامی-تاریخی، دانشیار موسسه تاریخ دکتری. O.V. سوکولوف و مورخ نظامی، رنساتور K.A. ژوکوف در مورد نبردهای قرون وسطی. آخرین داده های باستان شناسی میدانی و تجربی و تحقیقات علمی در مورد نبردهای قرون وسطی: نبرد هاستینگز 1066، نبرد لیپیتسا در سال 1216، نبرد کالکا در سال 1223، نبرد کرسی در سال 1346، نبرد ویسبی در سال 1361، نبرد ورسکلا در سال 1399 و جنگ نووگورود-لیوونی در سال های 1443-1448. . سخنرانی های ویدیویی سوالاتی را نشان می دهد: پیشینه و علل نبردها، محل نبردها، تعداد و ترکیب احزاب، تاکتیک ها، نتایج نبردها و تأثیر آن بر آینده. بسیاری از افسانه ها و باورهای نادرست که برای مورخان و باستان شناسان شناخته شده است، اما سرگردان از فیلم ها و کتاب های تاریخی، رد شده اند. نسخه های صوتی سخنرانی ها پیوست شده است.


نبرد هاستینگز 14 اکتبر 1066- نبردی که تاریخ نه تنها انگلستان و اروپای غربی را تغییر داد، بلکه برای تاریخ روسیه نیز اهمیت زیادی داشت. نبرد بین ارتش آنگلوساکسون پادشاه هارولد گادوینسون و سربازان نورمن دوک ویلیام با شکست انگلیسی ها و فتح انگلستان به پایان رسید. این سخنرانی تصویری در مورد علل و روند جنگ، روند نبرد، تعداد و سلاح های شرکت کنندگان در نبرد، نتایج نبرد و تأثیر آن بر تاریخ اروپا و روسیه می گوید. مدرس - مورخ نظامی، بازسازی کننده کلیم ژوکوف

نسخه صوتی نبرد هیستینگز
برخی منابع از سخنرانی:
1. Guy of Amiens. آهنگ نبرد هستینگز
2. گیوم ژومیژ. اعمال دوک های نرماندی
3. گای دو پواتیه. اعمال ویلیام، دوک نورمن ها و پادشاه آنگلز
4. ویلیام مالمزبری. تاریخ پادشاهان انگلیسی
6. Orderik Vitaly. تاریخ کلیسایی انگلستان و نرماندی
7. رابرت واس. عاشقانه رولو
8. پلانچ جی.آر. فاتح و همراهانش، سامرست هرالد. لندن: برادران تینزلی، 1874
9. فلورانس ووستر. تاريخچه
10. فرش از بایو
11.

نبرد لیپیتسکایا در سال 1216- اوج جنگ داخلی در شمال شرقی روسیه برای قدرت در شاهزاده ولادیمیر-سوزدال پس از مرگ دوک بزرگ ولادیمیر وسوولود آشیانه بزرگ. نبرد بین پسران کوچکتر وسوولود آشیانه بزرگ و مردم موروم از یک طرف و ارتش متحد از سرزمین های اسمولنسک و نووگورود که از ادعاهای وسوولودویچ کنستانتین بزرگتر به تاج و تخت ولادیمیر حمایت کردند و توسط آنها رهبری شد. Mstislav Mstislavich Udatny، از سوی دیگر. یکی از وحشیانه ترین و خونین ترین نبردهای تاریخ روسیه و نمونه ای از "جنگ اشتباه" قرون وسطی. مدرس - مورخ نظامی، بازسازی کننده کلیم ژوکوف

نسخه صوتی نبرد لیپیتسا در سال 1216

نبرد در رودخانه کالکا در سال 1223- نبرد بین ارتش روسیه-پلوفتسی و سپاه مغول، پیشگوی تسخیر امپراتوری روسیه توسط مغول. با شکست ارتش روسیه-پلوفتسی با تعداد زیادی شاهزاده کشته شده و بالاترین اشراف پایان یافت. کلیم ژوکوف مورخ نظامی و بازسازی کننده در مورد پیشینه و روند نبرد، تعداد و سلاح های شرکت کنندگان و عواقب نبرد می گوید.

نسخه صوتی نبرد کالکا 1223

"نبرد کرسی یا افسانه سیاه جوانمردی"، سخنرانی یکی از بنیانگذاران بازسازی تاریخی نظامی، دانشیار موسسه تاریخ، دکتری. اولگ والریویچ سوکولوف. نبرد کرسی در 26 اوت 1346 یکی از مهمترین نبردهای جنگ صد ساله (درگیری بین پادشاهی انگلستان و متحدانش از یک سو و فرانسه و متحدانش از سوی دیگر) است. نبرد کرسی بلافاصله مملو از افسانه های سیاه در رابطه با ارتش و جوانمردی فرانسوی شد. اولگ سوکولوف پیشینه، روند و نتایج نبرد را تجزیه و تحلیل می کند و همزمان اسطوره های تثبیت شده را بی اعتبار می کند.

نسخه صوتی نبرد کرسی

نبرد ویسبی 1361- نبرد بین ارتش پادشاه دانمارک و "دهقانان" گوتلند. کشتاری که نشان داد ارتش ضعیف آموزش دیده هیچ معنایی در مقابل رزمندگان حرفه ای ندارد. در محل نبرد، باستان شناسان یک گور دسته جمعی از کشته شدگان را پیدا کردند که بسیاری از آنها در تجهیزات کامل بودند. این کشف حجم عظیمی از مواد را برای مورخان نظامی در مورد سلاح های قرون وسطایی فراهم کرد. کلیم ژوکوف، مورخ نظامی و بازسازی‌کننده، از نبرد ویسبی و یافته‌های باستان‌شناسی می‌گوید.

نسخه صوتی Battle of Visby

نبرد ورسکلا 1399- نبرد بین ارتش متحد دوک نشین بزرگ لیتوانی و متحدان روسی، لهستانی، آلمانی آن و گروه توختامیش به فرماندهی شاهزاده ویتووت از یک سو و نیروهای اردوی طلایی به فرماندهی خان. تیمور کوتلوگ و امیر ادیگی از سوی دیگر. یکی از بزرگترین نبردهای قرون وسطی که با پیروزی ارتش تاتار و شکست کامل ارتش لیتوانی به پایان رسید. پیامدهای نبرد برای اروپای شرقی اهمیت زیادی داشت - سقوط نقش دوک نشین بزرگ لیتوانی (و فروپاشی ادعای اتحاد سرزمین های روسیه)، بی اعتباری نهایی توختامیش و ناتوانی او در مبارزه برای تاج و تخت خان، مرگ بسیاری از شاهزادگان روسی-لیتوانیایی، و غیره. کلیم ژوکوف مورخ نظامی و بازسازی کننده در مورد علل، روند نبرد، ترکیب شرکت کنندگان، سلاح ها و مکان احتمالی نبرد می گوید.

نسخه صوتی نبرد ورسکلا

جنگ نوگورود-لیوونی 1443-1448چرا او جالب است؟ اولا، طولانی ترین جنگ بین نووگورود و نظم لیوونی در تاریخ پیچیده روابط آنها. ثانیا، این آخرین جنگ بین نووگورود و نظم لیوونی است. و سوم، این آخرین جنگ خصوصی در اروپای غربی است - حداقل در امپراتوری مقدس روم. کلیم ژوکوف، مورخ نظامی و بازسازی‌گر می‌گوید

نسخه صوتی جنگ نوگورود-لیوونی

ادامه دارد...

سخنرانی های ویدیویی بیشتر در مورد جنگ ها و سلاح ها:

نبردهای قرون وسطایی به آرامی از درگیری واحدهای نظامی ضعیف به نبردهایی با استفاده از تاکتیک و مانور تبدیل شد. تا حدی، این تکامل پاسخی به توسعه انواع مختلف نیروها و سلاح ها و توانایی استفاده از آنها بود. اولین ارتش های قرون وسطی تاریک، انبوهی از سربازان پیاده بودند. با توسعه سواره نظام سنگین، بهترین ارتش ها به انبوهی از شوالیه ها تبدیل شدند. از سربازان پیاده برای ویران کردن زمین های کشاورزی و انجام کارهای سخت در هنگام محاصره استفاده می شد. با این حال، در نبرد، پیاده نظام از هر دو طرف در معرض تهدید بود، زیرا شوالیه ها به دنبال رویارویی با دشمن در دوئل ها بودند. پیاده نظام در این دوره اولیه متشکل از سربازان فئودال و دهقانان آموزش ندیده بود. کمانداران در محاصره ها نیز مفید بودند، اما خطر پایمال شدن در میدان نبرد را نیز داشتند.

در پایان قرن پانزدهم، رهبران نظامی در نظم بخشیدن به شوالیه ها و ساختن ارتش هایی که به عنوان یک تیم عمل می کردند، گام های بزرگی برداشتند. در ارتش انگلیس، شوالیه ها با اکراه کمانداران را پس از اینکه ارزش خود را در نبردهای بسیار نشان دادند، شناختند. نظم و انضباط نیز افزایش یافت زیرا شوالیه های بیشتری شروع به مبارزه برای پول و کمتر و کمتر برای افتخار و افتخار کردند. سربازان مزدور در ایتالیا به خاطر لشکرکشی های طولانی با خونریزی نسبتاً کم به شهرت رسیدند. در این زمان، سربازان تمام شاخه های ارتش به اموالی تبدیل شده بودند که نباید به راحتی از آنها جدا شود. ارتش های فئودالی که به دنبال شکوه هستند به ارتش های حرفه ای تبدیل شده اند که بیشتر علاقه مند به زنده ماندن هستند تا پولی را که به دست می آورند خرج کنند.

تاکتیک های سواره نظام

سواره نظام معمولاً به سه گروه یا لشکر تقسیم می شد که یکی پس از دیگری به جنگ اعزام می شدند. قرار بود موج اول صفوف دشمن را بشكند و يا آنها را بشكند تا موج دوم يا سوم از آن عبور كند. اگر دشمن فرار کرد، یک قتل عام واقعی شروع شد.

در عمل، شوالیه ها به روش خود به ضرر هر گونه نقشه فرمانده عمل می کردند. شوالیه ها عمدتاً به افتخارات و افتخارات علاقه مند بودند و از بودجه در رده اول دسته اول ابایی نداشتند. پیروزی کامل در نبرد در درجه دوم افتخار شخصی بود. نبرد به نبرد، شوالیه ها به محض دیدن دشمن حمله کردند و هر نقشه ای را از بین بردند.

گاهی اوقات جنگ سالاران برای کنترل بهتر شوالیه ها از اسب پیاده می کردند. این یک اقدام معمول در ارتش کوچکی بود که شانس کمی برای مقابله با حملات داشتند. شوالیه های پیاده شده از قدرت جنگی و روحیه پیاده نظام عادی حمایت می کردند. شوالیه‌های پیاده‌شده و دیگر سربازان پیاده بر سر میله‌ها یا سایر تأسیسات نظامی که برای تضعیف قدرت ضربات سواره نظام طراحی شده بودند، جنگیدند.

نمونه ای از رفتارهای بی انضباط شوالیه ها نبرد کرسی در سال 1346 بود. تعداد ارتش فرانسه چندین برابر (چهل هزار و ده هزار) از انگلیسی ها بیشتر بود و شوالیه های سوار شده بسیار بیشتری داشتند. انگلیسی ها به سه گروه کماندار تقسیم شدند که با چوب هایی که به داخل زمین رانده شده بودند محافظت می شدند. بین این سه گروه دو گروه از شوالیه های پیاده شده بودند. سومین گروه از شوالیه های پیاده شده در رزرو نگهداری می شدند. تیراندازان مزدور جنوایی توسط پادشاه فرانسه برای شلیک به پیاده نظام انگلیسی فرستاده شدند، در حالی که او سعی داشت شوالیه های خود را به سه دسته سازماندهی کند. با این حال، کمان های کراس خیس شدند و بی اثر بودند. شوالیه های فرانسوی به محض اینکه دشمن را دیدند، تلاش های پادشاه خود را برای سازماندهی نادیده گرفتند و با فریادهای «کشته! بکشش! پادشاه فرانسه که صبر خود را با جنواها از دست داده بود، به شوالیه های خود دستور حمله داد و آنها تیراندازان را زیر پا گذاشتند. اگرچه نبرد تمام روز ادامه داشت، شوالیه‌ها و کمانداران انگلیسی (که کمان‌های خود را خشک نگه می‌داشتند) بر فرانسوی‌های سواره که در یک جمعیت بی‌نظم می‌جنگیدند، غالب شدند.

در پایان قرون وسطی، اهمیت سواره نظام سنگین در میدان نبرد کاهش یافت و تقریباً برابر با ارزش سربازان تفنگ و پیاده نظام شد. در این زمان، بیهودگی حمله به یک پیاده نظام منظم و منظم مشخص شده بود. قوانین تغییر کرده است. قصرها، گودال ها در برابر اسب ها و خندق ها به دفاع معمول ارتش ها در برابر حملات سواره نظام تبدیل شد. حملات به گروه های متعدد نیزه داران و کمانداران یا تیراندازان با سلاح گرم تنها انبوهی از اسب ها و افراد له شده را به جا گذاشت. شوالیه ها مجبور شدند پیاده بجنگند یا منتظر فرصتی مناسب برای حمله باشند. حملات ویرانگر هنوز امکان پذیر بود، اما تنها در صورتی که دشمن بدون سازمان بگریزد یا خارج از حفاظت سازه های میدانی موقت باشد.

تاکتیک های پیاده نظام

در بیشتر این دوران، نیروهای تفنگ شامل کماندارانی بودند که از چندین نوع کمان استفاده می کردند. ابتدا یک کمان کوتاه بود، سپس یک کمان پولادی و یک کمان بلند. مزیت کمانداران توانایی کشتن یا زخمی کردن دشمنان از راه دور بدون شرکت در نبرد تن به تن بود. اهمیت این نیروها در دوران باستان به خوبی شناخته شده بود، اما این تجربه به طور موقت در دوران تاریک قرون وسطی از بین رفت. در اوایل قرون وسطی، شوالیه‌های جنگجو که قلمرو را کنترل می‌کردند، اصلی‌ترین آنها بودند و رمز آنها نیاز به دوئل با یک دشمن شایسته داشت. کشتن با تیر از راه دور از نظر شوالیه ها شرم آور بود، بنابراین طبقه حاکم برای توسعه این نوع سلاح و استفاده مؤثر از آن کم کاری کرد.

با این حال، به تدریج مشخص شد که کمانداران هم در محاصره و هم در نبرد مؤثر و فوق العاده مفید هستند. اگرچه اکراه داشتند، اما ارتش های بیشتری جای خود را به آنها دادند. پیروزی قاطع ویلیام اول در هاستینگز در سال 1066 ممکن است توسط کمانداران به دست آمده باشد، اگرچه شوالیه های او به طور سنتی بالاترین افتخارات را دریافت می کردند. آنگلوساکسون‌ها شیب تپه را نگه داشتند و چنان توسط سپرهای بسته محافظت می‌شدند که برای شوالیه‌های نورمن شکستن آنها بسیار دشوار بود. نبرد تمام روز ادامه داشت. آنگلوساکسون‌ها از پشت دیوار سپر بیرون آمدند تا به کمانداران نورمن برسند. و وقتی بیرون آمدند، شوالیه ها به راحتی آنها را زمین زدند. برای مدتی به نظر می رسید که نورمن ها باید شکست بخورند، اما بسیاری معتقدند که نبرد توسط کمانداران نورمن برنده شد. هارولد، پادشاه آنگلوساکسون‌ها، بر اثر شلیک گلوله‌ای مجروح شد و اندکی پس از آن نبرد به پایان رسید.

کمانداران پا در ترکیب های متعدد جنگی صدها یا حتی هزاران نفری جنگیدند. در صد یاردی دشمن، شلیک از تیر کمان و کمان بلند می تواند زره را سوراخ کند. در این فاصله تیراندازان به سمت اهداف فردی شلیک کردند. دشمن از چنین تلفاتی خشمگین بود، مخصوصاً اگر نمی توانست پاسخ دهد. در یک موقعیت ایده آل، کمانداران با تیراندازی به سمت آنها برای مدتی آرایش های دشمن را متلاشی می کردند. دشمن می‌توانست از حملات سواره نظام در پشت کاخ پنهان شود، اما نمی‌توانست تمام تیرهایی را که به سمت او پرواز می‌کردند، متوقف کند. اگر دشمن از پشت سنگر بیرون می‌آمد و به تیراندازان حمله می‌کرد، سواره نظام سنگین دوستانه وارد عمل می‌شد تا کمانداران را نجات دهد. اگر تشکل های دشمن به سادگی می ایستادند، می توانستند به تدریج حرکت کنند تا سواره نظام فرصتی برای حمله موفقیت آمیز داشته باشد.

کمانداران در انگلستان به طور فعال مورد حمایت و یارانه قرار می گرفتند، زیرا تعداد بریتانیایی ها هنگام جنگ در سرزمین اصلی بیشتر بود. هنگامی که انگلیسی ها یاد گرفتند که از تعداد زیادی کماندار استفاده کنند، شروع به پیروزی در نبردها کردند، حتی اگر تعداد دشمنان معمولاً از آنها بیشتر بود. انگلیسی ها با بهره گیری از برد کمان طولانی، روش "شفت پیکان" را توسعه دادند. کمانداران با کمان بلند به جای تیراندازی به اهداف فردی، مناطقی را که توسط دشمن اشغال شده بود شلیک می کردند. با شلیک حداکثر 6 تیر در دقیقه، 3000 کماندار با کمان بلند می توانستند 18000 تیر را به سمت تشکیلات متعدد دشمن شلیک کنند. تأثیر این میل بوم بر اسب ها و مردم ویرانگر بود. شوالیه های فرانسوی در طول جنگ صد ساله از سیاه شدن آسمان توسط تیرها و صدایی که این پرتابه ها هنگام پرواز ایجاد می کردند صحبت کردند.

کراس کمان ها به یک نیروی برجسته در ارتش های سرزمین اصلی، به ویژه در شبه نظامیان و نیروهای حرفه ای تشکیل شده توسط شهرها تبدیل شدند. کمان‌دار با کمترین آموزش به یک سرباز آماده عمل تبدیل شد.

در قرن چهاردهم، اولین سلاح گرم دستی بدوی، اسلحه های دستی، در میدان های جنگ ظاهر شد. پس از آن، حتی موثرتر از کمان شد.

مشکل در استفاده از کمانداران اطمینان از محافظت از آنها در هنگام تیراندازی بود. برای اینکه تیراندازی موثر باشد باید خیلی به دشمن نزدیک می شدند. کمانداران انگلیسی چوب هایی را به میدان نبرد آوردند و با چکش در مقابل محلی که می خواستند از آن شلیک کنند با پتک به زمین می کوبیدند. این چنگک ها تا حدودی از آنها در برابر سواره نظام دشمن محافظت می کرد. و در امر حفاظت در برابر کمانداران دشمن به سلاح خود تکیه کردند. آنها هنگام حمله به پیاده نظام دشمن در وضعیت نامناسبی قرار داشتند. کراس کمانان سپرهای عظیم مجهز به تکیه گاه را وارد نبرد کردند. این سپرها دیوارهایی را تشکیل می دادند که مردم می توانستند از پشت آن تیراندازی کنند.

در پایان این دوره، کمانداران و نیزه‌داران در ترکیب‌های مختلط با هم عمل می‌کردند. نیزه ها نیروهای دست به دست دشمن را نگه می داشتند، در حالی که نیروهای تفنگدار (صلیب انداز یا تیراندازان از سلاح گرم) به سمت دشمن شلیک می کردند. این تشکل های مختلط حرکت و حمله را یاد گرفته اند. سواره نظام دشمن در مواجهه با نیروهای مختلط منظم از نیزه داران و تیراندازان یا توپچی ها مجبور به عقب نشینی شدند. اگر دشمن نمی توانست با تیرها و نیزه های خود حمله کند، نبرد به احتمال زیاد شکست می خورد.

تاکتیک های پیاده نظام

تاکتیک های پیاده نظام در قرون وسطی تاریک ساده بود - نزدیک شدن به دشمن و شرکت در نبرد. فرانک ها تبرهای خود را درست قبل از نزدیک شدن پرتاب کردند تا دشمن را از بین ببرند. رزمندگان روی پیروزی از طریق قدرت و وحشی حساب می کردند.

توسعه جوانمردی به طور موقت بر پیاده نظام در میدان جنگ سایه افکند، عمدتاً به این دلیل که در آن زمان پیاده نظام منظم و آموزش دیده وجود نداشت. سربازان پیاده ارتش های اوایل قرون وسطی عمدتاً دهقانان ضعیف مسلح و آموزش دیده بودند.

ساکسون ها و وایکینگ ها یک تاکتیک دفاعی به نام دیوار سپر توسعه دادند. رزمندگان نزدیک یکدیگر ایستاده بودند و سپرهای بلندی را حرکت می دادند که سدی را تشکیل می دادند. این به آنها کمک کرد تا از خود در برابر کمانداران و سواره نظام که در ارتش آنها نبودند محافظت کنند.

احیای مجدد پیاده نظام در مناطقی که منابع لازم برای نگهداری سواره نظام سنگین را نداشتند، در کشورهای تپه ای مانند اسکاتلند و سوئیس و در شهرهای در حال رشد اتفاق افتاد. این دو بخش از سر ناچاری راه هایی برای آوردن ارتش های موثر با سواره نظام کم یا بدون سواره نظام به میدان نبرد پیدا کردند. هر دو گروه دریافتند که اسب ها به رگباری از چوب های تیز یا نوک نیزه حمله نمی کنند. یک لشکر منظم از نیزه‌داران می‌توانست واحدهای سواره نظام سنگین ممتاز کشورهای ثروتمند و اربابان را با کسری از هزینه یک سرباز سواره نظام سنگین متوقف کند.

شکل نبرد شیلترون، که دایره ای از نیزه داران بود، توسط اسکاتلندی ها در طول جنگ های استقلال در پایان قرن سیزدهم مورد استفاده قرار گرفت (که در فیلم "شجاع دل" منعکس شده است). آنها متوجه شدند که شیلترون یک آرایش دفاعی موثر است. رابرت بروس پیشنهاد کرد که شوالیه های انگلیسی فقط در زمین های باتلاقی بجنگند، که حمله سواره نظام سنگین را بسیار دشوار می کرد.

نیزه داران سوئیسی شهرت زیادی داشتند. آنها اساساً فالانکس های یونانی را احیا کردند و در جنگ با قطب های بلند گام های بلندی برداشتند. مربعی از نیزه داران ایجاد کردند. چهار ردیف بیرونی نیزه های خود را تقریباً افقی نگه داشتند و کمی به سمت پایین متمایل شده بودند. این یک مانع مؤثر در برابر سواره نظام بود. رده های عقب با نزدیک شدن به سازند از تیرک های تیغه ای برای حمله به دشمن استفاده کردند. سوئیسی ها به قدری آموزش دیده بودند که واحد آنها می توانست به سرعت حرکت کند و به لطف آن توانستند آرایش دفاعی را به یک آرایش نبرد تهاجمی موثر تبدیل کنند.

پاسخ به ظاهر تشکیلات جنگی نیزه داران توپخانه ای بود که در صفوف متراکم نیروها سوراخ می کرد. اسپانیایی ها اولین کسانی بودند که از آن به طور موثر استفاده کردند. سپرداران اسپانیایی مسلح به شمشیر نیز با نیزه داران با موفقیت جنگیدند. آنها سربازان زرهی سبکی بودند که به راحتی می توانستند در میان نیزه ها حرکت کنند و با شمشیرهای کوتاه به طور مؤثر مبارزه کنند. سپرهایشان کوچک و خوش دست بود. در پایان قرون وسطی، اسپانیایی ها نیز اولین کسانی بودند که آزمایش کردند و نیزه داران، شمشیرزنان و سلاح های گرم را در یک آرایش جنگی ترکیب کردند. این ارتشی مؤثر بود که می توانست از هر سلاحی در هر زمینی هم برای دفاع و هم برای حمله استفاده کند. در پایان این دوران، اسپانیایی‌ها مؤثرترین نیروی نظامی اروپا بودند.

جنگ های قرون وسطی اولیه

پس از فروپاشی امپراتوری روم غربی، همتای شرقی آن در بیزانس به حیات خود ادامه داد و مبارزه آن برای بقا با اعراب، و سپس با ترک ها و بلغارها، داستانی جذاب است. در سال 622، محمد حامیان خود را از مکه به مدینه هدایت کرد و آغاز گسترش عربی و اسلامی بود. خود پیامبر اولین پیروزی نظامی را به دست آورد، اما قرار بود خالد بن ولید و عمرو بن العاص برجسته ترین رهبران جنگ اسلامی شوند. در یک صد سال، امپراتوری اسلامی از دریای آرال تا سرآب نیل و از مرزهای چین تا خلیج بیسکای امتداد یافت. تنها یک قدرت، بیزانس، توانست در آن قرن در برابر اعراب مقاومت کند، و حتی او بخش جنوب شرقی امپراتوری خود را از دست داد. سپس، هنگامی که تهاجم اعراب، پس از رسیدن به جنوب فرانسه، متوقف شد، فرانک ها دوباره مکان برجسته ای را اشغال کردند. و سرانجام در قرن هشتم. حملات وایکینگ ها به بریتانیا و اروپای غربی آغاز شد. یک پدیده قابل توجه در تاریخ نظامی اروپای غربی در قرون 7-11 توسعه مداوم سواره نظام بود.

اعراب فتوحات خود را به لطف استفاده ماهرانه از نیروهای شتر و سواره نظام در زمین های مناسب، گستره های باز شمال آفریقا و غرب آسیا انجام دادند. اما ترکیبات جنگی و تاکتیک های جنگی آنها بسیار ابتدایی بود و ابزار دفاعی آنها نسبتاً کمیاب بود. معمولاً آنها را در یک، گاهی در دو یا سه ردیف متراکم می ساختند، قسمت هایی از قبایل مختلف تشکیل می شد. ترس از تعداد اعراب و ظاهر آنها الهام شده بود. همانطور که یکی از فرماندهان بیزانسی خاطرنشان کرد، "آنها وقتی از پیروزی مطمئن هستند بسیار شجاع هستند: آنها با قاطعیت خط را حفظ می کنند و شجاعانه در برابر خشونت آمیزترین حملات مقاومت می کنند. با احساس اینکه دشمن در حال ضعیف شدن است، با یک تلاش مذبوحانه مشترک ضربه نهایی را وارد می کنند. نیروهای پیاده اکثراً برای نبرد مناسب نبودند و مسلح نبودند، سواره نظام قدرت اعراب بود. در آغاز قرن هفتم سواره نظام سبک مسلح و بسیار متحرک بود، اما در قرون بعدی، اعراب از سرسخت ترین مخالفان خود، بیزانسی ها، چیزهای زیادی آموختند و به طور فزاینده ای به تیراندازان و نیزه داران سوار که با پست، کلاه، سپر و چوب محافظت می شدند، تکیه می کردند.

ساختارهای دفاعی قسطنطنیه، عملاً تا زمان تصرف توسط ترکها در سال 1453 حفظ شد.

اما بهترین صفات سپاهیان اسلام در تجهیزات و سازماندهی نبود، بلکه اخلاق ناشی از دین، تحرک ناشی از حمل و نقل شتر و استقامت در شرایط سخت زندگی در بیابان بود. پیروان وفادار حضرت محمد (ص) بسیار به اندیشه «جهاد» یعنی جنگ مقدس نزدیک بودند. یک دلیل اقتصادی نیز برای تجاوز اعراب وجود داشت، داستان قدیمی ازدحام بیش از حد در شبه جزیره عربستان. در طول قرن ها، عربستان جنوبی به طور فزاینده ای خشک شد و ساکنان آن به شمال رفتند. انفجار جمعیت عرب در قرن هفتم. چهارمین، آخرین و بزرگترین مهاجرت سامی ها بود. البته مانند گذشته، مهاجران ابتدا به هلال حاصلخیز خاورمیانه با زمین های حاصلخیز آن سرازیر شدند و تنها پس از آن به فراسوی دره های فرات و نیل سرازیر شدند. آنها بسیار فراتر از سرزمین هایی که در دوران باستان فتح کرده بودند، رفتند، نه تنها به دلیل تعداد آنها، بلکه به این دلیل که تقریباً در همه جا مردمان تسخیر شده آنها را به عنوان نجات دهنده ملاقات می کردند. بردباری، انسانیت و تمدن چشمگیر آنها تقریباً به همان اندازه مردم را به ایمان خود تبدیل کرد که با زور فتح کردند. به استثنای اسپانیا، آنها در قرن هفتم فتح کردند. مناطق دین و فرهنگ اسلامی را تا به امروز حفظ کرده اند.

اولین مانع برای اعراب بیزانس بود. در قرون VIII - XI. ارتش و نیروی دریایی بیزانس در واقع آماده ترین نیرو در فضای اروپا و دریای مدیترانه بودند. در سال 668 و سپس هر سال از 672 تا 677، اعراب در نقاط مختلف به امپراتوری بیزانس حمله کردند. آنها به مرزهای آن حمله کردند، اما هر بار ناوگان بیزانس در نهایت مهاجمان را شکست داد. گالی های عرب و بیزانس کم و بیش یکسان بودند. یک درومون رزمی بزرگ دارای صد پاروزن روی دو ردیف نیمکت بود. پاروزنان ردیف بالا مسلح بودند، خدمه توسط تفنگداران دریایی تکمیل شدند. اما کشتی های بیزانسی ها مجهزتر بودند، آنها با "آتش یونانی" مسلح بودند - یک مخلوط آتش زا که از طریق لوله ای روی کمان شلیک می شد یا بالیستاها را در گلدان ها پرتاب می کردند.

نقطه اوج و نقطه عطف جنگ بین اعراب و بیزانس، محاصره قسطنطنیه در 717-718 بود. هنگامی که اعراب آسیای صغیر را تصرف کردند، امپراتور تئودوسیوس سوم به یک صومعه بازنشسته شد، اما در این لحظه حساس، ارتش حرفه ای لئو ایزوری (سوری) رهبری را بر عهده گرفت. او به سرعت استحکامات چشمگیر قسطنطنیه را بازسازی و تقویت کرد - قبل از استفاده از باروت، چنین دیوارهایی برای مهاجمان غیرقابل تسخیر بود و شهر فقط با محاصره قابل تصرف بود. از آنجایی که قسطنطنیه از سه طرف توسط آب احاطه شده بود، به نظر می رسید که همه چیز به تعادل نیروهای ناوگان مخالف بستگی دارد و اعراب در اینجا برتری عددی زیادی داشتند. با این حال، لئو شجاعانه و مبتکرانه دفاع دوازده ماهه از شهر را رهبری کرد، و هنگامی که محاصره برداشته شد، ناوگان بیزانسی دشمن را تا هلسپونت تعقیب کرد، جایی که اعراب در طوفان افتادند و بخش کوچکی از نیروهای آنها زنده ماندند. برای اعراب، این یک فاجعه فراموش نشدنی بود. به لطف پیروزی بعدی در آکروین در سال 739، لئو اعراب را مجبور کرد تا در نهایت بخش غربی آسیای صغیر را ترک کنند.

موفقیت های لئو ایزوری به لطف توانایی رزمی ارتش و نیروی دریایی که برای مدت طولانی در حال رشد بود به دست آمد. از زمان بلیزاریوس، نیروی اصلی نیروهای بیزانس سواره نظام سنگین بود. از این جنگجو دراز، از گردن تا باسن، پست زنجیر، یک سپر گرد با اندازه متوسط، یک کلاه ایمنی فولادی، دستکش و کفش های فولادی محافظت می شد. اسب های ردیف جلو نیز با سینه های فولادی محافظت می شدند. همه اسب ها زیر زین های راحت و بزرگ با رکاب آهنی بودند. این سلاح شامل یک شمشیر پهن، یک خنجر، یک کمان کوچک با تیری از تیر و یک نیزه بلند بود. گاهی تبر جنگی به زین وصل می شد. مانند اسلاف رومی خود و بر خلاف سایر ارتش های غربی، تا قرن شانزدهم. سربازان بیزانسی یونیفورم ثابت را می پوشیدند: شنل روی زره، پرچمی در انتهای نیزه و ستون کلاه ایمنی به رنگ خاصی بود که یک واحد نظامی خاص را متمایز می کرد. سوارکار برای تهیه چنین تجهیزاتی باید ثروت قابل توجهی داشته باشد. همه فرماندهان و به ازای هر چهار یا پنج سرباز به یک بتمن تکیه می کردند. این نیز گران بود، اما منطقی بود تا رزمندگان بتوانند روی وظایف صرفاً نظامی تمرکز کنند و به لطف تغذیه خوب، شکل بدنی خوبی را حفظ کنند. تاریخ امپراتوری بیزانس ثروتمند نشان می دهد که کمی راحتی به نیازهای توانایی رزمی آسیب نمی رساند.

وظایف نیروهای پیاده به دفاع از مناطق کوهستانی و خدمات پادگان در قلعه ها و شهرهای مهم محدود می شد. اکثر پیاده نظام سبک کماندار بودند، پیاده نظام های سنگین مسلح دارای نیزه، شمشیر و تبر جنگی بودند. به هر واحد 16 نفره دو واگن برای حمل اسلحه، غذا، ظروف آشپزخانه و ابزار سنگر تعلق می گیرد. بیزانسی ها رویه کلاسیک رومی ها را در ساختن اردوگاه های مستحکم در فواصل منظم حفظ کردند و مهندسان همیشه در خط مقدم ارتش قرار داشتند. برای هر واحد 400 نفری، یک افسر پزشکی و شش تا هشت باربر وجود داشت. برای هر باری که از میدان نبرد انجام می شد، باربرها پاداشی دریافت می کردند - نه به دلایل بشردوستانه، بلکه بیشتر به این دلیل که دولت به بازیابی سریع توانایی رزمی مجروحان علاقه مند بود.

سنگ بنای سیستم نظامی بیزانس آموزش عملیاتی-تاکتیکی بود: بیزانسی ها حیله گری و مهارت داشتند. آنها به درستی معتقد بودند که روش های مبارزه باید بسته به تاکتیک های دشمن متفاوت باشد و تکنیک های یک دشمن بالقوه را به دقت مطالعه کردند. مهم‌ترین آثار نظامی آن زمان «استراتژیکون» موریس (حدود ۵۸۰)، «تاکتیک» لئو حکیم (حدود ۹۰۰) و دستورالعمل هدایت جنگ مرزی توسط نیسیفور فوکاس (که کرت را فتح کرد) است. و کیلیکیه از اعراب، در 963 - 969 سال امپراتور سابق).

موریس دستگاه و سیستم استخدام ارتش را سازماندهی مجدد کرد. او سلسله مراتبی از لشکرها و واحدها را از ساده ترین لشکر 16 سرباز تا "مروس"، یک لشکر 6-8 هزار سرباز ایجاد کرد. سلسله مراتبی از فرماندهان وجود داشت، با انتصاب همه فرماندهان نظامی بالاتر از درجه صدارت در دست دولت مرکزی. پس از جنگ های ژوستینیان، تعداد مزدوران توتونی در ارتش بیزانس به شدت کاهش یافت. در امپراتوری سربازگیری عمومی از مردان وجود نداشت، اما سیستمی وجود داشت که مناطق را ملزم می کرد در صورت لزوم تعداد معینی از افراد را برای آموزش نظامی و خدمت فعال بفرستند. مناطق مرزی به بخش‌هایی به نام «کلیسورس» تقسیم می‌شد که مثلاً می‌توانست از یک گذر کوه و یک قلعه تشکیل شود. فرماندهی کلیسورا اغلب به عنوان پله ای برای یک حرفه نظامی موفق عمل می کرد. در یک شعر قرن دهم «دیگنس آکریتاس» زندگی در مرز کاپادوکیه را توصیف می‌کند، جایی که فئودال‌های مبارزی که بر کشور حکومت می‌کردند حملات بی‌پایانی به سرزمین‌های عربی کیلیکیه و بین‌النهرین انجام دادند.

تاکتیک های بیزانسی ها مبتنی بر یک سری حملات سنگین سواره نظام بود. به گفته لئو حکیم، سواره نظام باید به اولین رده جنگی، رده پشتیبانی دوم و یک ذخیره کوچک در پشت دوم تقسیم می شد، همچنین واحدهایی که در هر دو جناح بسیار به جلو پیشروی می کردند و وظیفه واژگونی نیروهای مخالف دشمن را داشتند. جناح یا دفاع از خود تا نیمی از نیروهای موجود به رده اول اختصاص داده شد و بقیه بسته به موقعیت تاکتیکی در عمق و در جناحین توزیع شدند.

به طور طبیعی، طیف گسترده ای از آرایش های جنگی تاکتیکی وجود داشت. در برابر اسلاوها و فرانک ها، و همچنین در طول تهاجمات عمده اعراب، نیروهای پیاده و سواره نظام اغلب با هم عمل می کردند. در چنین مواردی، نیروهای پیاده در مرکز قرار می گرفتند و سواره نظام در جناحین یا ذخیره بودند. عمان می‌گوید: اگر از دشمن انتظار می‌رفت که نبرد را با سواره نظام آغاز کند، نیروهای سبک در پشت پیاده‌نظام سنگین پنهان می‌شدند، عمان می‌گوید: «همانطور که هزار سال بعد تفنگداران قرن شانزدهم و هفدهم پشت سر خود پنهان شدند. پیکمن." در مناطق کوهستانی و دره ها، نیروهای پیاده به صورت هلالی مستقر شده بودند، یگان های مسلح به شدت دشمن را در مرکز محاصره کردند و پیاده نظام سبک، تیرها و نیزه ها را در جناحین به دشمن باران می کردند.

بیزانسی ها بهترین جنگجویان اوایل قرون وسطی در اروپا بودند، اما کمتر به چشم آمدند. این به این دلیل است که استراتژی آنها عمدتاً تدافعی بود و آنها ترجیح می دادند بیشتر روی سر تکیه کنند تا برفک. آنها تا زمانی که شرایط به وضوح به نفع آنها نبود هرگز وارد جنگ نشدند و اغلب به ترفندها و ترفندهایی مانند انتشار اطلاعات نادرست یا تحریک خیانت در صفوف دشمن متوسل می شدند. آنها باید دائماً به اقدامات دفاعی متوسل می شدند: یا برای اینکه اعراب را از آسیای صغیر دور نگه دارند، سپس لمباردها و فرانک ها را از حمله به استان های ایتالیا دور نگه دارند، و اسلاوها، بلغارها، آوارها، مجارها و پچنگ ها را از یونان و یونان دور نگه دارند. بالکان به لطف آمادگی رزمی و هوشیاری مداوم ، آنها موفق شدند با موفقیت مرزها را حفظ کنند ، این وظیفه اصلی آنها بود و فقط به ندرت بیزانس به عنوان یک قدرت تهاجمی عمل می کرد.

سرسخت ترین دشمنان بیزانس اعراب بودند. اما اعراب هرگز قدر سازمان و انضباط را نمی دانستند. اگرچه ارتش آنها به دلیل تعداد و تحرک آنها قابل ترس بود، اما آنها بیشتر مجموعه ای از وحشی های متجاوز و مدعی بودند که نمی توانستند در برابر حملات سیستماتیک صفوف منظم جنگجویان بیزانسی منضبط مقاومت کنند. روسای استان های بیزانس نیز یک سیستم امنیتی موثر مرزی ایجاد کردند. به محض اطلاع از تحرکات اعراب، نیروهای خود را جمع آوری کردند. نیروهای پیاده راه ها را مسدود کردند و سواره نظام که در مرکز جمع شده بودند مجبور بودند نیروهای مهاجم را زیر نظر داشته باشند و دائماً به آنها حمله کنند. اگر فرمانده می دید که از نظر قدرت پایین تر است، باید از نبرد آزاد اجتناب می کرد، اما با هر وسیله دیگری برای دشمن موانع ایجاد می کرد - در صورت امکان، با حملات کوچک او را مزاحم کنید، از گذرگاه ها و گذرگاه های کوهستانی دفاع کنید، چاه ها را مسدود کنید و موانع جاده را ایجاد کنید. . در این موارد، در استان‌های دوردست نیرو جذب می‌شد و به مرور زمان ارتشی آموزش دیده، مثلاً 30 هزار سوار، با اعراب مخالفت می‌کرد. پس از شکست آنها در آکروین در سال 739، اعراب بیش از آنکه تهدیدی برای امنیت امپراتوری بیزانس باشند، مزاحم بودند.

پس از سال 950، امپراتوران بیزانس، نیکیفور فوکا و باسیل دوم، حمله ای را علیه اعراب و بلغارها آغاز کردند. در سال 1014، باسیل با دریافت عنوان قاتل بلغار، ارتش بلغارستان را به طور کامل نابود کرد. او 15000 اسیر را کور کرد و از هر صد مرد یک چشم باقی گذاشت تا آنها را نزد پادشاهشان ببرد.

در سال 1045 ارمنستان ضمیمه شد. با این حال، در اواسط قرن XI. دشمن جدیدی به نام ترکان سلجوقی شروع به اعمال فشار بر روی مرزها کرد. ترکان در غرب آسیا اسب سواران زاده می شدند. آنها باندهای متعددی را تشکیل دادند که عمدتاً به کمان مسلح بودند، اما غالباً به نیزه و قلاب نیزه بودند. با حمله به جلوی جبهه دشمن هجوم آوردند و ابرهای تیر بر او فرود آوردند و ضربات کوتاه و دردناکی وارد کردند. در بهار 1071 امپراتور رومن دیوژن با 60000 سرباز به ارمنستان نقل مکان کرد و در آنجا با 100000 ترک به فرماندهی آلپ ارسلان روبرو شد. این رمان با عجله احتیاط و دقت سنتی بیزانسی را کنار گذاشت. در مانزیکرت رنگ ارتش بیزانس از بین رفت و خود امپراتور اسیر شد. ترکان به آسیای صغیر ریختند و در ده سال آن را به صحرا تبدیل کردند.

در اروپای غربی، تاریخ فرانک ها بر اساس الگویی شکل گرفت که تفاوت چندانی با بیزانس نداشت. با ارتشی که به طور فزاینده ای تحت سلطه سواره نظام بود، پیشروی اعراب را با موفقیت متوقف کردند، اما پس از یک دوره برتری نظامی و فرهنگی، تحت فشار قبایل بربر وایکینگ تضعیف شدند.

به مدت دو قرن پس از پیروزی کلوویس در ووگلا در سال 507، که تسلط خود را بر گول تثبیت کرد، فرانک ها سازمان نظامی خود را تغییر ندادند. آگاتیاس وسایل جنگی فرانکها را در دوره سلسله مرووینگها (حدود 450 - 750) اینگونه توصیف می کند:

"تجهیزات فرانک ها بسیار خام است، آنها نه پست زنجیر دارند و نه چوب دستی، پاهای آنها فقط با نوارهای بوم یا چرم محافظت می شود. تقریباً هیچ سواره نظام وجود ندارد، اما سربازان پیاده شجاع هستند و می دانند چگونه بجنگند. آنها شمشیر و سپر دارند، اما هرگز از کمان استفاده نمی کنند. تبر و نیزه های جنگی پرتاب می کنند. نیزه ها خیلی بلند نیستند، پرتاب می شوند یا به سادگی با آنها ضربه می زنند.

تبرهای پرتابی فرانک ها، مانند تاماهاوک سرخپوستان سرخ، به دقت آویزان می شدند تا آنها را با دقت زیادی پرتاب کنند یا از آنها در نبردهای نزدیک استفاده کنند. ارتش فرانک ها به مدت دو قرن با چنین سلاح هایی جنگیدند و در صفوف ناهماهنگ سربازان پیاده حمله کردند. بیشتر نبردها بین خودشان اتفاق افتاد. درست است، هنگامی که نیاز به مقابله بیشتر با ارتش های مختلف دیگر شد، از ابزارهای دیگری استفاده شد. در پایان قرن ششم. جنگجویان ثروتمند شروع به استفاده از زره فلزی کردند.

در سال 732 عبدالرحمن با سپاهی عرب به سمت شمال به سمت تور پیشروی کرد. چارلز مارتل نیروهای فرانک ها را جمع کرد و با غنایم به سوی اعراب عقب نشینی کرد. وقتی عبدالرحمن حمله کرد، «شمالی ها مثل دیوار ایستاده بودند، انگار با هم یخ زدند و با شمشیر به اعراب زدند. در انبوه نبرد، استرالیایی‌های قدرتمند بودند، این آنها بودند که به دنبال پادشاه ساراسین بودند و آن را کشتند.

این یک نبرد دفاعی بود که توسط پیاده نظام به پیروزی رسید. آنها به دنبال دشمن نبودند. نمی توان ادعا کرد که فرانک ها مانند بیزانسی ها جلوی اعراب را گرفتند. اعراب به سادگی تا آنجا که منابعشان اجازه می داد پیش رفتند.

در سال 768، نوه چارلز مارتل، معروف به شارلمانی، بر تخت پادشاهی فرانک نشست. در ابتدا، آشفتگی های خطرناک زیادی در پادشاهی رخ می داد و اگر همسایگان متجاوز به رفتار ملایم پاسخ نمی دادند، تنها راه عمل، انقیاد کامل بود. شارلمانی خود را حاکمی جهانی می‌دانست که از سوی خداوند برای مدیریت امور سکولار روی زمین منصوب شده بود. مبلغان او با نیروها پیشروی کردند و اغلب مستقیماً به عنوان یک نیروی ضربت روانی عمل می کردند. او به پاپ نوشت: «وظیفه ما دفاع از کلیسای مقدس مسیح با کمک تقوای مقدس است. وظیفه شما، پدر مقدس، این است که مانند موسی، دستان خود را به سوی آسمان بلند کنید تا برای کمک به سربازان ما دعا کنید. به لطف آمادگی رزمی بالای نیروهای شارلمانی و فعالیت خستگی ناپذیر او، صلح و آرامش به غرب اروپا رسید که او از زمان سلسله آنتونین ندیده بود. موفقیت های نظامی شرط موفقیت در اقتصاد، عدالت و فرهنگ بود.

با این حال، شارلمانی اغلب به اقدامات بسیار ظالمانه متوسل می شد، مانند قتل در 782 در وردن در یک روز چهار و نیم هزار بت پرست ساکسون سرکش. از سال 768 تا 814 شارلمانی تقریباً هر سال دست به لشکرکشی زد. امپراتوری مقدس روم او سرانجام مناطقی را تحت پوشش قرار داد که اکنون فرانسه، بلژیک، هلند، سوئیس، آلمان غربی، بیشتر ایتالیا، شمال اسپانیا و کورس نامیده می شود.

ارتش شارلمانی با ارتش پدربزرگش بسیار متفاوت بود، تفاوت اصلی در تبدیل سواره نظام سنگین به یک نیروی ضربتی بود. سواره نظام در مبارزات دوربرد علیه دشمنانی مانند کمانداران سواره آوار یا نیزه داران به شدت مسلح لمباردی ضروری بود. اهمیت سواره نظام از دیرباز شناخته شده بود، اما هزینه نگهداری آن فراتر از توانایی فرانک ها بود. علاوه بر زره گران قیمت، شوالیه باید یک اسب مناسب نگه می داشت، به اندازه کافی قوی که شوالیه را با زره کامل حمل کند، به اندازه کافی آموزش دیده بود که نترسد و در جنگ رنج نبرد، و به اندازه کافی دمدمی مزاج برای حمله سریع. این گونه اسب ها به طور خاص پرورش و آماده می شدند. حتی هزینه نگهداری و تغذیه در فصل زمستان بسیار قابل توجه بود. و خود شوالیه حداقل به دو خدمتکار نیاز داشت: یکی برای نگه داشتن سلاح های خود، دیگری برای مراقبت از اسب. علاوه بر این، شوالیه برای آماده شدن و خود خدمت به زمان زیادی نیاز داشت. در زمان سلسله مرووینگ ها، هیچ فرمانروای فرانک آنقدر ثروتمند نبود که بتواند از یک ارتش سواره نظام سنگین پشتیبانی کند.

این و مشکلات دیگر با توسعه فئودالیسم حل شد. ویژگی این سیستم این بود که ارباب، خواه یک پادشاه یا شخص قدرتمند، زمین یا حمایت را به یک رعیت می بخشید و در ازای آن تعهدی برای ارائه خدمات ویژه، اغلب نظامی، دریافت می کرد. شارلمانی تا حد زیادی سلطنت خود را فئودال کرد. چنین وسیله ای افراد ثروتمند و کسانی را که در این زمان های پر دردسر به دنبال محافظت می گشتند، جذب می کرد. با سردرگمی که پس از مرگ شارلمانی در سال 814 به وجود آمد، زمانی که امپراتوری از هم پاشید، و اروپا با حملات مجارستان و وایکینگ ها گرفتار شد، جامعه به نوعی لانه زنبوری تبدیل شد، به سیستمی از سلول ها بر اساس تعهدات متقابل: حفاظت و خدمات تأثیر فئودالیسم بر امور نظامی دوچندان بود. از یک طرف، رعیت ها که زمین های قابل توجهی در اختیار داشتند، می توانستند، و از آنها خواسته می شد که جوانمردی را تجهیز کنند. از سوی دیگر، پیوندهای وفاداری و علاقه متقابل به بهبود نظم و انضباط در ارتش کمک کرد.

هسته اصلی ارتش فرانک سواره نظام سنگین بود. زیاد زیاد نبود، او با حرفه ای بودن بالا متمایز بود. همه شوالیه ها دارای تسمه زنجیر، کلاه ایمنی، سپر، نیزه و تبر جنگی بودند. "شبه نظامی مردمی" قدیمی فرانک به طور کامل ناپدید نشد، اما تعداد نیروهای پیاده کاهش یافت و کارایی رزمی به لطف سلاح های بهتر افزایش یافت. در "میدان مریخ"، گردهمایی سالانه ارتش فرانک، اجازه حضور با یک چماق را نداشت - باید کمان داشت. شارلمانی به سطحی از آموزش، نظم و سازماندهی عمومی دست یافت که از زمان بربریت لژیون های رومی در غرب دیده نشده بود. سند جالبی حفظ شده است که به موجب آن شارلمانی در سال 806 یکی از واسال های مهم را به ارتش سلطنتی فرا می خواند:

«شما تا 20 می با افراد خود به استاسفورت در هیئت مدیره گزارش خواهید داد، آماده انجام خدمت نظامی در هر بخشی از پادشاهی ما که نشان دهیم. این بدان معنی است که شما با سلاح و تجهیزات، یونیفرم کامل و مواد غذایی خواهید آمد. هر سواری باید دارای سپر، نیزه، شمشیر، خنجر، کمان و کتک باشد. واگن ها باید بیل، تبر، کلنگ، میله های آهنی و هر چیزی که برای ارتش لازم است داشته باشند. برای سه ماه آذوقه بگیرید. در راه به رعایای ما آسیبی نرسانید، جز آب و چوب و علف به چیزی دست نزنید. مواظب باشید که هیچ کم کاری نداشته باشید، زیرا از لطف ما قدردانی می کنید.»

اطلاعات کمی در مورد تشکیلات جنگی فرانک ها با قطعیت وجود دارد. احتمالاً کاوش دشمن و اولین درگیری ها به تیراندازان پیاده واگذار شده بود و سواره نظام با تمام توان ضربه قاطع را وارد کرد. شاید موفقیت بیشتر به دلیل آموزش و تجهیزات خوب نیروها و زیرکی استراتژیک شارلمانی بود تا مهارت تاکتیکی. استحکام فتوحات او در درجه اول با ایجاد سیستمی از نقاط مستحکم در امتداد مرزها و در مناطق ناآرام، معمولاً در ارتفاعات نزدیک رودخانه ها تضمین شد.

در قرن نهم در غیاب پادشاهانی که امور نظامی را می دانند، ارتش فرانک ویژگی های مثبت خود را از دست می دهد. لئو حکیم ویژگی ها و ضعف های فرانک ها را به شرح زیر بیان می کند.

«فرانک‌ها و رهن‌فروشی‌ها بیش از حد نترس و جسور هستند. کوچکترین گامی به عقب شرم آور تلقی می شود و هر زمان که شما به زور دعوا را به آنها تحمیل کنید دعوا می کنند. هنگامی که مجبور به پیاده شدن می شوند، شوالیه های آنها نمی دوند، بلکه پشت به پشت می ایستند و با نیروی دشمن بسیار برتر می جنگند. حملات سواره نظام به حدی وحشتناک است که اگر به برتری آنها اطمینان کامل وجود نداشته باشد، بهتر است از یک نبرد سرنوشت ساز اجتناب شود. از عدم نظم و سازماندهی آنها استفاده کنید. هم پیاده و هم سواره، در توده ای متراکم و دست و پا چلفتی حمله می کنند و به دلیل سازماندهی نبودن و آموزش دیده نبودن قادر به مانور نیستند. اگر به طور ناگهانی از عقب یا از جناحین به آنها حمله شود، آنها به سرعت گیج می شوند - به راحتی می توان به این امر دست یافت، زیرا آنها بسیار بی دقت هستند و اهمیتی به پست گشت زنی و انجام شناسایی مناسب منطقه نمی دهند. علاوه بر این، هر طور که بخواهند اردو می زنند و هیچ استحکاماتی ایجاد نمی کنند تا شبانه بدون مشکل کشته شوند. گرسنگی و تشنگی را تحمل نمی کنند و پس از چند روز محرومیت از صفوف خارج می شوند. آنها هیچ احترامی برای فرماندهان خود قائل نیستند و مافوق آنها نمی توانند در برابر فریب رشوه مقاومت کنند. بنابراین، در مجموع، خسته کردن ارتش فرانک با درگیری‌های کوچک، عملیات طولانی مدت در مناطق متروکه، قطع خطوط تدارکات آسان‌تر و ارزان‌تر از تلاش برای پایان دادن به آنها با یک ضربه است.

امپراتوری شارلمانی اندکی پس از مرگ او به دلیل ضعف قدرت و حملات از سه جهت به طور همزمان در طول قرن 9 و 10 شروع به فروپاشی کرد. - اعراب، مجارها و وایکینگ ها. اکنون بزرگترین تهدید اروپا از سوی وایکینگ های اسکاندیناوی بود.

تهاجم وایکینگ ها یا اسکاندیناوی ها در پایان قرن هشتم آغاز شد. در ابتدا، به نظر می رسد که حملاتی که در سراسر اروپا صورت گرفت عمدتاً با هدف غارت انجام می شد، اما بعداً فاتحان زیادی در سرزمین هایی که فتح کرده بودند ساکن شدند. در سال 911، پادشاه فرانک ها سرزمینی را که بعداً نرماندی نامیده شد به آنها واگذار کرد و در نهایت تمام انگلستان بخشی از امپراتوری اسکاندیناوی پادشاه دانمارکی کانوت (995 - 1035) شد. در همین حال، وایکینگ ها نیز به ایسلند، گرینلند و آمریکا، اسپانیا، مراکش و ایتالیا، نووگورود، کیف و بیزانس حمله کردند.

قدرت وایکینگ ها در مهارت های دریایی آنها بود. کشتی های آنها در سطح عالی ترین دستاوردهای فنی قرار داشتند و مایه افتخار آنها بودند و خود ملوانانی بسیار ماهر و سرسخت بودند. «کشتی گوکستاد» که در کاوش‌ها کشف شد، 70 فوت طول و 16 فوت عرض دارد که از بلوط ساخته شده و 20 تن وزن دارد. ساخت آن کامل ترین است. وایکینگ ها در طی گذرهای طولانی مدت دریانوردی می کردند، اما در نبرد از پارو استفاده می کردند. سپرهای زرد و سیاه به تناوب در کناره ها آویزان شده بودند. تا قرن X کشتی‌ها از نظر اندازه بسیار بزرگ‌تر شدند، برخی از آنها می‌توانستند تا دویست نفر را در خود جای دهند و می‌توانستند 150 مایل در روز حرکت کنند. غذا با نمک و یخ نگهداری می شد.

وایکینگ ها همیشه در نزدیکی ساحل به نبردهای دریایی می پرداختند. آنها معمولاً شامل سه مرحله بودند. فرمانده ابتدا شناسایی انجام داد و موقعیتی را برای حمله انتخاب کرد، سپس با مانور شروع به نزدیک شدن کرد. در طول نبرد، کاپیتان همیشه در فرمان بود. وقتی ناوگان ها به هم نزدیک شدند، گلوله باران شروع شد، معمولاً دشمن با تگرگ تیر باران می شد، اما گاهی اوقات آنها به سادگی قطعات آهن و سنگ پرتاب می کردند. و سرانجام وایکینگ ها سوار شدند و نتیجه نبرد با نبرد تن به تن مشخص شد.

پس از آن، ناوگان پایگاه عملیات برای حملات داخلی باقی ماند. معمولاً وایکینگ‌ها از آبراه‌های مهم بالا می‌رفتند، حومه شهر را دور می‌زدند و صومعه‌ها و شهرهای هر دو ساحل را غارت می‌کردند. آنها تا زمانی که رودخانه قابل کشتیرانی بود یا تا زمانی که با استحکاماتی روبرو می شدند که مانع از پیشرفت بیشتر می شد، به سمت بالا حرکت کردند. سپس کشتی ها را لنگر انداختند یا به خشکی کشاندند، با قفسه ای حصار کشی کردند و نگهبانی گذاشتند و پس از آن شروع به غارت اطراف کردند. در ابتدا وقتی نیروهای دشمن ظاهر شدند به سمت کشتی ها برگشتند و به پایین دست رفتند. بعدها جسورتر شدند. اما از آنجایی که نیروهای آنها کم بود و غارت هدف اصلی آنها بود، از نبردهای بزرگ اجتناب کردند. با گذشت زمان، آنها شروع به ساختن نقاط مستحکم کردند و اغلب به آنجا باز می گشتند. تصرف این اردوگاه‌های ساحلی و حفره‌دار و حتی شناور که توسط محورهای نبرد مسلحانه وایکینگ‌ها محافظت می‌شد، بسیار دشوار بود.

با شروع تهاجمات، وایکینگ ها احتمالاً مسلح نبودند. یکی از اهداف اصلی سرقت های آنها استخراج اسلحه و زره بود و تا اواسط قرن نهم. آنها تعداد زیادی از هر دو را به تصرف خود درآوردند، و علاوه بر این، آنها خودشان بر تولیدشان تسلط داشتند. تقریباً همه وایکینگ‌ها پست‌های زنجیره‌ای داشتند، از جهات دیگر زره آنها شبیه به زره فرانک‌ها بود. سپرهای چوبی در ابتدا گرد بودند، اما بعداً به شکل بادبادک درآمدند و اغلب با رنگ های روشن رنگ آمیزی می شدند. تبر نبرد یک سلاح تهاجمی قدرتمند بود. این یک تاماهاوک سبک از فرانکها نبود، بلکه یک سلاح قدرتمند بود - یک قنداق سنگین و یک تیغه ساخته شده از یک تکه آهن، که روی دسته تبر به طول پنج فوت نصب شده بود. گاهی اوقات قطعات رون ها روی تیغه ها اعمال می شد. علاوه بر این، وایکینگ ها از شمشیرهای کوتاه و بلند، نیزه، کمان بلند و تیر استفاده می کردند.

وایکینگ ها عمدتاً سربازان پیاده بودند - آنها ترجیح می دادند از تبرهای بزرگ خود با پای پیاده استفاده کنند. تحرک در خشکی از طریق استفاده از اسب‌هایی که در منطقه برای اهداف حمل‌ونقل اسیر شده بودند به دست آمد. محبوب‌ترین آرایش نبرد، یک دیوار سپر محکم بود، یک تاکتیک ضروری دفاعی، زیرا آنها مجبور بودند پیاده با سواره نظام روبرو شوند. معمولاً اردوگاه خود، سمت مقابل رودخانه یا شیب تند تپه را به عنوان محل نبرد انتخاب می کردند. آنها از آنجایی که جنگجویان حرفه ای بودند و با احساس شانه یک همرزم، همیشه بر روستاییان عجولانه جذب شده که با آنها مخالفت می کردند غالب بودند. همه وایکینگ ها قد بلند و دارای قدرت بدنی استثنایی بودند. در صفوف آنها دو نوع جنگجو مخصوصاً ترسناک وجود داشت. اولی شامل دیوانگان می شد که به طور شگفت انگیزی به نظر می رسید که به دسته دیوانگان خاص انتخاب شده تعلق داشته باشند که با قدرت و وحشی فوق العاده متمایز می شوند. دیگران، به همان اندازه شگفت‌انگیز، «دخترهای سپر» بودند. یکی از آنها وبیورگ بود که «با قهرمان سوکنارسوتی جنگید. ضربات محکمی به او زد، سیلی به صورتش زد، فک او را ترکاند. او برای محافظت از خود، ریش خود را در دهان خود برد. وبیورگ کارهای بزرگ بسیاری انجام داد، (اما) سرانجام با زخم های فراوان پوشانده شد.

در پایان قرن نهم، فرانک ها و انگلیسی ها شروع به انطباق با تاکتیک های وایکینگ ها کردند. در سالهای هرج و مرج پیش از این، فئودالیسم به سرعت توسعه یافته بود و فرانکها اکنون قادر بودند نیروی زیادی از سواره نظام توانا را جمع آوری کنند. در 885 - 886 سال. پاریس با موفقیت در محاصره بزرگ وایکینگ ها مقاومت کرد. و در انگلستان، آلفرد کبیر (در سال 899 درگذشت)، به منظور متوقف کردن وایکینگ های دانمارکی، سیستمی از استحکامات قدرتمند ایجاد کرد. با این حال، او به جای سواره نظام، بر نیروهای زبده پیاده نظام سنگین تکیه کرد که با پیروزی در اشدان و ادینگتون، خود را ثابت کردند. او همچنین بر خلاف فرانک ها، اقداماتی را برای ایجاد یک ناوگان قدرتمند با الگوبرداری از کشتی های دشمنانش، وایکینگ ها، انجام داد. از زمان آلفرد تا اواسط قرن بیستم. انگلستان همیشه نیروی دریایی قدرتمندی داشته است که می‌توان بر آن تکیه کرد.

و الحاق انگلستان توسط Canute در سال 1016 یک رویداد سیاسی و نه نظامی بود. در آن زمان، در اروپای غربی، که سرانجام از حملات بی وقفه وحشیانه که به مدت 750 سال به طول انجامیده بود، رها شده بود، نفس کشیدن آسان تر شده بود.

از کتاب آتلانتیس یهودی: راز قبایل گمشده نویسنده مارک کوتلیارسکی

از دوران باستان تا قرون وسطی قبایل گمشده کجا هستند؟ کتاب اول پادشاهان می گوید که پس از رانده شدن توسط پادشاه آشور، آنها در آن سوی فرات هستند. با این حال، امروز هیچ کس نمی تواند با دقت بگوید که امپراتوری آشور تا چه مکان هایی گسترش یافته و کجا گسترش یافته است

برگرفته از کتاب سرخپوستان آمریکای شمالی [زندگی، مذهب، فرهنگ] نویسنده وایت جان منچیپ

از کتاب اسلاوها [پسران پرون] نویسنده گیمبوتاس ماریا

فصل 2 فرهنگ کارپات شمالی در عصر برنز و آهن اولیه سیر کلی توسعه فرهنگی در منطقه کارپات شمالی عملاً مانند کل دشت اروپای شمالی بود. قبل از 1200 ق.م ه. این منطقه تحت نفوذ اروپای مرکزی بود

شهر در اواخر قرون وسطی بازار Eastcheap در زمان Tudor. به تعداد قصابی ها دقت کنید. گوشت در لندن همیشه عالی بوده است

از کتاب زمین بدون مردم نویسنده وایزمن آلن

فصل 13 جنگ جهانی بدون جنگ می تواند اکوسیستم های زمین را به جهنم محکوم کند: جنگل ویتنامی شاهدی بر این امر است. اما بدون افزودنی های شیمیایی، جنگ، به طور شگفت انگیزی، اغلب به نجات طبیعت تبدیل شد. در طول جنگ های نیکاراگوئه با کنتراها در دهه 1980، زمانی که

برگرفته از کتاب اسطوره مطلق گرایی. تغییرات و تداوم در توسعه سلطنت اروپای غربی در اوایل دوره مدرن نویسنده هنشال نیکلاس

والویس و بوربون های اولیه. میراث قرون وسطی تاریخ اوایل فرانسه مدرن با رویدادهایی آغاز شد که در آژانس های املاک مدرن قراردادهای مبادله نامیده می شوند. تا پایان قرن پانزدهم، استان های بزرگی مانند بریتانی و بورگوندی،

برگرفته از کتاب ریشه ها و درس های پیروزی بزرگ. کتاب دوم. درس هایی از پیروزی بزرگ نویسنده سدیخ نیکولای آرتمویچ

فصل 1. آغاز جنگ بنابراین، رعد و برق زد. ما نمی‌توانستیم از نبرد مرگبار با غرب، در شخص آلمان نازی و ماهواره‌های رسمی و غیررسمی آن اجتناب کنیم، زیرا این جنگ در آن شرایط از نظر تاریخی اجتناب‌ناپذیر بود.

از کتاب میمون‌های «حرف‌دار» در مورد چه چیزی صحبت کردند [آیا حیوانات بالاتر می‌توانند با نمادها عمل کنند؟] نویسنده زورینا زویا الکساندرونا

مقایسه بونوبوها و شامپانزه‌های معمولی و نقش اکتساب زبان اولیه از آنجایی که کانزی، در 21/2-21/2 سال خود شروع به نشان دادن فراگیری زبان خود به خودی کرد و به توسعه آن ادامه داد، دو سؤال واضح مطرح شد. اول، آیا واقعا

برگرفته از کتاب ناسیونالیسم اوکراینی. حقایق و تحقیق نویسنده آرمسترانگ جان

فصل 13 پس از جنگ در سال 1954، زمانی که این کتاب چاپ شد، نه سال از پایان جنگ جهانی دوم در اروپا می گذشت. در این 9 سال اتفاقات زیادی در اوکراین رخ داده است. ترکیب شواهد دقیق از منابع مهاجر،

از کتاب جهان می تواند متفاوت باشد. ویلیام بولیت در تلاش برای تغییر قرن بیستم نویسنده اتکیند الکساندر مارکوویچ

فصل 1 جهان قبل از جنگ بولیت متولد 1891، متعلق به خانواده‌ای فیلادلفیا بود که در آمریکا به عنوان اشراف شناخته می‌شوند: اجداد او از پدرش هوگنوت و از مادرش یهودی بودند، اما هر دو از مهاجران اولیه در کرانه شرقی بودند.

از کتاب لندن. زندگینامه نویسنده آکروید پیتر

شهری در اواخر قرون وسطی بازار ارزان قیمت شرق در زمان تودور. به تعداد قصابی ها دقت کنید. گوشت در لندن همیشه عالی بوده است

برگرفته از کتاب نبردهای بزرگ دریایی قرن 16-19 [برخی از اصول استراتژی دریایی] نویسنده کوربت جولیان

مقدمه مطالعه نظری جنگ. کاربردها و محدودیت های جنگ در نگاه اول، هیچ چیز نمی تواند بیهوده تر از مطالعه نظری جنگ باشد. حتی تضاد خاصی بین ذهنیتی که به سمت هدایت نظری می کشد و این واقعیت وجود دارد که

از کتاب مبارزه برای لنینگراد نویسنده مودستوف الکساندر ویکتورویچ

فصل 1 نظریه جنگ نتیجه کار هر محققی نقشه دقیق منطقه ای است که در آن سفر کرده است. اما برای کسانی که بعد از او شروع به کار در همین زمینه کردند، این نقشه اولین چیزی است که باید با آن شروع کرد. در مورد استراتژی هم همینطور است. قبل از شروع مطالعه آن،

از کتاب نویسنده

فصل اول وقایع اصلی در آستانه جنگ و در آغاز جنگ. حقایق و نظرات همانطور که مشخص است، آلمان و اتریش-مجارستان تحت رهبری قیصر در طول جنگ جهانی اول شکست سختی را متحمل شدند. بر اساس معاهده ورسای، فرانسه به آن بازگردانده شد

قرون وسطی دوران جنگ های مداوم و نبردهای خونین است. این جنگ ها بود که سرنوشت میلیون ها نفر را رقم زد. الکسی دورنوو پنج نبرد را گرد هم آورد که اروپا را به آنچه هست تبدیل کرد.

کی علیه کیه یورکیز مقابل لنکستر

ژنرال ها ریچارد سوم. هنری تودور

قبل از جنگ.یورک ها در جنگ رزهای سرخ و سفید پیروز شدند و کاملا آرام بر انگلستان حکومت کردند. تاج و تخت توسط ریچارد سوم، برادر کوچکتر پادشاه پیروز ادوارد چهارم اشغال شد. مشکل این بود که ریچارد برادرزاده خود ادوارد پنجم را در شرایط بسیار مشکوکی خلع کرد و بیش از یک بار با اشراف برجسته انگلیسی درگیر شد. در همین حال، حزب لنکستر توسط هنری تودور رهبری می شد. ادعای او برای این رهبری، و همچنین نسب او، بسیار مشکوک بود، اما همه رقبای دیگر برای رهبری قبلاً کشته شده بودند، به طوری که تودور تنها نامزد باقی ماند. او از درگیری ریچارد با اربابان فئودال استفاده کرد و آنها را به سمت خود جذب کرد. تحت حمایت تودور و ناپدری او توماس استنلی - لرد پاسبان عالی انگلستان.

جریان نبرد.ریچارد سوم بیش از آنکه به شجاعت سربازانش متکی باشد، بر مهارت شخصی تکیه داشت. نبرد به نفع او پیش می رفت و او تصمیم گرفت بلافاصله موضوع را خاتمه دهد. پادشاه با شوالیه هایش به مقر هنری تودور حمله کرد. این یک ریسک بود، اما ریچارد معتقد بود که می تواند شخصاً با مدعی تاج و تخت معامله کند. او همه شانس را داشت، اما درست در لحظه کلیدی مبارزه، مردان لرد استنلی از عقب به پادشاه حمله کردند. ریچارد نیزه ای در چشمش خورد و این ضربه بود، همانطور که پانصد سال پس از نبرد مشخص شد، برای او و برای کل دودمان یورک مرگبار شد.

هنری تودور درست در میدان جنگ تاج گذاری کرد

نتایج.هنری تودور درست در میدان جنگ تاج گذاری کرد. پیروزی او به جنگ داخلی 30 ساله در انگلستان پایان داد و به کشور اجازه داد تا به زندگی صلح آمیز بازگردد. ریچارد سوم آخرین پادشاه انگلیسی است که در میدان جنگ سقوط کرد. قبر او تنها در سال 2013 کشف شد.

چه کسی علیه چه کسی است:انگلیس مقابل نرماندی

ژنرال ها:هارولد گادوینسون ویلگلم فاتح

قبل از جنگ.ادوارد اعتراف کننده پادشاه انگلستان بدون وارث درگذشت. اشراف ساکسون تقریباً بدون تردید قدرتمندترین رده خود یعنی هارولد گادوینسون را به عنوان پادشاه جدید انتخاب کردند. مشکل این است که رقبای دیگری برای تاج و تخت انگلیس وجود داشتند: پادشاه نروژ هارالد شدید، که رویای فتح انگلستان را در سر داشت، و نورمن دوک ویلیام، که به نظر می رسید تاج و تخت را خود ادوارد اعتراف کننده به او وعده داده بود. ارتش ساکسون به راحتی با وایکینگ ها کنار آمد. در نبرد استمفورد بریج، هارالد خشن کشته شد و ارتش او فرار کرد. اما قبل از اینکه ساکسون ها فرصت جشن پیروزی را داشته باشند، ارتش نورمن دوک ویلیام از جنوب ظاهر شد.

جریان نبرد.ارتش نورمن بهتر از دشمن مسلح بود. همین بس که ساکسون ها تقریباً هیچ تیراندازی نداشتند، چه برسد به کمانداران کراس. با این حال، نه کمانداران ویلیام و نه سواره نظام سنگین شوالیه او نتوانستند با ارتش هارولد، که مواضعی را در دایس اشغال کرده بودند، کاری انجام دهند. این ارتفاع برای نورمن ها تسخیر ناپذیر بود و ساکسون ها اگر خودشان آن را رها نمی کردند پیروز می شدند. وقتی سواره نظام ویلیام عقب نشینی کرد، ارتش هارولد تعقیب کرد. این تعقیب به طور خود به خود به وجود آمد، نورمن ها موفق شدند خط را حفظ کنند، مهاجمان را متوقف کنند و خودشان وارد حمله شوند. اما شکل نبرد ساکسون ها شکسته شد، ارتفاع بدون محافظت معلوم شد و بنابراین پایان دادن به دشمن یک موضوع فناوری بود. هارولد گادوینسون همراه با اکثر نیروهایش در میدان جنگ سقوط کرد.

فاتحان نورمن ساکسون ها را چیزی شبیه خوک می دانستند.

نتایج.زاکسن و انگلیس توسط نورمن های بسیار پیشرفته تری فتح شدند که منجر به تغییرات شگرفی در زندگی پادشاهی و رعایای آن شد. کافی است بگوییم که قدرت در اختیار افرادی بود که انگلیسی صحبت نمی کردند و ساکسون ها را حتی خوش زاده ترین آنها را چیزی شبیه خوک می دانستند. با این وجود، سال‌هایی که با هم سپری شده‌اند منجر به تشکیل یک ملت واحد شد و اکنون تنها چند کلمه در زبان انگلیسی تفاوت بین ساکسون‌ها و نورمن‌ها را یادآوری می‌کند.

چه کسی علیه چه کسی است:پادشاهی فرانک در برابر خلافت اموی.

ژنرال ها:کارل مارتل. عبدالرحمن بن عبدالله.

قبل از جنگ.زمانی بود که کشورهای عربی مدام در حال گسترش متصرفات خود بودند و از غرب اروپا به سمت شرق حرکت می کردند. شمال آفریقا و همچنین پرتغال و اسپانیا مدرن قبلاً تحت حاکمیت آنها بود. سپاهیان خلافت اموی به پادشاهی فرانک ها حمله کردند و به کرانه های لوار رسیدند. کمی بیشتر و این مانع سر راه آنها نیز از بین می رفت. اما عبدالرحمن با یک فرمانده باتجربه کارل مارتل مخالفت کرد که در واقع یک پادشاه نبود، اما در اصل بود. مارتل سربازان مجرب و سخت نبردی را در اختیار داشت، اما اساس ارتش او پیاده نظام بود، در حالی که اعراب به سواره نظام متکی بودند.

جریان نبرد.مارتل موفق شد موقعیت سودمندتری را در دایس به دست آورد ، اما نتیجه نبرد با حیله گری او تعیین شد. پیاده نظام فرانک ضربه پیشانی سواره نظام عرب را پذیرفت. او توانست در برابر آن مقاومت کند، اما سواران همچنان از صفوف او عبور کردند. در این لحظه اعراب متوجه شدند که فرانک ها از پشت حمله می کنند و سواره نظام به کمک خود شتافتند. در واقع، فقط پیشاهنگان مارتل به عقب ارتش اموی نزدیک شدند، اما عقب نشینی سواره نظام باعث وحشت در ارتش عبدالرحمن شد و به سرعت به یک پرواز واقعی تبدیل شد. فرمانده عرب سعی کرد جلوی او را بگیرد، اما کشته شد.

کارل مارتل به طور کلی اروپا را نجات داد

نتایج.تهاجم اعراب به اروپا متوقف شد. خلافت اموی دیگر مرزهای پادشاهی فرانک ها را تهدید نمی کرد. نوه شارل مارتل، شارلمانی، قبلاً در قلمرو دشمن در حال جنگ بود.

چه کسی در مقابل چه کسی: انگلیس مقابل فرانسه.

ژنرال ها: هانری وی شارل دالبرت.

قبل از جنگ.فرانسه می توانست فراموش کند که در حال جنگ با انگلیس است. در جنگ صد ساله، دوران وقفه ای طولانی فرا رسید. اما پادشاه جوان انگلیسی هانری پنجم این درگیری و حقوق خود بر تاج و تخت فرانسه را به یاد آورد، تهاجم سربازان او فرانسه را غافلگیر کرد و نبرد عمومی که در نزدیکی آگینکور در سال 1415 رخ داد، تعیین مسیر بعدی لشکرکشی بود.

جریان نبرد.همانطور که معلوم شد، شکست های قبلی چیزی به فرماندهان فرانسوی یاد نداده بود. آنها دوباره بر سواره نظام شوالیه تکیه کردند و دوباره به انگلیسی ها اجازه دادند که مواضع خود را قبل از نبرد کاملاً تقویت کنند. در نتیجه، کمانداران مهیب انگلیسی یک بار دیگر گل جوانمردی فرانسوی را شلیک کردند، حمله پیشانی با استحکامات ساده برخورد کرد و ضد حمله به قتل عام رعایای بی دفاع شاه چارلز ششم تبدیل شد.

در آغاز قرن پانزدهم، انگلیسی ها دوباره گل جوانمردی فرانسوی را شلیک کردند

نتایج.هانری فتح فرانسه را با موفقیت به پایان رساند و به هدف خود رسید. او وارث شاه دیوانه چارلز ششم اعلام شد. البته اگر به خاطر مرگ زودهنگام هانری نبود، فرانسه بخشی از انگلستان می شد. تاج و تخت در نهایت به پسرش هنری ششم رسید که به عنوان پادشاه انگلستان و فرانسه تاج گذاری کرد. اما دو تاج برای سر پسر کوچک خیلی سنگین بود. در نهایت، او هر دو را از دست داد و فرانسه با ظاهر پیروزمندانه ژان آرک و حیله گری موذیانه دوفین چارلز نجات یافت.

چه کسی علیه چه کسی است:ایوبیان در مقابل پادشاهی اورشلیم

ژنرال ها:صلاح الدین. گی دو لوزینیان.

قبل از جنگ.حاکم مصر، صلاح الدین، با موفقیت تمام کشورهای مسلمان سرزمین مقدس را تحت حکومت خود متحد کرد. دولت او شامل شمال آفریقا، سوریه، بخشی از شبه جزیره عربستان و البته مصر بود. همه اینها تهدیدی جدی برای موجودیت دولت های مسیحی ایجاد کرد که حدود صد سال قبل، پس از جنگ صلیبی اول تأسیس شده بودند. صلاح الدین در حال نزدیک شدن به اورشلیم بود و رهبران مسیحی در تلاش بودند تصمیم بگیرند که چگونه با او مبارزه کنند. طرح اولیه - حفظ محاصره در اورشلیم - به دلیل موقعیت سخت جرارد دو رایدفور، استاد بزرگ شوالیه های معبد پذیرفته نشد. این او بود که اصرار داشت که نبرد باید در میدان باز انجام شود. پادشاه اسمی اورشلیم، گی دو لوزیگنان، از ریدفورد حمایت کرد، در حالی که هنوز نمی دانست که او حکم مرگ پادشاهی اورشلیم را امضا می کند.

جریان نبرد.شما حتی نمی توانید به این واقعیت اشاره کنید که هیچ اتحادی در بین سران ارتش مسیحی وجود نداشت. اربابان تمپلارها و بیمارستان داران چندان مایل به اجرای دستورات لوزیگنان نبودند و ریموند، کنت طرابلس، خود ادعای فرماندهی عالی را داشت. اما این پیروزی صلاح الدین را ساده کرد تا اینکه آن را تعیین کند. عوامل بسیار مهمتر گرما و تشنگی بودند. ارتش لوزیگنان از میان صحرای گرم عبور کرد و فرصتی برای رسیدن به آب تا غروب آفتاب نداشت. اردوگاه در یک منطقه باز و بدون حفاظت برپا شد و صلاح الدین دستور داد تا بوته های خشک را بسوزانند که باعث شد مقر مسیحیان در دود تند پوشیده شود. لوزینینان دستور تشکیل نیروها را داد، اما صلاح الدین جلوتر از او بود و ابتدا حمله کرد. این یک شکست بود.

قبل از نبرد، صلیبیون نزدیک بود از تشنگی بمیرند.

نتایج.از آنجایی که نیروهای اصلی سه ایالت صلیبی و دو گروه شوالیه در این نبرد نابود شدند، مسیحیان به سادگی سفید شدند. صلاح الدین اورشلیم را به تصرف خود درآورد و حمله ای را آغاز کرد. بدون شک، اگر ریچارد شیردل که سومین جنگ صلیبی را رهبری می کرد، مسیحیان را قاطعانه و غیرقابل بازگشت از سرزمین مقدس بیرون می کرد. ظاهر او صلیبیون را از شکست فوری نجات داد، اما پس از نبرد هتین بود که مشخص شد شکست صلیبیون موضوع زمان است.