چنین مفهومی وجود دارد که آستانه، در خود مانند یک سیستم محافظ بین دو جهان است. خانه شما دنیای خودتان است. در خارج از آن دنیای دیگری وجود دارد و درها از آن محافظت می کنند، به طوری که تغییرات انرژی از جهانی به جهان دیگر وارد نمی شود، بنابراین از طریق آستانه پذیرفته نمی شود.
همسر جوان هم همینطور. داماد در آغوشش او را روی آستانه برد و روی زمین گذاشت تا براونی را نشان دهد - ببین، این مال ماست. او آن را به عنوان یک کل آورده است، از شما می خواهم که دوست داشته باشید و لطف کنید. و هنگامی که او روی پای خود است، می تواند انرژی متفاوتی را به ارمغان بیاورد، بنابراین او مراقب او خواهد بود. آن ها او در حال حاضر به طور کامل به خانواده او تعلق دارد و این راد از براونی محافظت می کند. بنابراین توسل به پدر و مادر شوهر «مادر» و «بابا» بود. و دخترش را صدا زدند. و برادران و خواهران داماد خواهر او را صدا زدند.
وقتی خانواده های متعددی بودند، مثلاً شش یا ده برادر بودند. جنگ شد و مثلاً از شش برادر، پنج نفر مردند و یکی ماند. و او چه کار کرد؟ او همسران برادران و فرزندان خود را به برج خود برد و آنها را نگه داشت. و فرض کنید فلان تاجر خارجی کالایی به خانه او آورد و پرسید - اما این زن کیست؟ و آنها می گویند - صاحب. اما این یکی؟ همچنین مالک. قبلاً زن نمی گفتند، خلاصه می گفتند - زن. و از اینجا افسانه های مسیحی آمد که مشرکان چند همسر بودند. اگرچه آنها به سادگی با او زندگی می کردند، اما او از آنها حمایت می کرد، اما آنها به تنهایی زندگی می کردند. چون برای برادر بازمانده، آنها خواهر بودند. و محارم بین برادر و خواهر حرام است.
از طریق آستانه سلام کنید، به همین دلیل غیرممکن است. مفهوم آینه وجود دارد. در آینه آنچه که چپ است راست است و آنچه راست است چپ است. مانند آهنربا اختلاف پتانسیل دارد. خوب، مثبت و منفی باتری را بردارید و سعی کنید وصل شوید، چه اتفاقی می افتد؟ جرقه. و برای اینکه انرژی شما کم نشود به همین دلیل پذیرفته نشد. یا اگر شخصی دستش را روی آستانه گذاشت و تو آن را گرفتی، باید بدون رها کردن دست او را به سمت خود بکشی.
نقطه ای در کف دست وجود دارد که انرژی را ساطع می کند و زمانی که فرد کف دست بهبود می یابد، تفاوت انرژی می تواند به یکی از این دو آسیب برساند. بنابراین ما همیشه به مچ دست سلام می کردیم. در آنجا معلوم شد، همانطور که بود، یک سیستم سه گانه. اولاً وقتی به مچ سلام کردند، نبض شخص دیگری را حس کردند، یک فرد مخلص با آن مشخص شد، به قول خودشان سلام می کند. ثانیاً ، گلدوزی های روی پیراهن ها ، همانطور که اکنون روی سرآستین می گوییم به هم وصل شده بودند - و از آنها شخصی می دید که چه قبیله ای و دیگری چه می کند. و ثالثاً بررسی کردند که آیا غلاف آرنج وجود دارد که از آرنج تا دست است. این سیستم سه گانه است.
در اینترنت اطلاعاتی بود، می گویند سلام کردن، همانطور که الان کف دست به کف دست است، این رسم یهودیان است. این درست نیست. چون اصلاً کسی با یهودیان دست نداد. با تکان دادن سر به هم سلام کردند.
در طول تعطیلات، هرکسی که به آنها مراجعه کرد - آنها سه بار یکدیگر را بوسیدند. این توسط مسیحیان پذیرفته شد، اما در هیچ کشوری در جهان چنین چیزی وجود ندارد که مردم - زن و مرد، آشنا و غریبه - ببوسند. اما در روسیه چنین بود. به خصوص وقتی فیلم ها را تماشا می کنید، وقتی قرن های 18-19 را نشان می دهند، همه در عید پاک می بوسند. می گفتند وقتی شخصی دیگری را می بوسد، بخشی از روحش را به او می بخشد. هنگامی که یک بوسه متقابل وجود دارد، تبادل روح وجود دارد. بنابراین، در روسیه، زمانی که آنها با یک بوسه سه گانه می بوسیدند، تبادل انرژی در سطح سولز وجود داشت.
دشمنان به هیچ وجه نمیتوانستند بفهمند: به نظر میرسد که همه تقسیم شدهاند، اما وقتی حمله میکنند، همه فوراً جمع شدند و به مقابله پرداختند. آنها به سادگی نمی توانستند بفهمند چه چیزی مردم را متحد می کند. و گویی توسط یک روح متحد شدند.
چرا احوالپرسی، بوسیدن، عبور چیزها از آستانه غیرممکن است؟
البته بسیاری از مردم می دانند که عبور از آستانه غیرممکن است: سلام کردن، بوسیدن، عبور دادن چیزها و غیره، اما چرا؟ چه چیز بدی دارد؟
آستانه فقط یک تیر چوبی روی زمین زیر در نیست، بلکه مرز خانه شماست، مرز بین دو جهان: "بیگانه" و "مالک"، دنیای بیرون و محتویات خانه.
این عقیده در دوران بسیار قدیم، در روزگار بت پرستی ظاهر شد. علت پیدایش این عقیده رسم دفن بستگان خود در زیر آستان خانه بود. اعتقاد بر این بود که بستگان متوفی به فرزندان خود کمک می کنند و پس از مرگ به نوعی نگهبان خانه می شوند.
نسخه دیگری از مبدأ وجود دارد که از شرق آمده است.
در خانه های قدیمی می توانید آستانه های بسیار بالایی را ببینید. آستانه بالا عملکرد محافظت از خانه را در برابر تأثیرات بد و نمایندگان تاریکی که می توانند زندگی ساکنان خانه را خراب کنند انجام می دهد.
علاوه بر همه اینها، فرد ورودی باید به دلیل آستانه های بالا تعظیم کند، البته نه به میل خود. کمان یکی از نشانه های احترام به حساب می آمد.
9 قانون اساسی وجود دارد که اعتقاد بر این است که باید رعایت شود:
باید بگویم که این باور بسیار سرسخت است و مردم همچنان سعی می کنند آن را نشکند. با این حال، همه اینها را باور کنید یا نه - هر کس برای خودش تصمیم می گیرد.
در زمان عقلانی ما، اکثر مردم آستانه را تنها به عنوان یک عنصر سازنده درک می کنند که به درب اجازه می دهد محکم به چارچوب درب متصل شود و پیش نویس ایجاد نکند. با این حال، چند قرن پیش، این بخش معمولی از درگاه به عنوان نوعی مانع مقدس بین هاله انرژی خانه و دنیای بیرون تلقی می شد. علاوه بر این، از آستانه ای است که تمام راه های خانه از اولین خروجی برای قدم زدن در حیاط شروع می شود تا آخرین سفر به حیاط کلیسا. در زمان های قدیم رسم وجود داشت که خاکستر اجدادشان را زیر آستان خانه شان دفن می کردند و به همین دلیل اجداد معتقد بودند که این هم مرز بین دو جهان است: دنیای ما و آخرت.
چنین تنوعی از معانی عرفانی باعث می شود که درگاه تنها مکانی نباشد، قدمی که فرد از آن خانه خود را ترک می کند یا برمی گردد. به یک مرز خاص تبدیل می شود که می تواند جریان های انرژی را تقسیم کند و در صورت انجام اقدامات اشتباه در کنار آن آسیب قابل توجهی ایجاد کند. جای تعجب نیست که از دوران باستان ممنوعیت های زیادی در ارتباط با آستانه وجود دارد. شما نمی توانید آن را در آغوش بگیرید و ببوسید، چیزها و پول را رد کنید، زباله ها را جارو کنید، بایستید یا برای مدت طولانی بنشینید. و چه چیزی می تواند ساکنان خانه را با دست دادن از آستانه تهدید کند؟
کاملاً بدیهی است که بیشتر باورها از زمان های دور سرچشمه می گیرند، زمانی که اجداد ما روی زمین راه می رفتند. در آن زمان سحر و جادو از اهمیت بیشتری برخوردار بود و چیزهای غیرقابل توضیح بسیار بیشتری وجود داشت، از این رو وقایعی که تبیین پیش پا افتاده و منطقی نداشتند نوعی تعبیر عرفانی به آنها داده می شد. پس از آن بود که به اصطلاح جادوی سمپاتیک یا جادوی شباهت متولد شد. در آن زمان اعتقاد بر این بود که مانند، مانند را به دنیا می آورد، بنابراین جنگجویان از شکار خود مجسمه های کنده کاری شده را می پوشیدند، جادوگران مرگ دشمنان را نقاشی می کردند و معتقد بودند که در واقع چیزی مشابه برای آنها اتفاق می افتد. این نوع جادو هنوز هم وجود دارد. این به طور گسترده در جادوی وودو انجام می شود، جایی که عروسک دشمن سوراخ می شود، می سوزد، غرق می شود، قسمت هایی از بدن پاره می شود، و نمونه اولیه عروسک باید درد واقعی را از این مسخره ها تجربه کند.
بسیاری از خرافات از مشاهدات ساده به دست آمده اند. به عنوان مثال، مردی باستانی به شکار رفت و قبل از آن به چیزی که قبل از آینه های فعلی بود نگاه کرد. شکار ناموفق بود و آینه مقصر همه چیز است. به هر حال ، مردم برای مدت طولانی از او می ترسند ، زیرا اعتقاد بر این است که آینه گذری به دنیای دیگری است و نمی توان با آن شوخی کرد.
این علامت کاملا قدیمی است. به همین ترتیب، مانند داستان آینه شکسته و گذری به دنیایی دیگر، وضعیت درهای محل زندگی است. خانه همیشه به عنوان یک قلعه در نظر گرفته شده است و دیوارهای بومی باید هم از دشمنان واقعی و هم از دشمنان خیالی محافظت کنند. حداقل در زمان های قدیم این طور بود. حتی در حال حاضر، یک فرد مدرن در خانه احساس امنیت می کند، اگرچه، البته، ما در مورد عطر صحبت نمی کنیم. در قدیم درب ورودی را مرز دو جهان می دانستند، یعنی دنیای طبیعت که ارواح در آن زندگی می کنند و دنیای خانه. غلبه بر این مرز به همین صورت غیرممکن است ، بنابراین شر نمی تواند وارد خانه شود ، اما اگر شخصی از آستانه سلام کند ، از این طریق گذرگاه را باز می کند و هر روح شیطانی می تواند وارد خانه شود. به همین دلیل است که نمی توانید از طریق آستانه سلام کنید. اعتقاد بر این است که عبور از مرز خانه ضروری است. به همین ترتیب هیچ چیزی از آستانه عبور نمی کند.
چرا نمی توانید در آن سوی آستانه دست بدهید؟ امروزه افراد کمی به نیروهای ماورایی یا خون آشام ها اعتقاد دارند، اما گاهی اوقات در کتاب ها یا فیلم ها می توانید اطلاعاتی پیدا کنید که یک خون آشام تنها به دعوت صاحب خانه می تواند از مرزهای یک خانه عبور کند. این نیز با این واقعیت توضیح داده می شود که در، جهان ها را محدود می کند. شاید سلام از آن سوی آستانه نیز به دلیل ترس از راه دادن این موجودات به خانه ممنوع باشد.
توضیح دیگری برای این عقیده وجود دارد که دست دادن در آستانه غیرممکن است. این عمل چه چیزی را پیش بینی می کند؟ به چه چیزی منتهی خواهد شد؟ در قدیم، دفن اولین صاحب خانه، و گاه کسی که خانه را درست کرده بود، درست زیر آستانه دفن می کردند. اعتقاد بر این بود که روح مرده از خانه در برابر نیروهای شیطانی محافظت می کند ، در حالی که سلام کردن از طریق آستانه ، می تواند صاحب اول را خشمگین کند و در نتیجه آرامش او را مختل کند ، که مشکلات مختلفی را در پی خواهد داشت. اکنون چنین قاعده ای وجود ندارد، بنابراین توضیح دلیل به خودی خود ناپدید شد، اما هیچ کس صحت این نسخه را لغو نمی کند.
بسیاری از کشورهای مسلمان نیز به این فال اعتقاد دارند. چرا نمی توانید در آن سوی آستانه سلام کنید؟ به عقیده مسلمانان، جن ها در آستان خانه زندگی می کنند و این نحوه سلام و احوالپرسی با صاحب خانه می تواند ارواح را بیدار کند که باعث ناراحتی آنها می شود. یک نکته جالب این واقعیت است که مسلمانان به طور کلی از انجام هر کاری در آستانه اکیدا منع می شوند - پوشیدن کفش، درآوردن، نشستن روی آن، پا گذاشتن روی آن و انجام هر کار دیگری.
نسخه اسلاوها کاملاً مشابه است. چرا نمی توانید در آن سوی آستانه سلام کنید؟ زیرا آنها تا به امروز به براونی اعتقاد دارند. اعتقاد بر این است که این یک صاحب کوچک خانه است که نظم را در آن حفظ می کند. او می تواند در یک گنجه، جایی پشت اجاق گاز زندگی کند، یا می تواند زیر آستانه پنهان شود. و دست دادن از طریق او یک نگرانی برای یک مدافع است.
به طور کلی، خرافات مرتبط با آستانه نه تنها در میان اسلاوها یا مسلمانان وجود دارد. اعتقاد بر این بود که در میان مغولان باستان، احوالپرسی از طریق آستانه عملاً به معنای هتک حرمت مسکن است. در روم باستان، آستانه محل اقامت الهه عفاف وستا در نظر گرفته می شد.
اما آمریکایی ها چنین نشانه هایی ندارند و یک بار یک داستان خنده دار در فضا اتفاق افتاد. خدمه روسی از فضانوردان آمریکایی در ایستگاه فضایی بینالمللی استقبال کردند و هنگامی که شاتل با فضانوردان تازه وارد در ایستگاه پهلو گرفت، روسها دست دادن همکاران خارجی خود را جواب ندادند، همانطور که در محل لنگرگاه اتفاق افتاد. البته بعداً اوضاع حل شد، اما در فیلم دوربین های نظارتی بسیار عجیب و زشت به نظر می رسید.
بدیهی است که این علامت فقط برای کسانی است که با دست دادن به مردم سلام می کنند و به سادگی می توان از طریق در به صورت کلامی سلام کرد.
علائم زیادی در مورد چنین ویژگی ضروری هر خانه به عنوان آستانه وجود دارد. البته، این خرافات به طور تصادفی به وجود نیامده اند، زیرا آستانه چیزی است که خانه یک فرد و دنیای بیرون را به هم متصل می کند، نوعی مرز بین زندگی شخصی و زندگی عمومی. چرا احوالپرسی از آستانه، عبور از هر شی، ایستادن در آستانه غیرممکن است و کجا رفتید تا گربه را قبل از ورود به آپارتمان جدید از آستانه عبور دهید؟
در زمان های قدیم، آستانه را نه تنها عنصری می دانستند که پس از عبور از آن فرد می تواند وارد خانه شود، بلکه ابتدا یا انتهای مسیر، جاده را نیز در نظر می گرفتند. آستانه به طور سنتی به عنوان مکانی قوی از نظر انرژی در نظر گرفته می شود. جای تعجب نیست - به هر حال، این آستانه ای است که دنیای بیرون را از فضای داخلی، خانه و شخصی جدا می کند.
درب را می توان باز یا بسته کرد و آستانه همیشه در جای خود باقی می ماند و از انرژی خانه در برابر نفوذ تأثیرات خارجی محافظت می کند. در تأیید این موضوع، مجموعهای از عبارات و اصطلاحات وجود دارد که در آنها کلمه «آستانه» به معنای «خط» به کار رفته است: «تو را در آستانه نگذار»، «آستانهها را بزن»، «از آن فراتر برو». آستانه".
بسیاری از مراسم جادوگری با آستانه مرتبط است: چیزها و اشیاء مختلفی با قدرت جادویی در زیر آن پنهان شده بودند. بسته به نقشه پیشگو، هم می توانستند از خانه محافظت کنند و هم برعکس، برای ساکنان آن بدبختی بیاورند.
آستانه نه تنها به عنوان گذار از خانه به خیابان، بلکه به عنوان انتقالی بین دو بعد، جهان افراد و ارواح در نظر گرفته شد. بنابراین، با ایستادن در درگاه، یعنی در آستانه، شخص خود را، به طور معمول، در دو جهان در یک زمان یافت و می توانست شیطان و ارواح شیطانی مختلف را از فضای موازی به خانه راه دهد.
علاوه بر این، روزی روزگاری، اجداد در زیر آستانه دفن می شدند که همان عملکرد را انجام می دادند - آنها از خانه در برابر ارواح شیطانی محافظت می کردند. اگر این نسخه را جدی بگیریم، میزبان با استقبال از میهمان، به طور همزمان از نیروهای شیطانی استقبال می کند و آنها را به ورود دعوت می کند و حفاظت را از خانه او حذف می کند.
در روایتی دیگر، آستانه، زیستگاه ارواح خبیثه است و سلام کردن از طریق آن یا انتقال چیزی به معنای بیدار کردن آنهاست. بنابراین، با توجه به رایج ترین علامت مرتبط با آستانه، سلام کردن یا خداحافظی از طریق آستانه - به نزاع و قطع روابط.
خرافات نه تنها به سلام کردن، بلکه به عبور اشیاء مختلف از آستانه هشدار می دهند، زیرا این ممکن است برای کسی که آنها را دریافت می کند خطرناک باشد:
اما آستانه، به عنوان یک محافظ واقعی از خانه و ساکنان آن، می تواند به کسب رفاه و رهایی از مشکلات کمک کند. بنابراین، برای جذب رفاه به خانه، باید نیکل را زیر آستانه پنهان کنید. برای رهایی از منفی گرایی، باید یک یا دو دقیقه روی آستانه بایستید و به مشکلی که باعث اضطراب می شود فکر کنید. و برای به دست آوردن شانس به سمت خود، همیشه باید با پای راست خود از آستانه عبور کنید.
نشانه ها از تاریکی قرن ها به دنیای مدرن آمدند و به سختی می توان با دقت مشخص کرد که چگونه و چرا این یا آن پدید آمده است. تعداد کمی از مردم فکر می کنند، به عنوان مثال، چرا غیرممکن است که در آن سوی آستانه سلام کنیم، یا چرا یک گربه سیاه که از جاده عبور می کند، مایه تاسف است. شاید اعتقاد به فال، تعصب باشد، اما از سوی دیگر، پیوند گذشتگان با نیروهای طبیعی در دوران باستان بسیار قوی تر از امروز بوده است. پس شاید نباید از آداب و رسوم گذشتگان غافل شد، زیرا به قول معروف «خداوند نگهدار گاوصندوق».