سال تولد بوریس تزار بوریس اول فئودوروویچ گودونوف

12.05.2022

سرنوشت این حاکم در هاله ای از رمز و راز پوشانده شده است و توسط تعداد زیادی افسانه احاطه شده است - یکی وحشتناک تر از دیگری. در واقع، تزار بوریس به سادگی مردی بود که در آن زمان یا در آنجا به دنیا نیامده بود. از سوی دیگر، بیوگرافی بوریس گودونوف گواه این است که یک فرد باهوش و توانا، تحت شرایط خاص، می تواند بسیار بسیار بالا برود.

oprichnik هنری

گودونوف قبلاً در دوره ظهور خود به دلیل "هنرمندی" مورد سرزنش قرار گرفت و با تحقیر "تاتار" نامید. شایعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه او از نماینده گروه ترکان و مغولان می آید که در آن زمان به روسیه نقل مکان کرد. و از نظر عینی ، این خانواده به بالا تعلق نداشت - پدر بوریس صاحب زمینی بود که دستان متوسطی نداشت. پادشاه آینده در سال 1552 متولد شد.

او در ارتقاء یک مرد جوان نسبتا متواضع کمک کرد - با پیوستن به صفوف نگهبانان ، گودونوف توجه را به خود جلب کرد و تمایل تزار را برانگیخت. مشخص است که پسر جوان حیله گر سعی کرد از اقدامات تلافی جویانه علیه افراد ناخواسته دوری کند و موفق شد. در همان زمان، او همچنین موفق شد روابط خوبی با عاملان اصلی سرکوب برقرار کند و حتی با دخترش ازدواج کرد (و ازدواج موفق شد).

ازدواج خواهرش ایرینا با تزارویچ فدور نیز به نامزدی گودونف کمک کرد. پس از مرگ برادر بزرگترش ایوان (کسی که رپین با او به تصویر کشیده شد) وارث پدرش شد.

امیننس گریس

با مرگ گروزنی، افسانه هایی درباره فریب و ظلم گودونف آغاز می شود. او حتی برای مرگ پادشاه مقصر شناخته می شود (اگرچه، به بیان ملایم، او از سلامت آهن رنج نمی برد و مرتباً از سموم "برای اهداف هومیوپاتی" استفاده می کرد).

اما واقعیت این است که 14 سال سلطنت فئودور یوآنوویچ ضعیف اراده و نه چندان باهوش (هرچند بسیار مهربان و پارسا) در واقع دوران سلطنت گودونف بود. و برادر شوهر سلطنتی با وظیفه خود به خوبی کنار آمد.

قبلاً در سالهای سلطنت رسمی فئودور گودونوف ، او با سوئد صلح کرد ، شروع به برقراری روابط با اروپای غربی ، بازسازی شهرها و قلعه ها و تشویق به بهبود و آموزش کرد. کاری که او نتوانست انجام دهد این بود که یک وارث به فدور بدهد. علاوه بر این، خونین ترین "کارآگاه" با گودونوف در نقش اصلی دقیقاً با این موضوع مرتبط است.

در سال 1591، دیمیتری 10 ساله، کوچکترین پسر ایوان وحشتناک، که وارث رسمی فئودور بدون فرزند به حساب می آمد، در اوگلیچ درگذشت. در نسخه رسمی تحقیقات آمده است: تصادف در حمله صرع. به طور غیررسمی، هم معاصران و هم برخی از مورخان همچنان گودونوف را به قتل قراردادی متهم می کنند.

البته، بویار می توانست چنین چیزی را سازماندهی کند، و هیچ کس در آن زمان آن را غیرقابل قبول نمی دانست. اما در خانواده ایوان وحشتناک، واقعاً با صرع مواجه شد (نسخه ای وجود دارد که تزار وحشتناک نیز آن را داشته است). علاوه بر این ، دیمیتری از هفتمین ازدواج پسر بود ، یعنی از نظر قانون کلیسا غیرقانونی بود. جانشینی از آن مشکوک بود. و حتی بیشتر از این، مشخص نیست که چرا گودونوف، اگر دیمیتری را حذف کرد، به سرعت از شر فدور نیز خلاص نشد. تزار تا سال 1598 "شفا" کرد.

تزار بوریس فدوروویچ

تصمیم Zemsky Sobor در سال 1598 واقعیت موجود را تأیید کرد. انتخاب به پادشاهی به سادگی تأیید کرد که بوریس گودونوف حاکم روسیه است. این رویه طبق ایده های آن زمان کاملاً قانونی بود.

بوریس با مخالفان بویار جنگید، اما از اعدام ها سوء استفاده نکرد - دشمنان او تبعید، زندانی و به عنوان راهب به سر می بردند، اما معمولاً آنها را زنده می گذاشتند.

اما در سال 1601 قحطی شروع شد (دلیل آن انحرافات آب و هوایی غیرعادی بود) و یک دنباله دار نیز ظاهر شد. مردم (که توسط پسران ناراضی تحریک شده بودند) بلافاصله این را "مجازات خدا برای شاهزاده مقتول" در نظر گرفتند ، اگرچه قبل از آن اصلاً به شاهزاده علاقه نداشتند. مثل همیشه، به موقع، در همان زمان او ظاهر شد (لهستان، مدعی اراضی روسیه، سر و صدا کرد).

روسیه پتانسیل مقاومت در برابر دشمن خارجی و زمان مشکلات را داشت. اما در آوریل 1605 تزار بوریس به طور ناگهانی درگذشت. توصیفات معاصران حاکی از بحران فشار خون یا سکته مغزی پس از یک وعده غذایی زیاد است. پادشاه مدتی بود که بیمار بود و رژیم غذایی نمی‌خورد. اما نسخه هایی از مسمومیت و خودکشی در حالت "توبه" و ناامیدی بلافاصله ظاهر شد.

معلوم شد که "مجازات خدا" واقعی "تزارویچ دیمیتری به طور معجزه آسایی نجات یافته است" (سپس توسط لهستان در دو نسخه ساخته شد). "ظهور" او نشان دهنده فروپاشی تمام تعهدات معقول گودونف و ادامه عقب ماندگی روسیه از همسایگانش بود.

روسیه تزاری توسط سه سلسله حکومت می شد: روریکویچ ها، گودونوف ها و رومانوف ها. دوره سلطنت روریکوویچ ها و رومانوف ها برای قرن ها محاسبه می شود، در حالی که گودونوف ها تنها 7 سال سلطنت کردند. چرا بنیانگذار این سلسله، بوریس گودونوف، قادر به تامین امنیت ایالت مسکو برای فرزندان خود نبود؟ پاسخ این سوال در بیوگرافی او نهفته است.

تصویر از عنوان سلطنتی

گودونوف بوریس فدوروویچ (سالهای زندگی: 1551/1552-1605) متعلق به خانواده اشراف کوستروما بود. اجداد او از زمان ایوان کالیتا (قرن چهاردهم) در دربار مسکو خدمت می کردند. خانواده گودونوف یک افسانه نسب‌شناختی بسیار جالب داشتند که منشأ آنها را با چت تاتار مورزا مرتبط می‌کرد. طبق سنت خانوادگی، این مورزا به ارتدکس گروید و صومعه کوستروما ایپاتیف را تأسیس کرد. اکثر مورخان از این افسانه انتقاد می کنند و خاطرنشان می کنند که برای گودونوف ها سودمند بود که تاریخ اولیه خود را با جد نجیب - "شاهزاده" گروه ترکان و مغولان طلایی تزئین کنند.

نام خانوادگی بوریس گودونوف فدوروویچ است. اما پدرش فئودور خود را با درجه بالایی متمایز نکرد و خیلی زود درگذشت. شجره نامه مادر استپانیدا ایوانونا به طور کلی ناشناخته است. بعید است که بوریس بدون بستگانی که او را برای آموزش و پرورش پذیرفته اند به دادگاه پایتخت برسد. این پسر در خانه عمویش دیمیتری گودونوف، نگهبان تخت و بعداً یک بویار در زمان تزار ایوان مخوف بزرگ شد.

خدمات در دادگاه

در دادگاه، بوریس گودونوف در سال 1567 شروع به خدمت کرد. سه سال بعد، ماریا گریگوریونا اسکوراتوا-بلسکایا، دختر رئیس محافظان مالیوتا اسکوراتوف، همسر او شد. ازدواج موفق موقعیت بوریس را تقویت می کند ، او به زودی پسر می شود.

درست است، گودونوف تنها پس از به قدرت رسیدن فئودور ایوانوویچ (1584-1598) به یک چهره سیاسی برجسته تبدیل شد. خواهر گودونوف ایرینا همسر تزار بود. عمدتاً به همین دلیل ، بوریس شروع به اشغال موقعیت ویژه در میان درباریان کرد. در مبارزه برای نفوذ بر پادشاه، او حتی رقبای با نفوذی مانند شویسکی ها و مستیسلاوسکی ها را شکست داد.

تحت مدیریت فئودور ایوانوویچ گودونوف به نوعی مدیر ارشد بود. این او بود که در ایجاد ایلخانی در مسکو به ریاست اسقف اعظم ایوب کمک کرد. این اصلاح کلیسا منجر به استقلال کلیسای روسیه از یونانی شد. سياست اقتصادي او كمتر موفق نبود كه با توصيف كاتب از سرزمين ها تسهيل شد. استعمار حومه و تحکیم مرزهای کشور ادامه یافت.


با این حال، در سال 1591 رویدادی رخ داد که هنوز مستقیماً با بوریس گودونوف مرتبط است. کوچکترین پسر ایوان وحشتناک ، تزارویچ دیمیتری ، درگذشت. بر اساس اسناد تحقیقاتی که به زمان ما رسیده است، مرگ بر اثر حمله صرع رخ داده است. با این حال، برخی از معاصران اظهار داشتند که این قتل برای گودونوف مفید بود.

مسئله دخالت گودونف در مرگ هنوز باز است. متهمان دربار می گویند که قتل دیمیتری بوریس را از رسوایی احتمالی نجات داد و راه را به تاج و تخت باز کرد. شواهد مستقیم این امر یافت نشد، اما پرونده اوگلیچ صدمات جبران ناپذیری به گودونف وارد کرد. تا پایان روزگارش، او باید پاسخگوی مرگ دیمیتری بود.

الحاق

انتخاب بوریس گودونوف به پادشاهی یک رویداد بی سابقه بود. چند هفته پس از مرگ فئودور ایوانوویچ اتفاق افتاد. در این دوره، جلسات بویار دوما و زمسکی سوبور برگزار شد. گودونوف در آن زمان کرملین را ترک کرد و به دلیل عزاداری برای تزار درگذشته بود. غیرعادی در الحاق این واقعیت بود که او از تبدیل شدن به یک حاکم امتناع کرد.

بر اساس دیدگاه رسمی، درباری مقتدر خواستار حل مشکل جانشینی تا حد امکان قانونی بود. اما مخالفان گودونف رفتار او را ریاکاری می دانستند.

و آنها دلایلی داشتند، زیرا، علیرغم غیبت گودونف، یک "آژیتاسیون" تمام عیار برای انتخاب او به پادشاهی در مسکو رخ داد. از همه چیز استفاده شد - از رشوه و چاپلوسی گرفته تا نصیحت و ارعاب. اوج همه اینها لشکرکشی مردم مسکو به صومعه نوودویچی بود تا از او "التماس" کنند تا قدرت را به دست گیرد. در نتیجه، Zemsky Sobor بوریس را به عنوان پادشاه انتخاب کرد و 1 سپتامبر 1598 تاریخ ازدواج او با پادشاهی بود.

سلطنت (1598-1605)

آغاز سلطنت بوریس گودونوف اصلاً فروپاشی قریب الوقوع سلسله جدید را به تصویر نمی کشد. در دو سال اول سلطنتش، شرایط به او کمک کرد. کشور پادشاه جدید را به رسمیت شناخت.

سیاست داخلی

اول از همه، گودونوف تمام تلاش خود را برای تقویت موقعیت خود انجام داد. آغاز سلطنت وی با صدور لوح تقدیرنامه به اعیان و اعطای امتیازات مالیاتی همراه است. به خصوص برای جوایز سلطنتی یک قطعه طلای طلایی صادر شد. روی جلوی این سکه با تصویر خط کشی با لباس سلطنتی تزئین شده بود.

استعمار سیبری ادامه یافت. پیدایش شهرهایی مانند تورینسک، مانگازیا و تومسک، شایستگی گودونف است. پادشاه جدید ساختمان های سنگی و نوآوری هایی مانند چاپ را تشویق کرد.

اما خیلی زود با مشکلی مواجه شد که یکی از دلایل اصلی نارضایتی از حکومت او شد. مرگبار برای سلسله جدید قحطی 1601-1603 بود که توسط بلایای طبیعی و شکست محصول برانگیخته شد. در چشم مردم با آگاهی قرون وسطایی، همه اینها می تواند تنها یک معنی داشته باشد - پادشاه تازه انتخاب شده "خدا را خشنود نمی کند". بنابراین، تنش اجتماعی هر روز افزایش می یافت و آشفتگی قریب الوقوع را پیش بینی می کرد.

شایان ذکر است که در سال 1601 بود که گودونوف آزار و شکنجه مستقیم رومانوف ها را آغاز کرد که آنها را رقبای اصلی خود در مبارزه برای تاج و تخت روسیه می دانست. سپس تزار آینده میخائیل رومانوف به همراه پدر و مادرش به تبعید فرستاده شد. با این حال، سرنگونی سلسله گودونوف توسط این خانواده باستانی بویار تحریک نشد، بلکه توسط مردی انجام شد که محققان هویت هنوز درباره او بحث می کنند.

سیاست خارجی

سلطنت گودونف با لشکرکشی موفق علیه کریمه خان آغاز شد. سپس آتش بس با کشورهای مشترک المنافع منعقد شد. تماس های روسیه با غرب از جمله جهت گیری های اصلی سیاست خارجی بود. تزار صنعتگران، دانشمندان، نظامیان و پزشکان خارجی را به کشور دعوت کرد و مردم روسیه را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد.

سلطنت بوریس گودونوف چگونه به پایان رسید؟

دلیل اصلی ناکامی های گودونوف و سپس پسرش، ظهور یک شیاد بود که به عنوان مرده تزارویچ دیمیتری ظاهر شد. او با نام دروغین دیمیتری اول در تاریخ ثبت شد. در اکتبر 1604، او به همراه یک ارتش مسلح در خاک روسیه ظاهر شد. این شیاد از جانب بزرگان لهستانی حمایت شد.

علیرغم پیروزی بر فریبکار در دوبرینیچ در ژانویه 1605، امکان سرکوب جنبش شعله ور ضد دولتی وجود نداشت. 13 آوریل 1605 بوریس گودونوف به طور غیر منتظره برای همه درگذشت. به گفته شاهدان عینی، او یک "ضربه" داشت که در آن خون از دهان، بینی و گوش هایش فوران کرد. شایعات در مورد مرگ او بسیار متفاوت بود، برخی از قتل و برخی دیگر از خودکشی صحبت می کردند.

بوریس نیز مانند دیگر تاج‌داران روسی، در اصل در کلیسای جامع کرملین به خاک سپرده شد. اما به زودی دیمیتری دروغین دستور داد بقایای او را به صومعه وارسونوفیف منتقل کنند. در پایان، طاق دفن خانوادگی او در صومعه ترینیتی-سرگیوس قبر او شد.

سرنوشت فرزندان گودونف نیز بسیار غم انگیز بود. پسرش فئودور تنها یک ماه و نیم در قدرت ماند و پس از آن بدون محاکمه کشته شد. دختر Ksenia به عنوان یک راهبه برگزیده شد ، شایعه می گوید که قبل از آن ، دمیتری دروغین او را بی حرمتی کرده بود.


مقبره گودونوف ها در ترینیتی-سرگیوس لاورا

مورخان شخصیت بوریس گودونوف را چگونه ارزیابی می کنند؟

در روسیه قبل از انقلاب، تصویر این چهره بیشتر منفی بود. کافی است حداقل درام "بوریس گودونوف" نوشته الکساندر پوشکین را به خاطر بیاوریم. مورخان آن زمان نیز از بوریس حمایت نکردند ، به عنوان مثال ، تاتیشچف او را "قدیس قاتل" و "تزار کارگر" نامید. اما کسانی هم بودند که ویژگی های مثبتی در کار او پیدا کردند، به عنوان مثال، M. Pogodin.

تاریخ نگاری شوروی تا حد زیادی بوریس گودونوف را با تمرکز بر فعالیت های دولتی او توجیه کرد. در تاریخ نگاری مدرن، دیدگاه گسترده ای وجود دارد که گودونوف پس از انتخاب شدن به عنوان پادشاه، اگر برای تعدادی از شرایط پیش بینی نشده نبود، می توانست به یک حاکم موفق تبدیل شود. بنابراین، اگر قحطی وحشتناک نبود، نتایج سلطنت بوریس می‌توانست متفاوت باشد.

ارائه یک ارزیابی بدون ابهام از پرتره تاریخی بوریس گودونوف به اندازه هر تصویر برجسته دیگری دشوار است. به همین دلیل است که سلسله مورخانی که به بررسی جنبه های مختلف زندگی نامه او می پردازند متوقف نمی شود.

14 فوریه 2018

تزار و دوک بزرگ تمام روسیه؛ متولد حدود 1551; در 1 سپتامبر 1598، † 13 آوریل 1605، با پادشاهی ازدواج کرد. خانواده گودونف، همراه با سابوروف ها و ولیامینوف-زرنوف ها، از تاتار مورزا چت، در غسل تعمید زکریا، که در سال 1329 گروه هورد را به آنها واگذار کرد. دوک بزرگ مسکو ایوان دانیلوویچ کالیتا و صومعه کوستروما-ایپاتیف را ساخت. سلسله ارشد نوادگان چت، سابوروف ها، در پایان قرن پانزدهم قبلاً در میان اصیل ترین خانواده های پسران مسکو جای گرفته بودند، در حالی که نسل جوان تر، گودونوف ها، یک قرن بعد، در زیر گروزنی، در طول اوریچینینا پیشرفت کردند. . بوریس شروع به خدمت در دربار گروزنی کرد: در سال 1570 از او در مبارزات انتخاباتی سرپوخوف به عنوان عضوی از سادوک سلطنتی (کمان و تیر) یاد شد، یعنی یکی از سربازان تزار. در سال 1571، بوریس در عروسی تزار با مارفا واسیلیونا سوباکینا دوست بود. در حدود سال 1571، B. با ازدواج با دختر مورد علاقه سلطنتی نگهبان معروف Malyuta Skuratov-Belsky ماریا گریگوریونا، موقعیت خود را در دربار تقویت کرد. از 1576 تا 1579 ب. به عنوان کراوچی خدمت می کرد. در سال 1580، گروزنی خواهر بوریس ایرینا را به عنوان همسر تزارویچ تئودور انتخاب کرد. سپس ب. یک بویار اعطا شد. در سال 1581، تزار در یک حمله خشم، پسر ارشد خود ایوان را با یک ضربه مرگبار زد و فدور وارث تاج و تخت شد. به لطف ذهن خود، B. توانست نه تنها موقعیت خود را حفظ کند، بلکه اعتماد تزار وحشتناک را نیز به دست آورد، که در حال مرگ († 17 مارس 1584)، B. را یکی از نگهبانان تئودور منصوب کرد، زیرا او ، با اینکه بر تخت سلطنت نشست (27 ساله) با توجه به توانایی هایش نوزاد بود. این نگهبانان یا اعضای دومای عالی، که قرار بود به تئودور در اداره ایالت کمک کنند، علاوه بر ب.: نیکیتا رومانوویچ یوریف، عموی مادری تئودور، شاهزاده. Iv. دشمنی مستیسلاوسکی، شاهزاده. Iv. پتروویچ شویسکی که به خاطر دفاع از پسکوف از باتوری و بوگدان یاکولوویچ بلسکی مشهور شد. دومی، همانطور که می گویند، جان کوچکترین پسرش دیمیتریوس را که از پنجمین همسر متاهل خود، ماریا ناگوی متولد شد، به سرپرستی سپرد. سلطنت تئودور با آشفتگی به نفع تزارویچ دمتریوس آغاز شد که پیامد آن تبعید شاهزاده جوان به همراه مادرش و بستگانش به اوگلیچ بود، میراثی که پدرش به دیمیتریوس واگذار کرد. بلسکی که مقصر ناگفته این ناآرامی به حساب می آمد به نیژنی نووگورود منتقل شد. در عروسی سلطنتی در 31 مه 1584، ب.، به عنوان برادر شوهر تزار جدید، مورد لطف قرار گرفت: او درجه نجیب سوارکاری، عنوان یک بویار بزرگ نزدیک و فرماندار پادشاهی را دریافت کرد. کازان و آستاراخان علاوه بر این درجات به ب. زمینی در کنار رودخانه اعطا شد. Vage، مراتع در سواحل رودخانه مسکو، و همچنین هزینه های مختلف دولتی. در ابتدا، اهمیت B. در میان مشاوران تئودور با تأثیر بر امور بویار نیکیتا رومانوویچ تضعیف شد، اما به زودی (در اوت 1584) نیکیتا رومانوویچ به طور خطرناکی بیمار شد و سال بعد درگذشت. مرگ عموی سلطنتی به ب. فرصت داد تا به میدان بیاید. برنامه های قدرت طلب ب با مخالفت آن دسته از مردمی مواجه شد که به دلیل اصل و نسب اصیل خود، برای خود حقوق بزرگی برای ایستادن در راس حکومت قائل بودند.

شاهزاده آیو. فدرال خانواده‌های مستیسلاوسکی، شویسکی، وروتینسکی و بویار از کولیچف‌ها، گولووین‌ها و دیگران، حزبی متخاصم برای بلاروس تشکیل می‌دادند. متروپولیتن دیونیسیوس نیز مخالف ب بود، که بیهوده تلاش کرد ب را با رقبای خود آشتی دهد و وظیفه خود می دانست که در برابر تزار برای مردم تحت تعقیب بی. به منظور تضعیف قدرت B. در ریشه، طرف متخاصم، با داشتن بسیاری از بازرگانان مسکو در کنار خود، قصد داشت دادخواستی به تزار برای طلاق از ایرینا بدون فرزند و ورود به یک ازدواج جدید ارائه کند. به خاطر سلطنتی فرزندآوری." اما ب با نفوذی که بر شاه داشت و با عشق ایرینا به ایرینا و همچنین به لطف زبردستی که داشت بر مخالفان غلبه کرد و ماجرا با نذر شاهزاده به پایان رسید. I. F. Mstislavsky، تبعید شویسکی ها، از جمله ایوان پتروویچ، سرنگونی متروپولیتن دیونیسیوس و به طور کلی، رسوایی حامیان آنها. به جای دیونیسیوس، اسقف اعظم ایوب روستوف، یک بی. کاملاً فداکار، به عنوان متروپولیتن تقدیس شد. اکنون ب. دیگر رقیبی نداشت: او به چنان قدرتی دست یافت که هیچ یک از رعایای او نداشتند. هر کاری که توسط دولت مسکو انجام شد به خواست ب. انجام شد، او سفرای خارجی دریافت کرد، با حاکمان خارجی مکاتبه کرد و هدایایی مبادله کرد: سزار (امپراتور اتریش)، ملکه انگلیس، کریمه خان (اجازه برقراری ارتباط). با حاکمان خارجی رسماً در سال 1587 به ب. داده شد.). سیاست خارجی در زمان سلطنت B. با احتیاط و جهت گیری عمدتاً صلح آمیز متمایز شد ، زیرا خود B. در امور نظامی بی تجربه بود و طبیعتاً از شرکت های مخاطره آمیز خوشش نمی آمد. با لهستان، که شکست های سنگینی در سلطنت قبلی متحمل شد، سعی کردند صلح را، هرچند از طریق آتش بس، حفظ کنند، و در سال 1586، هنگامی که پادشاه استفان باتوری درگذشت، تلاش شد، اما ناموفق، برای ترتیب دادن به انتخاب تزار فدور. یوانوویچ به پادشاهان لهستان یا ماکسیمیلیان، آرشیدوک اتریش. با سوئد در سال 1590، زمانی که آنها متقاعد شدند که لهستان به او کمک نخواهد کرد، جنگی را آغاز کردند و خود تزار با همراهی B. و فئودور نیکیتیچ رومانوف وارد کارزار شد. به لطف این جنگ، شهرهایی که توسط سوئدی ها تحت رهبری ایوان مخوف گرفته شده بودند، بازگردانده شدند: یام، ایوان گورود، کوپریه و کورلا (آخرین در جهان در سال 1595).

روابط با تاتارهای کریمه به دلیل حملات مکرر آنها به حومه جنوبی تیره شد. در تابستان 1591 ، کریمه خان کازی گیر با گروهی متشکل از یک و نیم هزار نفر به خود مسکو نزدیک شد ، اما با شکست در درگیری های کوچک با نیروهای مسکو ، عقب نشینی کرد و کل کاروان را رها کرد. خان عزیز متحمل خسارات سنگینی از دسته‌های روسی تحت تعقیب او شد. ب برای انعکاس خان سه شهر در سرزمین واژ و عنوان خادمی دریافت کرد که از پسران ارجمندتر به شمار می رفت. تاتارها این لشکرکشی ناموفق را در سال 1592 با حمله به سرزمین کشیرسکی، ریازان و تولا جبران کردند و بسیاری از اسیران را با خود بردند.

دولت مسکو با ترکیه سعی کرد تا حد امکان روابط خوب خود را حفظ کند، اگرچه برخلاف منافع ترکیه عمل کرد: از حزب متخاصم ترکیه در کریمه حمایت کرد، سعی کرد شاه ایران را علیه ترکیه تحریک کند، یارانه هایی را به دربار سزار ارسال کرد. در پول و خز برای جنگ با ترک ها. در سال 1586، اسکندر پادشاه کاخت، از یک سو توسط ترکها و از سوی دیگر توسط ایرانیان تحت فشار قرار گرفت، خود را تحت حمایت روسیه تسلیم کرد. برای او کشیشان، نقاشان نمادها، اسلحه گرم فرستاده شد و قلعه را در ترک که در زیر گروزنی ساخته شده بود، تجدید کرد. آنها در برابر حاکم تارکوفسکی، دشمن اسکندر، کمک کردند، اما جرات دفاع در برابر ترک ها را نداشتند. در سال 1587، انگلیسی ها که از لطف ویژه B. برخوردار بودند، اجازه یافتند در روسیه تجارت آزاد و بدون عوارض گمرکی داشته باشند، اما در همان زمان درخواست آنها مبنی بر ممنوعیت سایر خارجی ها از تجارت در روسیه رد شد. در بالاترین درجه، فعالیت ب در رابطه با حومه ایالت مسکو به عنوان استعمارگر و سازنده شهرها قابل توجه است. در سرزمین چرمیس ها، که در آغاز سلطنت تئودور برای جلوگیری از قیام در آینده آرام شده بود، تعدادی از شهرهای ساکن روس ها ساخته شد: Tsivilsk، Urzhum، Tsarev، شهری در Kokshag، Sanchursk و غیره. ولگا پایینی، جایی که پاها خطرناک بودند، ساخت و ساز سامارا، ساراتوف و تزاریتسین و همچنین ساخت یک قلعه سنگی در آستاراخان در سال 1589 فراهم شد. شهری نیز در یایک دوردست (اورال) ساخته شد. برای محافظت در برابر حملات ویرانگر کریمه ها، B. قلعه هایی را در حومه استپ جنوبی بنا کرد: کورسک (تجدید شده)، لیونی، کرومی ورونژ، بلگوراد، اوسکول، والویکی، که تحت پوشش آنها استعمار روسیه فقط می توانست به جنوب برود. چقدر این استحکامات برای تاتارها ناخوشایند بوده است از نامه کازی گیر کریمه خان کریمه می توان دریافت که در آن خان با تظاهر به خیرخواه دولت مسکو، متقاعد می کند که شهرها را در استپ نسازند، زیرا آنها با نزدیک شدن به مرزهای ترکیه و تاتار، می توان به راحتی از ترک ها و تاتارها حمله کرد. در سیبری، جایی که پس از مرگ یرماک (که در شب 5-6 اوت 1584 کشته شد و پس از خروج تیم قزاق از اورال) آرمان روسیه گم شده بود، دولت فئودور ایوانوویچ تسلط روسیه را بازگرداند. و در اینجا استعمار روسیه با ساخت شهرها تقویت شد: تیومن، توبولسک، پلیم، برزوف، سورگوت، تارا، ناریم، زندان کت و انتقال مهاجران از روسیه، عمدتا شمال شرقی. در زمان سلطنت B. استحکامات مسکو نیز با ساخت شهر سفید (در 1586) تقویت شد. ) و دیوارهای سنگی اسمولنسک ساخته شد که خدمات بزرگی را در زمان مشکلات انجام داد.

در زمان سلطنت B. استقرار ایلخانی (1589) است، که اولیای کلیسای روسیه را با ایلخانی‌های شرقی کلیسایی برابر می‌دانست و به او بر متروپولیتن کیف برتری می‌داد. در همان زمان، 4 اسقف نشینی به شأن کلان شهرها ارتقا یافتند: نووگورود، کازان، روستوف و کروتیتسی. 6 اسقف اسقف اعظم شدند و 8 اسقف دوباره ظاهر شدند. یکی دیگر از رویدادهای مهم در تاریخ داخلی روسیه، لغو روز سنت جورج، یعنی حق انتقال رایگان دهقانان از مالکی به مالک دیگر بود.

از فرمان تزار واسیلی ایوانوویچ شویسکی درمی یابیم که "تزار تئودور، به تهمت ب. گودونف، بدون گوش دادن به توصیه های قدیمی ترین پسران، دستور خروج دهقانان را صادر کرد." فرمان دلبستگی باقی نمانده است، اما باید به سالهای اول سلطنت تئودور اشاره داشته باشد، همانطور که از فرمان سلطنتی 1597 پیداست. هدف از الحاق تضمین خدمات دولتی مالکان و پرداخت حقوق بود و این مستلزم تسویه قاطع لازم طبقه کشاورزی بود. دلبستگی به نفع خدمتگزاران کوچک صورت گرفت که با داشتن حق انتقال آزاد نمی توانستند در رقابت با مالکان بزرگ سکولار و همچنین با مالکان معنوی (کلان شهرها، اسقف ها، صومعه ها) مقاومت کنند که دهقانان را بیشتر به زمین های خود جذب می کردند. شرایط مطلوب با این حال، فرمان منع انتقال اجازه نمی دهد که B. را بنیانگذار رعیت بدانیم، زیرا توسط زندگی ایجاد شده است و نه توسط یک قانون قانونی. در سال 1591 ، رویدادی رخ داد که تأثیر زیادی بر سرنوشت B. داشت: در 15 مه ، تزارویچ دیمیتری در اوگلیچ درگذشت و ساکنان اوگلیچ افرادی را که مشکوک به کشتن شاهزاده بودند کشتند. در تحقیقاتی که در محل توسط یک کمیسیون ویژه اعزامی از مسکو انجام شد، مشخص شد که شاهزاده که از صرع رنج می‌برد کشته نشده است، اما در حالی که با چاقو بازی می‌کرد، به شدت روی چاقو افتاد و خود را با چاقو زد. . شایعه رایج، B. را مقصر قتل دانسته است. هنوز مشخص نیست که B. واقعاً چقدر در مرگ نابهنگام شاهزاده مقصر است. اتهام B. در قتل عمدتاً مبتنی بر این است که مرگ دمتریوس به نفع ب است: این نه تنها او را از رسوایی در آینده نجات داد، بلکه راه رسیدن به تاج و تخت را نیز باز کرد. پس از حادثه Uglich، بیش از یک بار تهمت B. را سیاه کرد و او را به جنایات مختلف متهم کرد و اغلب بهترین اعمال او را به روشی بد تفسیر کرد. بلافاصله پس از مرگ دمتریوس (در ژوئن همان 1591) آتش سوزی شدیدی در مسکو رخ داد که کل شهر سفید را ویران کرد. ب سعی کرد تمام کمک های ممکن را به قربانیان آتش سوزی کند و سپس شایعه ای منتشر شد مبنی بر اینکه او عمدا دستور آتش زدن مسکو را داده است تا ساکنان آن را با عنایت جلب کند. حمله کریمه خان کازی گیره در نزدیکی مسکو در تابستان 1593 نیز به B. نسبت داده شد که ظاهراً می خواست توجه مردم را از مرگ دمتریوس منحرف کند. ب حتی از اتهام مرگ تزار تئودور در امان نماند که مرگ بی فرزند او ب را که دشمنان زیادی داشت در موقعیتی غم انگیز قرار داد. ب یکی از دو چیز باقی ماند: یا دستیابی به تاج و تخت، یا سقوط، که در بهترین حالت او را به صومعه می رساند. نه تنها به خاطر جاه طلبی، بلکه به خاطر حفظ خود، اولین را انتخاب کرد. پس از مرگ تئودور († 7 ژانویه 1598)، آخرین تزار از سلسله روریک، همه با تزارینا ایرینا سوگند وفاداری گرفتند تا از سلطنت داخلی جلوگیری کنند، اما او که با شهوت قدرت بیگانه بود، در روز نهم پس از مرگ. همسرش به صومعه نوودویچی مسکو بازنشسته شد، جایی که او تحت نام الکساندرا تونست شد. برادرش ایرینا را به صومعه تعقیب کرد. اداره ایالت به دست پدرسالار و بویار دوما می رسد و نامه های دولتی با فرمان تزارینا ایرینا صادر می شود. در رأس دولت، پاتریارک ایوب قرار داشت، که اقدامات او نه تنها بر اساس فداکاری B.، بلکه با این اعتقاد عمیق بود که B. شایسته ترین فرد برای گرفتن تاج و تخت است و انتخاب او به عنوان پادشاه نظم را تضمین می کند. و آرامش در ایالت به نفع انتخاب ب، علاوه بر ملک با شاه فقید، استفاده طولانی مدت از قدرت سلطنتی در زمان تئودور بیش از همه صحبت می کرد و سلطنت تئودور توسط معاصران به عنوان یک سلطنت مبارک تلقی می شد. علاوه بر این، استفاده طولانی مدت از قدرت عالی به ب و بستگانش بودجه هنگفتی داد و منافع کل اداره ایالت مسکو را به منافع او پیوند داد. پدرسالار از همان ابتدا، ب را به عنوان پادشاه پیشنهاد می کند و با همراهی پسران، روحانیون و مردم، از ب می خواهد که پادشاهی را بپذیرد، اما از او امتناع قاطع دریافت می کند. برای شکستن لجاجت بی، زمسکی سوبور تشکیل می شود. در 17 فوریه، بیش از 450 نماینده منتخب در دفتر پدرسالار گرد آمدند. اکثر آنها متشکل از روحانیون، مطیع پدرسالار و افراد خدمتگزار، حامیان B. بودند. پس از سخنرانی ایوب، زمسکی سوبور به اتفاق آرا تصمیم گرفت "ب. فئودوروویچ را با پیشانی خود بزند و به دنبال شخص دیگری در داخل نگردد. دولت.» در 21 فوریه، پس از التماس بسیار، بوریس، که تهدید به تکفیر شد، موافقت کرد که درخواست مردم زمستوو را برآورده کند. این امتناع های مکرر از جانب بوریس ابتدا با انتظار انتخاب شدن توسط زمسکی سوبور توضیح داده می شود و سپس با عرف روسی که ایجاب می کرد هیچ افتخاری، حتی یک رفتار ساده، در اولین دعوت پذیرفته نشود. در 30 آوریل، بوریس از صومعه نوودویچی به کرملین نقل مکان کرد و با خانواده اش در کاخ سلطنتی ساکن شد. شایعات در مورد تهاجم کریمه ها بوریس را به زودی (2 مه) مجبور کرد که در راس ارتش عظیمی مسکو را ترک کند و در سرپوخوف توقف کند ، اما به جای گروه ترکان و مغولان ، فرستادگان خان با پیشنهادهای صلح آمدند. در اردوگاه نزدیک سرپوخوف، بوریس با خادمان مهمانی پذیرفت، به آنها هدایایی داد و آنها از تزار جدید بسیار راضی بودند. "چاهو و از این پس خودم را از او چنین حقوقی." از این لشکرکشی، تزار پیروزمندانه به مسکو بازگشت، گویی پس از یک پیروزی بزرگ. 1 سپتامبر، روز سال جدید، بوریس با پادشاهی ازدواج کرد. در طول عروسی، تحت تأثیر یک احساس شادی، بوریس محتاط و خوددار این کلمات را به زبان آورد که هم عصرانش را تحت تأثیر قرار داد: "ایوب پدر بزرگ پدرسالار! خدا شاهد این امر است، هیچ کس در پادشاهی من فقیر یا فقیر نخواهد بود! " شاه با تکان دادن یقه پیراهنش افزود: این آخری را با همه تقسیم می کنم. عروسی سلطنتی، علاوه بر اعیاد در کاخ، پذیرایی با مردم، جوایز به درجات، با محبت های فوق العاده همراه بود: به خدمتگزاران حقوق سالانه دو برابر داده می شد، به بازرگانان به مدت دو سال حق تجارت بدون عوارض داده می شد. کشاورزان به مدت یک سال از مالیات معاف هستند. اخباری وجود دارد که مشخص شد دهقانان چقدر باید برای مالکان کار کنند و به آنها حقوق بدهند. به زنان بیوه و یتیمان پول و آذوقه داده شد. زندانیان در سیاه چال ها آزاد شدند و به آنها کمک کردند. افراد غیر مقیم نیز به مدت یک سال از مالیات معاف شدند. سالهای اول سلطنت بوریس، همانطور که بود، ادامه سلطنت فئودور ایوانوویچ بود، که بسیار طبیعی است، زیرا قدرت در همان دستان باقی ماند. معاصران بوریس را ستایش می کنند و می گویند که "او با شکوه شکوفا شد ، ظاهر و ذهنش از همه مردم پیشی گرفت؛ شوهری شگفت انگیز و شیرین زبان ، او چیزهای شایسته زیادی را در دولت روسیه ترتیب داد ، از رشوه متنفر بود ، سعی کرد دزدی ، دزدی را ریشه کن کند. کورچمستوو، اما نمی‌توانست آن را ریشه‌کن کند؛ سبک‌دل و بخشنده و فقیر بود!»

در سال 1601 ، بوریس مجدداً اجازه انتقال دهقانان در سراسر روسیه را داد ، به جز منطقه مسکو ، اما فقط از صاحبان کوچک به صاحبان کوچک. بوریس به عنوان یک فرد باهوش از عقب ماندگی مردم روسیه در آموزش در مقایسه با مردم اروپای غربی آگاه بود، او مزایای علم را برای دولت درک کرد. اخباری وجود دارد که بوریس می خواست یک مدرسه عالی در مسکو راه اندازی کند، جایی که خارجی ها در آن تدریس می کردند، اما با مانع روحانیون روبرو شد. بوریس اولین کسی بود که تصمیم گرفت چند مرد جوان را برای تحصیل به اروپای غربی بفرستد: در لوبک، انگلستان، فرانسه و اتریش. اولین اعزام دانشجویان روسی به خارج از کشور ناموفق بود: همه آنها در آنجا ماندند. بوریس به لوبک فرستاد تا پزشکان، معدنچیان، کارگران پارچه و صنعتگران مختلف را به خدمات سلطنتی دعوت کند. تزار آلمانی ها را از لیوونیا و آلمان که به مسکو آمده بودند با محبت پذیرفت، حقوق خوبی برای آنها تعیین کرد و به آنها املاکی با دهقانان پاداش داد. بازرگانان خارجی از حمایت بوریس برخوردار بودند. از خارجی ها، عمدتاً از آلمانی های لیوونی، یک گروه ویژه از گارد سلطنتی تشکیل شد. در زمان بوریس، 6 پزشک خارجی وجود داشت که دستمزد زیادی دریافت می کردند. آلمانی ها اجازه داشتند یک کلیسای لوتری در مسکو بسازند. اخباری وجود دارد که برخی از روس ها که می خواستند در ظاهر از خارجی ها تقلید کنند، شروع به تراشیدن ریش خود کردند. تمایل بوریس به خارجی ها حتی باعث نارضایتی مردم روسیه شد.

سیاست خارجی حتی صلح آمیزتر از دوره تئودور بود، زیرا بوریس از شکست نظامی در تحت الشعاع قرار دادن سلطنت او می ترسید، اما همین ترسو مانع از کسب شکوه نظامی شد که برای بنیانگذاران سلسله های جدید بسیار مفید است. از گروزنی، بوریس ایده نیاز به ضمیمه کردن لیوونیا را به ارث برد تا با در اختیار داشتن بندرهای دریای بالتیک، با مردم اروپای غربی ارتباط برقرار کند. خصومت آشکار بین لهستان و سوئد تحقق این رویا را ممکن ساخت، اگر فقط قاطعانه عمل کرد و طرف یکی از کشورهای متخاصم را گرفت. اما بوریس سعی کرد از راه های دیپلماتیک به لیوونیا بپیوندد و البته چیزی به دست نیاورد. بوریس با تقلید از ایوان مخوف، به فکر ساختن یک پادشاهی تابعه از لیوونیا افتاد و به همین منظور (در سال 1599) شاهزاده سوئدی گوستاو، پسر اریک چهاردهم، پادشاه مخلوع سوئد را که به عنوان تبعیدی در اروپا سرگردان بود، به مسکو فراخواند. در همان زمان تزار به فکر ازدواج گوستاو با دخترش زنیا افتاد، اما گوستاو با رفتار بیهوده خود خشم بوریس را برانگیخت، از کالوگا محروم شد و قبل از تصاحب لیوونیا به او اختصاص یافت و به اوگلیچ تبعید شد. بوریس تمایل زیادی به ازدواج با خاندان سلطنتی اروپایی در قالب تعالی هم نوع خود داشت. در جریان مذاکرات با دانمارک، به دلیل مرز روسیه و نروژ در لاپلند، تمایل پادشاه به داشتن یک شاهزاده دانمارکی به عنوان داماد اعلام شد. در دانمارک، این پیشنهاد به آسانی پذیرفته شد، و شاهزاده جان، برادر پادشاه مسیحی چهارم، به مسکو آمد، اما اندکی پس از ورود او به طور خطرناکی بیمار شد و (در اکتبر 1602) در غم بزرگ بوریس و زنیا درگذشت. در سال 1604، مذاکرات در مورد ازدواج زنیا با یکی از دوک های شلزویگ آغاز شد، اما با مرگ بوریس قطع شد. تزار برای دخترش به دنبال داماد و برای پسرش عروس می‌گشت، آن هم در میان صاحبان هم مذهبی گرجستان. - روابط با کریمه مساعد بود، زیرا خان مجبور به شرکت در جنگ های سلطان شد و علاوه بر این، او با ساختن قلعه ها در استپ محدود شد. در ماوراء قفقاز، سیاست روسیه در برخورد با قدرتمندان ترک و فارس شکست خورد. شاه عباس اگرچه با بوریس روابط دوستانه ای داشت، اما او اسکندر پادشاه کاخ را برکنار کرد. در داغستان، روس ها توسط ترک ها از تاروک بیرون رانده شدند و در حین عقب نشینی، توسط کومیکس ها قطع شدند. سلطه مسکو در این کشور از بین رفته است. در مورد مسائل تجاری، روابطی با شهرهای هانسی وجود داشت: بوریس درخواست 59 شهر را برآورده کرد و به آنها تقدیر نامه داد. در همان زمان، این وظیفه برای ساکنان لوبک به نصف کاهش یافت. در سیبری، پس از مرگ کوچوم، استعمار روسیه ادامه یافت و شهرهایی ساخته شد: Verkhoturye (1598)، Mangazeya (1601)، تورینسک (1601)، تومسک (1601). بوریس برای رسیدن به تاج و تخت به اندازه کافی هوش داشت، اما برای ماندن بر تاج و تخت به هوش و شاید حتی خوشبختی کمتری نیاز نبود. پسران نجیب در نتیجه الحاق او خود را تحقیر شده می دانستند. بوریس با ذهنی غیرقابل شک و مهارت، یک نقص داشت که از زمان گروزنی به ارث رسیده بود که به شدت به او آسیب رساند: سوء ظن وحشتناک. بوریس نتوانست بفهمد که او یک تزار زمستوو منتخب است که خواست مردم، بدون توجه به اصل او، او را به تاج و تخت رساند، باید بالاتر از همه حساب ها با پسران باشد، به خصوص که او از آنها برتر بود. در شایستگی های شخصی او

معاصران درباره نقص اصلی بوریس به عنوان یک تزار چنین می گویند: "او مانند خرما با برگ های فضیلت شکوفا شد و اگر خار کینه توزی رنگ فضیلت او را تیره نمی کرد می توانست مانند باستانی شود. پادشاهان. و از این رو او خشم مقامات کل سرزمین روسیه را بر سر خود آورد: از اینجا شرارت های سیری ناپذیر بسیاری علیه او برخاستند و زیبایی او ناگهان پادشاهی شکوفا را از بین برد. این شبهه ابتدا در سوگندنامه ظاهر شده بود، اما بعداً به رسوایی و نکوهش رسید. شاهزاده های مستیسلاوسکی و وی.آی.شویسکی که به دلیل اشراف خانواده می توانستند ادعای تاج و تخت داشته باشند، بوریس به آنها اجازه ازدواج نداد. از سال 1600، سوء ظن به پادشاه به طرز چشمگیری افزایش یافته است. شاید خبر مارگرت بدون احتمال نباشد که در آن زمان شایعات تاریک مبنی بر زنده بودن دیمیتری آغاز شد. اولین قربانی سوء ظن بوریس بوگدان بلسکی بود که توسط تزار مأمور ساخت شهر بوریس شد. با توجه به تقبیح سخاوت بلسکی به افراد نظامی و سخنان بی دقت: "بوریس تزار در مسکو است، بلکه در بوریسوف"، بلسکی به مسکو احضار شد، مورد توهین های مختلف قرار گرفت و به یکی از شهرهای دورافتاده تبعید شد. رعیت شاهزاده شستونوف ارباب خود را محکوم کرد. محکومیت در خور توجه نبود. با این وجود، سخن شرافت تزار را در میدان به کلاهبردار گفتند و اعلام کرد که تزار برای خدمت و غیرت او ملکی به او می دهد و به او دستور می دهد تا در فرزندان پسران پسر خدمت کند. این تشویق محکومیت ها تأثیر وحشتناکی داشت: خبرچین ها در انبوهی ظاهر شدند. در سال 1601، رومانوف ها و بستگانشان تحت یک محکومیت دروغین رنج بردند. بزرگ‌ترین برادران رومانوف، تئودور نیکیتیچ، به صومعه سیا تبعید شد و تحت نام فیلارت تندرست شد. همسرش که تحت نام مارتا تندرست شده بود، به حیاط کلیسای تولوویسکی زائونژسکی تبعید شد و پسر خردسالشان مایکل (پادشاه آینده) به بلوزرو. به ناامیدی ناشی از عقیق ها، شکنجه ها و دسیسه ها با بلایای جسمی همراه شد. از سال 1601، سه سال متوالی برداشت بدی بود و قحطی وحشتناکی شروع شد، به طوری که به قول آنها حتی گوشت انسان نیز خورده شد. برای کمک به گرسنگان، بوریس شروع به ساخت و ساز در مسکو کرد و پولی را توزیع کرد. این اقدام باعث شری بزرگتر شد، زیرا مردم به طور گسترده به مسکو هجوم آوردند و در خیابان ها و جاده ها در انبوهی از گرسنگی و طاعون جان باختند. تنها برداشت محصول سال 1604 به قحطی پایان داد. قحطی و طاعون را دزدی به دنبال داشت. باندهای دزد عمدتاً از رعیت‌هایی تشکیل می‌شدند که اربابان در طول قحطی آزاد می‌کردند و همچنین از رعیت‌های پسران آبرومند. فرمانده شجاع خلوپوک کوسولاپ در نزدیکی مسکو ظاهر شد، اما پس از یک نبرد سرسختانه توسط نیروهای تزار شکست خورد (در سال 1604). در آغاز سال 1604، در مسکو با اطمینان مشخص شد که مردی در لیتوانی ظاهر شد که خود را تزارویچ دیمیتری می نامید، و در اکتبر همان سال، تظاهر کننده وارد مرزهای ایالت مسکو شد و در همه جا طرفدارانی پیدا کرد. اگرچه 21 ژانویه. 1605 تظاهر کننده در دوبرینیتسی شکست خورد، اما او دوباره ارتشی جمع کرد. موضوع در موقعیت نامشخصی قرار داشت، زمانی که در 13 آوریل 1605، بوریس با پذیرفتن این طرح به طور ناگهانی درگذشت. مسکو با پسر بوریس، تئودور، سوگند یاد کرد که پدرش سعی کرد بهترین آموزش ممکن را ارائه دهد و تمام شواهد مدرن با تمجید فراوان از او سرازیر شد. اما فئودور بوریسوویچ، پس از کوتاه ترین سلطنت، به همراه مادرش مجبور شد به مرگ خشونت آمیز بمیرد. شاهزاده زنیا که از زیبایی خود متمایز بود، برای سرگرمی شیاد در امان ماند، او متعاقبا موهای خود را کوتاه کرد و † در سال 1622. خاکستر تزار بوریس، که تحت مدعی از کلیسای جامع فرشته، زیر نظر میخائیل فئودوروویچ برداشته شده بود، به Trinity-Sergius Lavra منتقل شد، جایی که او تا به امروز در آنجا استراحت می کند. خاکستر خانواده بوریس نیز در آنجا قرار دارد. علاوه بر منابع عمومی کارامزین، آرتسی باشف، سولوویف (جلد 7 و 8)، کوستوماروف: «تاریخ روسیه در زندگی نامه ها» (جلد اول)، نک. Bestuzhev-Ryumin، "بررسی وقایع از مرگ تزار جان واس تا انتخاب به تاج و تخت میخ. فدرال رومانوف" ("Zh. M. N. Pr." 1887، ژوئیه); پاولوف، "درباره اهمیت تاریخی سلطنت بوریس گودونف" (ویرایش دوم، 1863)؛ بلوف، "درباره مرگ تزارویچ دیمیتری" ("Zh. M. N. Pr."، 1873، v. 168); افلاطونف، "قصه ها و داستان های زمان مشکلات" (سن پترزبورگ، 1888); سرگیویچ، "قدیمی قانونی" (I. سن پترزبورگ، 1890).

ولی. کلاغ ها

(بروکهاوس)

تزار و دوک بزرگ تمام روسیه، ب. در سال 1551. اولین خبر در مورد B. G. به سال 1571 اشاره دارد، زمانی که او به عنوان زیر نظر "ساداک" تزار در لشکرکشی به کریمسک منصوب شد. خان دولت گیرای. B. G. پس از ازدواج با دختر معروف Malyuta Skuratov ، در نگهبانان ثبت نام کرد. در سال 1572، در لشکرکشی به سوئدی‌ها، او تحت نظر شاهزادگان "در ریند" بود و عنوان "کراوچی" به او اعطا شد و در سال 1580، پس از ازدواج خواهرش ایرینا با تزارویچ فدور، به مقام عالی رتبه رسید. رتبه بویار بی.جی.بدون اینکه هیچ گونه تحصیلی ندیده باشد -و به شهادت یکی از روزگاران امروزی "او در تدریس باسواد نیست، گویی به حروف ساده عادت نکرده است" - بی.جی.، به لطف ذهن طبیعی خود، هدیه نادر از کلمات، بزرگ است. استقامت و شگفتی توانایی استفاده از افراد و محیط ها برای دستیابی به اهداف خود، موفق به کسب نامحدود می شود. اعتماد تزار ایوان با استفاده از این در طول "دوران اعدام" طولانی گروزنی، B. در همان زمان می دانست که چگونه خود را به گونه ای قرار دهد که شایعات رایج هرگز نام او را نه با انتقام های ظالمانه تزار ایوان علیه پسران و نه با وحشت های وحشتناک مرتبط نکرد. oprichnina از آنجایی که تزارویچ فدور، به قول وقایع نگار، "از شکم مادرش نجیب شده است" و "پرهیز از دوکوکی دنیوی، فقط به بهشت ​​فکر می کند"، پس تزار ایوان، با سرنوشت پادشاهی خود مشغول شد و فهمید که پسرش فدور نمی تواند به طور مستقل سلطنت کرد، اندکی قبل از مرگش، یک قله ویژه تأسیس کرد. دومای 5 پسر، که او به آنها "شلوار فرزندانش" را آموزش داد و دولت را اداره کرد. B. G. و همچنین عموی فئودور، نیکیتا رومن، از جمله آنها بودند. یوریف، شاهزاده. Iv. فئودور مستیسلاوسکی، شاهزاده. Iv. پیتر شویسکی و بوگد. یاک ولسکی. اگر چه در میان این موارد قابل توجه است و قوی. پسران B. G. جایگاه آخر را اشغال کردند، اما او خیلی زود به نقطه ای رسید که تنها شد. "نگهبان" تزار فدور و کل اداره ایالت را تصرف کرد. با دریافت عنوان "اسواران" و "نزدیک بویار" و عنوان فرماندار پادشاهی های کازان و آستاراخان، BG، که تنها فرمانروای پادشاهی بود، به زودی بیماران را کاملا تحت الشعاع قرار داد. و درمانده تزار فدور که هیچ محدودیتی برای او نداشت. نفوذ. همه حالت. امور تنها توسط جی حل و فصل می شد. ب. به لطف ثروت فراوانش (او می توانست 100000 جنگجو را با هزینه شخصی خود به خدمت بگیرد)، زندگی خود را با تجملات سلطنتی تجهیز کرد. خارجی سفرایی که به دربار تزار فدور به مسکو آمده بودند، به عنوان افتخاری خاص، به دنبال پذیرایی از مخاطبان شخصی با G.، دعوت به میز او و حتی پذیرفته شدن در دست او بودند. ب. مکاتبات شخصی با خارجی ها انجام می داد. gos-ryami و انگلیسی. ملکه الیزابت در نامه هایی او را "یک خویشاوند مهربان و محبوب" نامید. با برکناری تزار فدور از کنترل، جی. او از تمام توانایی های خود برای جلب محبت و لطف مردم استفاده کرد. در خارجی در امور، او به دنبال حفظ صلح و دوستی بود. روابط با همسایگان، با انرژی خاصی تلاش کرد تا تجارتی را که در گروزنی به وجود آمده بود، تقویت کند. روابط با انگلستان و برای این منظور انگلیسی فراهم کرد. بازرگانان تعدادی امتیاز برای واردات و صادرات کالا دارند. با این حال، زمانی که الیزابت از او دعوت کرد تا انگلیسی را ارائه دهد. معامله می کند. شرکت ها در دریا انحصار دارند. تجارت در Arkhangelsk، سپس G. پاسخ تصمیم بگیرید. امتناع می کند، توضیح می دهد که "خدا راه را ساخته است، دریای بزرگ، اقیانوس، چگونه آن را ببندد." نگرانی همیشگی G. برای حفظ صلح مانع از شروع جنگ در مواردی که منافع دولت روسیه این امر را ضروری می کرد، نبود. برای 14 لیتر سلطنت فدور جی مجبور شد ارتش را رهبری کند. اقدامات در تمام مرزهای روسیه: در ص. - در برابر سوئدی ها، به سمت جنوب. - تاتارها، در ج. - چرمیس و فراتر از اورال - ناگاف و سیبری. خارجی ها. تحت او، فتح سیبری کامل شد. در سال 1586، اسکندر، پادشاه کاخ، تحت فشار ترک ها و ایرانی ها، از شاه برای کمک خواست و از او خواست که او را تابعیت کند. جی فوراً فرماندار خوروستینین را با لشکری ​​به کاختی فرستاد و اسکندر تزار را با تفنگ مهیا کرد. گلوله، اسلحه و پول. تصمیم بگیرید. با اقدامات خوروستینین منطقه ترک از وجود دشمن پاکسازی شد و از آن زمان لقب روس گرفت. پادشاهان شامل: "حاکم سرزمین ایور، پادشاهان گرجستان، سرزمین کاباردی، شاهزادگان چرکس و کوهستان." در همان 1586، مرگ ناگهانی لهستانی. شاه استفان باتوری تقریباً منجر به جنگ با لهستان شد. کمی قبل از مرگش، باتوری به جی پیشنهاد داد تا اسرار را جمع بندی کند. توافق نامه ای که به موجب آن، در صورت مرگ بدون فرزند باتوری یا تزار فدور، روس. پادشاهی و لهستان پادشاهی تحت یک عصا متحد خواهد شد، که برای همیشه تضمین می شود. صلح بین دو قدرت در سپتامبر در سال 1588، کنگره ای در گرودنو برای تصمیم گیری برگزار شد. نتیجه گیری در این مورد در کنگره، این ایده با مخالفت شدید احزاب زامویسکی و زبوروفسکی مواجه شد. کور در این زمان درگذشت. استفان نامزدهای لهستانی تاج و تخت توسط تزار فدور، سوئدی به نمایش گذاشته شد. خیابان Sigismund Vasa و aust. ercg. ماکسیمیلیان. تزار فدور توسط حزب Lev Sapieha حمایت می شد. حل این موضوع با تردید B. G. که در ارسال پول به Lev Sapega تردید داشت و از آنها خواستار خرید رأی در سجم شد، با مشکل مواجه شد. در همین حال، هنگامی که معلوم شد تزار فدور ایمان خود را تغییر نخواهد داد، حزب سوئد دست بالا را به دست آورد و کور. زیگیزموند سوم انتخاب شد. دانستن اینکه چ. مخالفت با انتخاب Sigismund توسط B. G. سوئدی ارائه شده است. جعبه جان سوم به روسیه اعلام جنگ کرد. در سال 1590، بدون انتظار حمله توسط سوئد. سربازان در داخل مرزهای ما، B. G. به سرعت یک ارتش قوی را به سوی سوئد منتقل کرد. مرز ها. خود فدور با ارتش بود و B. G. یکی از سران بود. فرماندار اگرچه تلاشی برای طوفان کردن کرپ. ناروا با شکست به پایان رسید، اما خوروستینین وویود توانست 20000 نفر را کاملاً شکست دهد. یک دسته از سوئدی ها و شهر یام را تصرف کنید. سپس سوئد. جعبه پیشنهاد منعقد کردن آتش بس را داد و با واگذاری یام، کوپریه، ایوانگورود و تمام کارلیا موافقت کرد. در سال 1591 آتش بس امضا شد. با این حال، جنگ به زودی از سر گرفته شد. به سمت جنوب منطقه روسیه برای حمله کریمه خان آماده می شد. دنیپر و zapo-rozh. قزاق ها دوباره دست به حملات دزدی به روس ها زدند. شهرها جان در فکر استفاده از فرصت، نیروهای خود را به کارلیا منتقل کرد و با شکست دادن روس ها. گروه های دولگوروکوف و شرمتیف دوباره یام و کوپریه را تصرف کردند: روس ها فنلاند را در نزدیکی ویبورگ و آبو ویران کردند. جنگ با تغییر صورت گرفت. موفقیت، کند و بی تصمیم. در همین حین جان درگذشت. سوئدی جدید. جعبه کارل در سال 1595 برای انعقاد صلح با روسیه عجله کرد. بیش از قبلا فتح شده است. شهرهای روسیه نیمی از لاپلند را دریافت کرد. سپس B. G. تمام توجه خود را معطوف حفاظت از مرزهای روسیه از جنوب کرد. و در، جایی که، در نظر B. G.، تاتارها، نوگای و سایر همسایگان ما، که دائماً ویران می کردند، خطر بزرگی را نشان می دادند. حملات به همین منظور بناهای جدید بسیاری به دستور او ساخته شد. اوکراینی شهرها به ساکنان آن امتیازات مختلف داده شده و از طریق پول، آذوقه و سلاح کمک می‌شود. در سال 1591، به تحریک تور. سلطان، کریمه خان کازی گیر با گروهی عظیم به خود مسکو نزدیک شد. روس ارتش، تحت کل. سر شاهزاده دشمنی Mstislavsky (G. در یک دسته تحت فرمان شاهزاده بود)، در Serpukhov جمع شد و در نزدیکی روستا اردو زد. کلومنا، بلوار مسکو پس از 3 روز، تاتارها از رودخانه عبور کردند. اوکا بین سرپوخوف و کاشیرا و شکست گروه پیشروی شاهزاده. بختیاروف روستوفسکی. اما سپس روسها موفق شدند تهاجم را متوقف کنند. کازی گیر که متوجه شد نیروهای کمکی به سمت روس ها می آیند، کاروان را رها کرد و با عجله عقب نشینی کرد که تعقیب تنها در نزدیکی تولا از گروه های عقب کریمه پیشی گرفت. یک پیروزی غیرمنتظره و آسان بر یک دشمن بزرگ به طور رسمی در مسکو جشن گرفته شد و B. G. برای کل ارتش برای شخصی خود پذیرایی ترتیب داد. امکانات ذیل. در سال Kazy-Girey، با انجام یک کارزار جدید، سرزمین های Ryazan، Tula و Kashira را ویران کرد. - در سال 1591، رویدادی رخ داد که تأثیر مرگباری بر سرنوشت B. G. در 15 مه، در شهر اوگلیچ، تزارویچ دیمیتری با گلویش بریده شد. مجهز به B. G. در این مناسبت، نتیجه تولید شده توسط کتاب. شما. Iv. شویسکی متوجه شد که شاهزاده در یک حمله صرع به طور تصادفی با چاقو برخورد کرده و باعث مرگ خود شده است. زخم علیرغم این واقعیت که این تحقیقات بلافاصله به مردم اعلام شد و به نظر می رسد دلیلی برای شک در اعتبار آنها وجود ندارد، زیرا تحقیقات توسط V.I. افسانه ای که تزارویچ دیمیتری به دستور G. این افسانه کشته شد انجام شد. برای مدت طولانی حامیان بسیاری در تاریخ پیدا کرد. علم، اما تحقیقات بعدی نشان داد که اتهام G. در قتل Tsarevich Dimitri دلیل کافی ندارد. در سال 1598، تزار فدور بدون به جا گذاشتن فرزند درگذشت. سلسله روریک پایان یافت. پسران با تزارینا ایرینا بیعت کردند، اما او از قدرت طفره رفت و به صومعه ای بازنشسته شد و موهایش را گرفت. سپس یک Zemsky Sobor تشکیل شد که تصمیم گرفت "G. را با پیشانی خود بزند و به غیر از او به دنبال کسی در ایالت نگردد." 30 آوریل تزار ب بطور رسمی وارد کرملین شد و دو روز بعد با توجه به شایعات حمله جدید به کریمه. تاتارها مجبور شد با سرپوخوف صحبت کند. این کارزار به زودی بدون خونریزی به پایان رسید: فرستادگان خان با آرامش به اردوگاه آمدند. این امر مانع از آن نشد که G. به مناسبت "پیروزی بزرگ بر تاتارها" جشن بزرگی را در سرپوخوف و مسکو ترتیب دهد و پذیرایی سخاوتمندانه برای مردم داشته باشد. در روز سال نو، 1 سپتامبر، B. G. با پادشاهی ازدواج کرد. خارجی و داخلی سیاست در زمان تزار B.B.a مانند فدور است. احساس فراخوانی به ratn نیست. تجارت و ترس از تاریک کردن سلطنت او ناموفق است. جنگ، B. سعی در حل و فصل همه سوء تفاهم دیپلمات. راه، و او موفق به تحکیم دوستی است. روابط با همه همسایگان فقط در ماوراء قفقاز روسها مجبور بودند ج. اقدام علیه فارس ها و ترک ها. نیروهای ما مجبور شدند داغستان را پاکسازی کنند. به صورت ثابت نگرانی در مورد توسعه تجارت B. تعدادی از چانه زنی به نتیجه رسید. معاهدات و از جمله، نامه های تقدیر به شهرهای هانسی. او به شدت خارجی ها را به روسیه احضار کرد. صنعتگران، پزشکان و هنرمندان، سخاوتمندانه به آنها پاداش می دهند. زمانی که جی اولین تلاش برای اعزام به غرب بود. اروپا روسی. جوان. مردم برای تحصیل علوم و هنر. اما هیچ یک از دانش آموزان برنگشتند. جی رویای تبدیل روسی را داشت. ارتش به الگوی اروپا و برای این منظور در مسکو یک گروه ویژه نمونه گارد سلطنتی از آلمانی های لیوونی تشکیل داد. سالهای اول سلطنت G.، طبق نظر حتی دشمنان او، دوران درخشانی برای روسیه بود، زمانی که "مردم روس اغلب خود را از غم و اندوه سابق تسلیت می دهند و آرام و بی سر و صدا زندگی می کنند." اما به زودی شایعات تاریک شروع شد مبنی بر اینکه تزارویچ دیمیتری ظاهراً زنده است و در حال جمع آوری هنگ ها در لهستان، لیتوانی و دان است تا برای به دست آوردن تاج و تخت پدرش برود. جی مشکوک شد. محکومیت ها شروع شد و به دنبال آن "جستجوهای تحت تعقیب" و مجازات انجام شد. از سال 1601، به مدت 3 سال، یک شکست کامل محصول در روسیه رخ داد و قحطی شروع شد. جی شروع به توزیع پول برای گرسنگان در مسکو کرد، ذخایر غلات را باز کرد، خرید نان را با هزینه شخصی خود سازماندهی کرد و ساختمان های بزرگی را برای دادن پول به نیازمندان راه اندازی کرد. این منجر به این واقعیت شد که مردم از همه طرف در جمعیت زیادی شروع به هجوم به مسکو کردند. از آنجایی که پول و نان کافی برای همه وجود نداشت، بیماری در میان گرسنگان مسکو شیوع یافت. مردم جمعیت نه تنها از گرسنگی، بلکه از طاعون نیز جان خود را از دست دادند. باندهای سرقت در همه جا ظاهر شدند. آتمان یکی از باندها، خلوپکو کوسولاپ، به مسکو نقل مکان کرد، اما شکست خورد. تنها در سال 1604، پس از یک برداشت نادر، قحطی و طاعون متوقف شد. اما در آن زمان اخبار موثقی دریافت شد که از لیتوانی با حجم عظیمی. ارتشی به مسکو مردی است که خود را پسر گروزنی می نامد - دیمیتری. اگرچه شبه نظامیان شیاد در دوبرینیچ توسط فرمانداران شرمتیف و مستیسلاوسکی شکست خوردند، اما وقایع سالهای اخیر چنان G. را شوکه کرد که در 13 آوریل. در سال 1605، او به طور ناگهانی، قبل از مرگش، درگذشت، و طرحواره را تحت نام بوگولپ گرفت. جسد او اکنون در لاورای ترینیتی آرمیده است. کنترل سرنوشت تمام روسیه - در ابتدا به عنوان یک حاکم و بعداً به عنوان یک خودکامه - B. G. ذهن و توانایی های دولت های مسلم را نشان داد. شخص، زیرا تمام فعالیت های خود را در خارج. و داخلی سیاست به طور قابل توجهی پاسخ داد. منافع روسیه و منطقی تر بود. توسعه تاریخی وظایف روسیه state-va.

(انجمن نظامی)

(پلوفتسوف)

(1551-1605) - تزار روسیه (از سال 1598). از نسل یک تاتار بومی قرن چهاردهم است که بخشی از "خدمتگان آزاد" شاهزادگان مسکو شد. او ذهن بزرگی داشت، اگرچه او "بزکنیژن" بود - در ادبیات کلامی زمان خود کم مطالعه بود. ب 20 ساله با دخترش ازدواج کرد مالیوتا اسکوراتوف-بلسکی(نگاه کنید به)، که به او کمک کرد به ایوان وحشتناک نزدیکتر شود و حرفه ای درخشان بسازد: در سن 30 سالگی او قبلاً یک پسر بود. موقعیت او به ویژه پس از ازدواج تزارویچ فئودور ایوانوویچ با خواهرش ایرینا تقویت شد. در دوران سلطنت فئودور، بی. فرمانروای ایالت شد و ثروت عظیمی را در دستان خود متمرکز کرد. پس از مرگ فئودور، آخرین روریکوویچ، زمسکی سوبور، B. را به عنوان تزار انتخاب کرد. B. مانند گروزنی یک تزار نجیب بود. ب به نفع اشراف متوسط ​​و خرد اقداماتی را برای لغو حذف دهقانان توسط مالکان بزرگ از کوچک و متوسط ​​انجام داد. فعالیت گسترده استعماری ب. که تعدادی شهر در جنوب ساخت. حومه ایالت، در منطقه ولگا و سیبری، بودجه جدیدی برای توزیع محلی ایجاد کرد و در عین حال مسیرهای تجاری به آسیا و جنوب را تضمین کرد. به منظور تأمین کاشت. با ورود به بازار اروپا، B. به توسعه تجارت Arkhangelsk کمک کرد و تجار هلندی، دانمارکی و دیگر را جذب کرد. ب.، مانند گروزنی، با بریتانیایی ها دوست بود، اما، با این وجود، انحصار تجاری آنها را احیا نکرد. یک جنگ موفقیت آمیز با سوئد در 1590-1593 باعث بازگشت یام، ایوانگورود و کوپریه و در همان زمان خروج به دریای بالتیک شد. ب. از جنگ با لهستان خودداری کرد، اما قلعه قدرتمندی در اسمولنسک ساخت. در زمینه سیاست کلیسا، یک رویداد بسیار مهم، تأسیس پدرسالاری در سال 1589 در پادشاهی ها بود. فئودور تزار نجیب ب. از یک طرف پسران و از طرف دیگر دهقانان، رعیت ها و افراد خردسال خدمتگزار جنوب که از نظر موقعیت به آنها نزدیک بودند، علیه خود برانگیخت. حومه ایالت این پیروزی دمتریوس نامگذاری شده را توضیح می دهد.

دیکشنری بیوگرافی

- (حدود 1551/1552 - 13 IV 1605) - پادشاه، نویسنده پیام ها، نامه ها. B. G. متعلق به یک خانواده متواضع بود که تحت تأثیر ایوان مخوف قرار گرفت (گودونوف ها جد خود را جد تاتار مورزا چت می دانستند که با بزرگان مسکو خدمت می کرد ... ... فرهنگ لغت کاتبان و کتاب گرایی روسیه باستان

بوریس اول فدوروویچ بوریس گودونوف چهارمین تزار روسیه ... ویکی پدیا

تزار و دوک بزرگ تمام روسیه، متولد حدود 1551، در 1 سپتامبر 1598، † 13 آوریل 1605، با پادشاهی ازدواج کردند. خانواده گودونوف، همراه با سابوروف ها و ولیامینوف زرنوف، از تاتار مورزا چت، در غسل تعمید به دنیا آمدند. زکریا که در سال 1329 ... فرهنگ لغت دایره المعارفی F.A. بروکهاوس و I.A. افرون


مرگ ایوان مخوف در سال 1584 آغاز رقابت شدید بین پسران برای تاج و تخت و قدرت بود. دلیل اصلی مبارزه تزارویچ فدور ایوانوویچ، وارث تاج و تخت بود که به گفته معاصرانش، ویژگی های لازم برای یک حاکم را نداشت. این شرایط بود که ایوان مخوف را مجبور کرد تا شورای به اصطلاح نایب السلطنه را برای کنترل بیشتر کشور تشکیل دهد.

در میان پنج پسری که بخشی از آن بودند، یک شخصیت با اراده قوی بود که قبلاً یک نگهبان به نام بوریس گودونوف بود. با گذشت زمان، با حذف رقبای خود از قدرت، و همچنین با استفاده ماهرانه از روابط خانوادگی، او در واقع رهبری کل ایالت را به دست گرفت. و در سال 1598، با رای زمسکی سوبور، حق سلطنت او تضمین شد.

گودونوف توانست خود را به عنوان یک اصلاح طلب و سیاستمدار با استعداد ثابت کند. تمرکز اصلی او بر تامین نظم داخلی در داخل کشور بود. او که طرفدار روش‌های خشن حکومت بود، به خوبی از برخی از «افراط»هایی که گروزنی قبل از خود اجازه می‌داد، آگاه بود. با این حال، او همچنان به بردگی دهقانان ادامه داد، که به گفته بوریس، تنها راه بیرون آوردن دولت از وضعیت اسفناک و ویرانی بود.

در سال 1597، گودونف فرمانی را تصویب کرد که بر اساس آن "تابستان های درس" معرفی شد که یک دوره پنج ساله برای شناسایی دهقانان فراری با بازگشت بعدی آنها به صاحب زمین بود. علاوه بر این، طبق این سند، دهقانان حق بازخرید آزادی خود را از دست دادند و تا زمان مرگ در اختیار ارباب باقی ماندند. در همان زمان، افرادی که به عنوان شغل آزاد خدمت می کردند، پس از شش ماه تبدیل به برده شدند.

در زمان سلطنت بوریس گودونوف، کلیسای ارتدکس روسیه کاملاً از پاتریارک قسطنطنیه مستقل شد، در حالی که تحت کنترل قدرت دولتی قرار گرفت.

در زمان این حاکم شهرهایی مانند ورونژ، اوفا، تزاریتسین، سامارا و ساراتوف ساخته شد. مردمی که به تجارت و ماهیگیری اشتغال داشتند جوامع شهرستانی را تشکیل می دادند که مشمول مالیات واحد بودند.

در نتیجه بارندگی های مکرر در سال های 1601-1603، برداشت محصول در کشور غیرممکن بود که خیلی زود منجر به قحطی در روسیه شد. و مهم نیست که گودونوف چقدر تلاش کرد و مرتباً نان و پول را بین دهقانان توزیع می کرد ، گاه و بیگاه قیام های مردمی شروع به شعله ور شدن کردند.

در این دوره دشوار بود که مردی در افق تاریخ روسیه ظاهر شد و خود را به عنوان تزارویچ دیمیتری ظاهر کرد.

سخنرانی تصویری: سلطنت بوریس گودونف و زندگی نامه مختصر او:

بوریس گودونوف در سال 1552 در خانواده یک زمیندار متوسط ​​ویازما، فئودور ایوانوویچ گودونوف به دنیا آمد. پدر بوریس، فئودور و برادرش دیمیتری، علاوه بر املاک خانوادگی در نزدیکی ویازما، که از آنجا خدمات محلی را برای حاکم انجام می‌دادند، همچنین دارای یک ملک کوچک در کوستروما بودند.

پس از مرگ پدرش، بوریس توسط عمویش دیمیتری گودونوف به خانواده اش برده شد. در طول سالهای oprichnina، Vyazma، که دارایی های دیمیتری گودونوف در آن قرار داشت، به دارایی oprichnina منتقل شد. دیمیتری گودونوف حقیر در سپاه oprichnina نام نویسی شد و به زودی در دربار به مقام عالی رئیس هیئت تخت رسید.

و سپس خود بوریس در سال 1570 به یک oprichnik تبدیل شد و در سال 1571 او در عروسی تزار ایوان وحشتناک با مارفا سوباکینا دوست (نماینده داماد) بود. در همان سال ، خود بوریس با ماریا گریگوریونا اسکوراتوا-بلسکایا ، دختر مالیوتا اسکوراتوف ازدواج کرد.

در سال 1578، بوریس گودونوف یک کراوچیم (یک درجه دربار مسئول مهماندارانی بود که غذا و نوشیدنی را سرو می کردند) شد. دو سال بعد، ایوان وحشتناک، پس از ازدواج پسرش فئودور با خواهر گودونف، ایرینا، به بوریس لقب بویار داد. گودونوف ها به آرامی اما مطمئناً از نردبان سلسله مراتبی بالا رفتند.

گودونوف باهوش و محتاط بود و سعی می کرد فعلا در پس زمینه بماند. در آخرین سال زندگی تزار، بوریس گودونوف نفوذ زیادی در دربار به دست آورد. او به همراه بوگدان بلسکی به یکی از نزدیک ترین افراد به ایوان مخوف تبدیل شد.

در 28 مارس 1984، ایوان وحشتناک درگذشت، فدور یوآنوویچ "خوشبخت" بر تاج و تخت نشست. تزار جدید قادر به اداره کشور نبود و به یک مشاور باهوش نیاز داشت، بنابراین یک شورای سلطنت متشکل از چهار نفر ایجاد شد: بوگدان بلسکی، نیکیتا رومانوویچ یوریف، شاهزادگان ایوان فدوروویچ مستیسلاوسکی و ایوان پتروویچ شویسکی. خود بوریس گودونوف، در روز تاجگذاری فدور، مورد لطف قرار گرفت - او درجه سکوریت را دریافت کرد (این رتبه یکی از معتبرترین دربار محسوب می شد - فقط پسران به آنها داده می شد)، عنوان یک بویار بزرگ و فرماندار نزدیک شد. از پادشاهی های کازان و آستاراخان.

مرگ وارث دیمیتری

تا زمانی که تزار فئودور زنده بود، قدرت بوریس کاملاً محفوظ به نظر می رسید. با این حال ، اگر فدور بدون فرزند بمیرد ، پسر دیمیتری به یک مدعی بالقوه برای تاج و تخت مسکو تبدیل شد. اگر دیمیتری پادشاه می شد، بستگان او قدرت واقعی را به دست می گرفتند.

همانطور که در سالنامه زمان رومانوف ها آمده است ، بوریس گودونف در مرگ دیمیتری مقصر بود ، زیرا دیمیتری وارث مستقیم تاج و تخت بود و از پیشروی بوریس به سمت او جلوگیری کرد. آیزاک ماسا (دیپلمات هلندی) همین نسخه را ارائه می دهد. با این حال، مشارکت گودونوف در توطئه کشتن تسارویچ ثابت نشده است.

نیکلاس جی. بوریس گودونوف و تزارینا مارفا که در پی خبر ظهور یک شیاد برای بازجویی در مورد تزارویچ دیمیتری به مسکو احضار شدند.

در سال 1829، مورخ MP Pogodin اولین کسی بود که خطر دفاع از بیگناهی بوریس را به عهده گرفت. اصل پرونده جنایی کمیسیون شویسکی، که در بایگانی کشف شد، بحث تعیین کننده در این اختلاف شد. او بسیاری از مورخان قرن بیستم را متقاعد کرد که علت واقعی مرگ پسر ایوان وحشتناک هنوز یک تصادف است - تزارویچ دیمیتری از صرع رنج می برد ، او تشنج های فوق العاده شدید را تجربه کرد. روز شنبه، 15 مه 1591، حدود ظهر، دیمیتری با چهار پسر دیگر، شرکای همیشگی اش، در قصر سرگرم شد و چاقو بازی می کرد. همانطور که پرستار کمیسیون تحقیق که از مسکو فرستاده شد، بعداً گفت، دمیتری ناگهان دچار تشنج شدید صرع شد. و خود را با چاقو زد و او را در آغوش گرفت و او در آغوش او رفت. پسرها حرف او را تایید کردند.

خبر مرگ دیمیتری و شورش هایی که پس از مرگ او در اوگلیچ به راه افتاد، عصر روز بعد به مسکو رسید. بلافاصله تصمیم گرفته شد که یک کمیسیون تحقیق و یک گروه از کمانداران برای سرکوب شورش به اوگلیچ اعزام شود. این کمیسیون توسط شاهزاده واسیلی ایوانوویچ شویسکی اداره می شد. با آمدن کمیسیون، ناآرامی ها در اوگلیچ متوقف شد.

وظیفه کمیسیون این بود که خودش هیچ نتیجه ای بگیرد، فقط بازجویی از شاهدان و شرکت کنندگان در رویدادها و ارائه گزارشی از تحقیقات خود به دولت بود. شاهدان در مورد مرگ شاهزاده شهادت های مختلفی دادند. اطلاعات کسانی که ادعا می کردند دیمیتری کشته شده است پنهان نبود. علاوه بر بررسی شرایط مرگ دیمیتری، کمیسیون همچنین اطلاعاتی در مورد نقش ناگی در شورش و ماهیت شورش مردم شهر جمع آوری کرد.

در 24 ماه مه، مسکو توسط آتش سوزی های وحشتناکی که به طور همزمان در مناطق مختلف شهر آغاز شد، شوکه شد. وقایع نگاری که پس از تقدیس تزارویچ دیمیتری نوشته شده است، آتش سوزی ها را به عنوان مجازات خداوند برای قتل تزارویچ توضیح می دهد. اما در واقع این آتش سوزی ها نتیجه کار آتش افروزان بود. رهبران آنها دستگیر شدند و آنها به پسران گفتند که مردم آفاناسی الکساندرویچ ناگوی (عموی تزارینا ماریا ناگوی، مادر دیمیتری) برای این کار پول دریافت کردند و آفاناسی افراد خود را برای سازماندهی آتش سوزی در بسیاری از شهرهای دیگر از جمله چوسوایا فرستاد. در اورال

مادر دیمیتری، امپراطور ماریا، به نام مارتا تونسور را گرفت و به صومعه ای در نزدیکی بلوزرو فرستاد. هیچ یک از ناگی ها اعدام نشدند، بلکه به شهرهای دور تبعید و زندانی شدند. اموال آنها مصادره شد. اهالی شهر اوگلیتسکی که در شورش شرکت فعال داشتند، به سیبری فرستاده شدند تا در شهر تازه تأسیس پلیم مستقر شوند.

دوران سلطنت بوریس گودونف در زمان تزار فدور

فعالیت های هیئت گودونف با هدف تقویت همه جانبه دولت بود. با تشکر از تلاش های او، حتی در زمان سلطنت تزار فدور، در سال 1589 اولین پدرسالار روسی انتخاب شد که شهر مسکو ایوب بود. تأسیس ایلخانی گواهی بر اعتبار فزاینده روسیه بود.

ساخت و ساز بی سابقه شهرها و استحکامات آشکار شد. در سال 1585 قلعه ورونژ ساخته شد، در سال 1586 - لیونی. برای اطمینان از ایمنی آبراه از کازان به آستاراخان، شهرهایی بر روی ولگا ساخته شدند - سامارا (1586)، تزاریتسین (1589)، ساراتوف (1590). در سال 1592 شهر Yelets بازسازی شد. در دونتس در سال 1596 شهر بلگورود ساخته شد.

در تابستان 1591 ، کریمه خان کازی گیر با یک ارتش 1500 نفری به مسکو نزدیک شد ، اما با قرار گرفتن در دیوارهای یک قلعه قدرتمند جدید و زیر اسلحه های اسلحه های متعدد ، جرات نکرد به آن حمله کند. در درگیری‌های کوچک با روس‌ها، دسته‌های خان پیوسته شکست می‌خوردند. این او را مجبور به عقب نشینی کرد و کاروان را رها کرد. در راه جنوب، به سمت استپ های کریمه، ارتش خان متحمل خسارات سنگینی از هنگ های روس که او را تعقیب می کردند، شد.

گودونوف در سیاست خارجی خود را به عنوان یک دیپلمات با استعداد نشان داد. در 28 مه 1595، یک معاهده صلح در تیاوزین (نزدیک ایوانگورود) منعقد شد که به جنگ روسیه و سوئد در 1590-1595 پایان داد. گودونوف موفق شد از شرایط سخت سیاسی داخلی سوئد استفاده کند و پادشاهی روسیه طبق توافق نامه ایوانگورود، یام، کوپریه و کورلا را دریافت کرد (در عوض، بوریس ناروا را به عنوان غرامت به سوئدی ها واگذار کرد). بنابراین، روسیه تمام زمین‌هایی را که در پی جنگ ناموفق لیوونی به سوئد منتقل شده بود، پس گرفت.

انتخاب بوریس گودونوف به عنوان تزار

در اواسط ژوئن 1592 ، تزارینا ایرینا دختری به دنیا آورد ، تئودوسیا را غسل تعمید داد ، این امید را ایجاد کرد که تزار فدور بدون وارث نخواهد مرد. این رویداد موقعیت بوریس گودونوف را تقویت کرد. در صورت مرگ زودرس تزار فدور، بوریس می تواند به نمایندگی از دخترش حکومت کند. اما در 25 ژانویه 1594 شاهزاده خانم جوان درگذشت. هیچ بچه دیگری وجود نداشت. چهار سال بعد، در 7 ژانویه 1598، تزار فدور درگذشت.

برخی از پسران مایل بودند که بویار دوما را دولت موقت مسکوی اعلام کنند. پدرسالار، اسقف ها و سایر پسران از ایرینا خواستند عنوان ملکه را حفظ کند و قدرت واقعی را به برادرش بوریس منتقل کند. بوریس به خوبی می دانست که برای اینکه به عنوان یک حاکم شناخته شود، به دلایل جدی تری نیاز داشت تا فقط نعمت خواهرش. باید یک پادشاه جدید انتخاب می شد.

پاتریارک ایوب بلافاصله مقدمات را آغاز کرد. سه مدعی برای تاجگذاری وجود داشت: بوریس گودونوف، حاکم واقعی پادشاهی در دهه آخر سلطنت تزار فئودور، شاهزاده فئودور مستیسلاوسکی، یکی از اعضای ارشد بویار دوما، و بویار فئودور نیکیتیچ رومانوف. مستیسلاوسکی از نظر محبوبیت کمتر از فدور رومانوف بود. و موقعیت بوریس بسیار قوی تر بود، زیرا او چندین سال در اوج قدرت بود و به عنوان یک حاکم با تجربه و با استعداد شناخته می شد. از نظر بسیاری، تغییر نکردن نظم تعیین شده ایمن تر به نظر می رسید. علاوه بر این، بوریس در میان اشراف طرفداران بیشتری نسبت به فئودور رومانوف داشت و تعداد آرای زیادی داشت.

بوریس گودونف از انتخاب او به پادشاهی مطلع می شود

شورای انتخابی در 17 فوریه 1598 تشکیل جلسه داد. زمانی که پاتریارک ایوب با رضایت دریافت که اکثریت قریب به اتفاق از بوریس گودونف حمایت می کنند، بقیه را متقاعد کرد که بوریس را به عنوان تزار بپذیرند تا به یک رأی متفق القول برسند. و به همین ترتیب انجام شد. اما زمانی که بوریس از انتخابش مطلع شد، از پذیرش تاج و تخت امتناع کرد. او به پدرسالار توضیح داد که ضمانت های ویژه ای می خواهد که نه تنها به عنوان تزار انتخاب شود، بلکه به عنوان بنیانگذار یک سلسله جدید نیز شناخته شود.

در 18 فوریه، پاتریارک ایوب جلسه جدیدی از شورای منتخب را در کلیسای جامع Assumption برگزار کرد. در این شورا تصمیم گرفته شد که هر مسکوویی را خائن بدانند که هر شخص دیگری را به عنوان حاکم خود می شناسد، به جز بوریس، پسرش فئودور و فرزندان آنها. هر مسکوویی که از چنین خائنی خبر داشت باید او را در برابر پدرسالار و کلیسای جامع افشا می کرد. پدرسالار قرار بود او را از کلیسا تکفیر کند و برای محاکمه به مقامات تحویل دهد.

در 26 فوریه، پدرسالار، روحانیون و مردم تزار بوریس را برای یک مراسم شکرگزاری به کلیسای جامع Assumption هدایت کردند. پس از آن، بوریس به سلول خود در صومعه نوودویچی بازگشت و روزه بزرگ و عید پاک را در آنجا گذراند. فقط در 30 آوریل در کاخ سلطنتی مستقر شد. اما تاج گذاری بنا به میل او تا اول شهریور به تعویق افتاد. کلیسای جامع تا این تاریخ به کار خود ادامه داد.

دوران سلطنت بوریس با آغاز نزدیکی روسیه با غرب مشخص شد. تماس های دولت مسکو با اروپا، که حتی در زمان ایوان سوم شروع به توسعه فعال کرد، عملاً در زمان ایوان مخوف متوقف شد. در زمان سلطنت بوریس، روابط با کشورهای خارجی دوباره احیا شد. بازرگانان، پزشکان، صنعتگران، مردان نظامی، دانشمندان به مسکو رفتند. آنها موقعیت، حقوق خوب، زمین با دهقانان دریافت کردند. تزار بوریس قصد داشت در مسکو دانشگاه باز کند، اما روحانیون محافظه کار مانع از این شد که همراه با دانش، انواع بدعت ها به روسیه بیاید. فرهنگ اروپایی در زندگی روزمره روسیه نفوذ کرده است. این امر در مورد لباس، مسکن، مراسم اجتماعی و حتی مواردی مانند تراشیدن ریش صدق می‌کرد. بوریس مردم روسیه را برای تحصیل در خارج از کشور فرستاد، اما آنها، به عنوان یک قاعده، نمی خواستند به وطن خود بازگردند.

در زمان او، نوآوری های ناشناخته ای وارد زندگی مسکو شد، به عنوان مثال، یک لوله آب در کرملین ساخته شد که از طریق آن آب با پمپ های قدرتمند از رودخانه مسکو از طریق سیاه چال به حیاط کونیوشنی بالا می رفت. در سال 1600 Tsarev-Borisov ساخته شد. سکونت و توسعه زمین های متروکه در زمان یوغ در جنوب ریازان آغاز شد. شهر تومسک در سال 1604 در سیبری تأسیس شد. در دوره 1596 تا 1602، یکی از باشکوه ترین سازه های معماری روسیه ساخته شد - دیوار قلعه اسمولنسک، که بعدا به عنوان "گردنبند سنگی سرزمین روسیه" شناخته شد. این قلعه برای محافظت از مرزهای غربی روسیه از لهستان ساخته شده است.

قحطی بزرگ 1601-1603

در سال 1601 باران های طولانی رخ داد و سپس یخبندان های اولیه شروع شد. به گفته دانشمندان مدرن، ناهنجاری های طولانی مدت آب و هوا نتیجه فوران آتشفشان Huaynaputina در پرو اسپانیا و انتشار گسترده خاکستر در جو است. سال بعد، 1602، هوای سرد و شکست محصول تکرار شد. قحطی در کشور آغاز شد که سه سال به طول انجامید. قیمت نان 100 برابر شده است. بوریس فروش نان را بیش از حد معینی ممنوع کرد، حتی به آزار و شکنجه کسانی که قیمت ها را افزایش می دادند متوسل شد، اما موفقیتی به دست نیاورد. او در تلاش برای کمک به گرسنگان از هیچ هزینه ای دریغ نکرد و به طور گسترده بین فقرا پول توزیع کرد. اما نان گران شد و پول ارزش خود را از دست داد. بوریس دستور داد انبارهای سلطنتی را برای گرسنگی باز کنند. با این حال، حتی آذوقه آنها برای همه گرسنگان کافی نبود، به خصوص که با اطلاع از توزیع، مردم از سراسر کشور به مسکو رسیدند و ذخایر ناچیزی را که هنوز در خانه داشتند باقی گذاشتند. مردم شروع به فکر کردن کردند که این مجازات خدا بود، که سلطنت بوریس گودونوف غیرقانونی بود و خدا برکت آن را نداشت.

گرسنگی توده ای و نارضایتی از برپایی «سال های درس» باعث قیام بزرگی به رهبری خلوپک (1602-1603) شد که در آن دهقانان، رعیت ها و قزاق ها شرکت کردند. جنبش شورشی حدود 20 ناحیه از مرکز روسیه و جنوب این کشور را تحت پوشش قرار داد. شورشیان در گروه های بزرگی متحد شدند که به سمت مسکو پیشروی کردند. بر علیه آنها ، بوریس گودونوف ارتشی را به فرماندهی I.F. Basmanov فرستاد. در سپتامبر 1603، در یک نبرد شدید در نزدیکی مسکو، ارتش شورشی خلوپک شکست خورد. باسمانوف در نبرد جان باخت و خود خلوپک به شدت مجروح شد، اسیر و اعدام شد.

در همان زمان، آیزاک ماسا گزارش می دهد که «... در کشور ذخایر غلات بیش از آن چیزی بود که همه ساکنان بتوانند آن را در چهار سال بخورند... آقایان نجیب، و همچنین در همه صومعه ها و بسیاری از افراد ثروتمند، انبارها وجود داشت. پر از نان، مقداری از آن قبلاً از سالها دروغ پوسیده شده بود و نمی خواستند آن را بفروشند. و به خواست خدا شاه چنان کور شد، با وجود اینکه می توانست هر چه می خواست دستور دهد، به سخت ترین شکل دستور نداد که همه نان خود را بفروشند.

مرگ بوریس گودونوف

در چنین وضعیت دشواری، شایعاتی در سراسر کشور مبنی بر زنده بودن حاکم متولد شده، تزارویچ دیمیتری، شروع شد. گودونف از این تهدیدی که بر سر او بود ترسید. گودونوف را تزار برده نامیدند. و در آغاز سال 1604 ، نامه ای از یک خارجی از ناروا رهگیری شد ، که در آن اعلام شد که دیمیتری به طور معجزه آسایی از دست قزاق ها فرار کرده است و به زودی بدبختی های بزرگی برای سرزمین مسکو رخ خواهد داد.

26 اکتبر 1604 دیمیتری اول دروغین با تعداد انگشت شماری از لهستانی ها و قزاق ها به مسکو نقل مکان کرد. حتی نفرین های پدرسالار مسکو نیز شور و شوق مردم را در مسیر "تزارویچ دیمیتری" خنک نکرد. با این حال، در ژانویه 1605، نیروهای دولتی که توسط گودونف در نبرد دوبرینیچ فرستاده شدند، شیاد را شکست دادند، که با تعداد معدودی از ارتش خود، مجبور به ترک به پوتیول شد.

وضعیت گودونوف به دلیل وضعیت سلامتی او پیچیده تر شد. در اوایل سال 1599، اشاراتی به بیماری های او در سالنامه ها ظاهر شد و پادشاه اغلب در دهه 1600 ناخوش بود.

13 آوریل 1605 بوریس گودونوف شاد و سالم به نظر می رسید ، او زیاد و با اشتها می خورد. سپس از برجی که اغلب از آنجا مسکو را بررسی می کرد بالا رفت. به زودی از آنجا پایین آمد و گفت که احساس ضعف می کند. آنها دکتر را صدا کردند، اما پادشاه حالش بدتر شد: خون از گوش و بینی او جاری شد. پادشاه حواس خود را از دست داد و به زودی در سن 53 سالگی درگذشت.

شایعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه گودونوف که قادر به مقابله با وضعیت کشور و تهاجم دیمیتری دروغین نبود، خود را در حالت ناامیدی مسموم کرد. به روایتی دیگر توسط مخالفان سیاسی خود مسموم شده است برای ویرایش این متن روی آن دوبار کلیک کنید.

مقبره گودونوف ها در ترینیتی-سرگیوس لاورا