آندری ایوانوویچ دنیسوف، سفیر فدراسیون روسیه در چین. آندری ایوانوویچ دنیسوف: بیوگرافی سفیر روسیه در چین دنیسوف

11.02.2022

آندری دنیسوف در 3 اکتبر 1952 در خارکف اوکراین به دنیا آمد. در سال 1974 از موسسه دولتی روابط بین الملل مسکو فارغ التحصیل شد. او کاندیدای علوم اقتصادی است. او همچنین به زبان چینی و انگلیسی صحبت می کند.

از سال 1973 تا 1981 آندری ایوانوویچ به عنوان مترجم، نماینده اقتصادی و تجاری اتحاد جماهیر شوروی در جمهوری خلق چین کار کرد. وی در سال 1981 به عنوان کارشناس بخش بین المللی کمیته مرکزی CPSU برای جمهوری خلق چین مشغول به کار شد و تا سال 1991 در این سمت کار کرد.

در بازه زمانی 1992 تا 1997، آندری دنیسوف به عنوان مشاور و مشاور ارشد در سفارت روسیه در چین فعالیت می کرد. او در سال 1997 تا سال 2000 ریاست اداره همکاری اقتصادی وزارت خارجه روسیه را بر عهده گرفت.

آندری ایوانوویچ از 21 اکتبر 1998 تا 14 ژوئن 2000 عضو کالژیوم وزارت خارجه روسیه بود. سپس از 21 آوریل 2000 تا 28 دسامبر 2001 به عنوان سفیر فوق العاده و تام الاختیار فدراسیون روسیه در مصر منصوب شد.

به موازات آن، آندری دنیسوف به عنوان معاون وزیر امور خارجه فدراسیون روسیه خدمت کرد. وی در 18 سپتامبر 2002 دیپلم دولت فدراسیون روسیه را به دلیل مشارکت شخصی بزرگ خود در اجرای سیاست خارجی دولت و در ارتباط با 200 سالگرد وزارت خارجه روسیه دریافت کرد. همچنین در 29 آوریل 2003 درجه دیپلماتیک - سفیر فوق العاده و تام الاختیار را دریافت کرد.

از 12 ژوئن 2004 تا 8 آوریل 2006 آندری ایوانوویچ نماینده دائم فدراسیون روسیه در سازمان ملل در نیویورک، ایالات متحده آمریکا و نماینده فدراسیون روسیه در شورای امنیت سازمان ملل بود. کارمند محترم سرویس دیپلماتیک فدراسیون روسیه در 18 آوریل 2005 - برای شایستگی در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و چندین سال فعالیت دیپلماتیک پربار

آندری ایوانوویچ از 8 آوریل 2006 تا 22 آوریل 2013 معاون اول وزیر امور خارجه روسیه بود. به دلیل سهم بزرگ شخصی خود در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه، در 9 اکتبر 2007، او نشان شایستگی برای میهن، درجه 4 را دریافت کرد.

آندری دنیسوف همچنین دارای گواهی افتخار از رئیس جمهور فدراسیون روسیه به تاریخ 29 سپتامبر 2008 - برای مشارکت فعال در آماده سازی و برگزاری مجمع بین المللی اقتصادی سن پترزبورگ و نشست سران کشورها - اعضای کشورهای مشترک المنافع است. کشورهای مستقل

در سال 2008، به دنیسوف مدال "برای شایستگی در تداوم خاطره مدافعان کشته شده میهن" - به دلیل سهم بزرگ شخصی او در تداوم یاد و خاطره مدافعان کشته شده میهن، تعیین نام کشته شدگان و سرنوشت اهدا شد. سربازان مفقودالاثر، نشان دادن ویژگی های اخلاقی و تجاری بالا، کوشش و ابتکار عمل منطقی، کمک در حل وظایف تداوم یاد و خاطره درگذشتگان.

در 23 آوریل 2013 آندری ایوانوویچ دنیسوف به عنوان سفیر فوق العاده و تام الاختیار فدراسیون روسیه در چین منصوب شد.

آندری ایوانوویچ متاهل است و یک دختر دارد.

جوایز آندری دنیسوف

دیپلم افتخار دولت فدراسیون روسیه (18 سپتامبر 2002) - برای سهم بزرگ شخصی او در اجرای سیاست خارجی دولت و در ارتباط با 200 سالگرد وزارت خارجه روسیه.

کارمند محترم سرویس دیپلماتیک فدراسیون روسیه (18 آوریل 2005) - برای شایستگی در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و چندین سال فعالیت دیپلماتیک پربار.

درجه IV "برای شایستگی برای میهن" (9 اکتبر 2007) - برای مشارکت شخصی بزرگ در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه.

قدردانی از رئیس جمهور فدراسیون روسیه (3 آوریل 2008) - برای شایستگی در تأمین سیاست خارجی منافع اقتصادی فدراسیون روسیه.

دیپلم افتخار رئیس جمهور فدراسیون روسیه (29 سپتامبر 2008) - برای مشارکت فعال در آماده سازی و برگزاری مجمع بین المللی اقتصادی سن پترزبورگ و نشست سران کشورها - اعضای کشورهای مشترک المنافع.

مدال "برای شایستگی در تداوم یاد و خاطره مدافعان کشته شده میهن" (2008، وزارت دفاع روسیه) - برای سهم بزرگ شخصی او در تداوم یاد و خاطره مدافعان جان باخته میهن، تعیین اسامی کشته شدگان و سرنوشت سربازان گمشده، نشان دادن ویژگی های اخلاقی و تجاری بالا، تلاش و ابتکار منطقی، کمک در حل وظایف تداوم یاد و خاطره مدافعان جان باخته میهن.

نشان افتخار (29 اکتبر 2010) - برای سهم بزرگ در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و چندین سال کار وظیفه شناسانه، شایستگی در فعالیت های علمی و آموزشی و آموزش پرسنل بسیار ماهر.

دستور دوستی (30 دسامبر 2012) - برای سهم بزرگ در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و سالها کار وجدانی.

آندری دنیسوف سفیر روسیه در چین ممکن است در نیمه اول سال 2018 به مسکو بازگردد. این سوال که آیا او به کار خود در دستگاه مرکزی وزارت خارجه روسیه ادامه خواهد داد یا برای کار در سایر ساختارهای دولتی هنوز حل نشده است.چندین منبع در محافل دیپلماتیک روسیه بلافاصله در این مورد به ایزوستیا گفتند. در عین حال، وزارت خارجه قبلاً در مورد جانشین وی فکر کرده است - یکی از نامزدهای احتمالی برای پست ریاست نمایندگی دیپلماتیک روسیه در پکن، گفتگوی ایزوستیا در وزارت خارجه، ایگور مورگولف معاون وزیر امور خارجه نام داشت.

مرتبط بیشتر

آندری دنیسوف که از سال 2006 تا 2013 به عنوان معاون اول وزیر امور خارجه و از آوریل 2013 به عنوان سفیر فوق العاده و تام الاختیار روسیه در چین خدمت کرد، ممکن است در نیمه اول سال آینده به مسکو بازگردد. و حالا یک سوال در مورد جانشین او در این پست وجود دارد.اما همانطور که طرفداران ایزوستیا خاطرنشان می کنند، انتخاب نامزدها برای این سمت بسیار محدود است. اولاً، چین منطقه دشواری است که نه تنها به تجربه دیپلماتیک زیاد، بلکه به دانش خصوصیات محلی، ویژگی های فرآیند مذاکره و البته زبان نیاز دارد. و ثانیاً طبق سنت دپارتمان ایجاد شده، با توجه به اهمیت استراتژیک ویژه، معمولا دیپلمات ها به امپراتوری آسمانی کمتر از سطح معاون وزیر اعزام می شوند.

همانطور که آندری کلیموف، معاون کمیته شورای فدراسیون در امور بین‌الملل، به ایزوستیا توضیح داد، مسکو از نظر تاریخی تلاش می‌کند در تعدادی از کشورها "در بالاترین سطح ممکن نمایندگی داشته باشد".

کشورهایی در جهان وجود دارند که در روابط ما - از نظر سیاسی، اقتصادی و غیره - آنقدر مهم هستند که تلاش می کنیم کشورمان را در بالاترین سطح نمایندگی کنیم. حتی در زمان شوروی، سفرا در تعدادی از کشورها اعضای کمیته مرکزی CPSU یا حتی بالاتر از آن بودند. و قبل از اتحاد جماهیر شوروی - در روسیه تزاری اغلب از این اصل استفاده می شد و نماینده یک خانواده بسیار نجیب یا یک مقام عالی رتبه فرستاده می شد. واضح است که نمی‌توان چنین دیپلمات‌های بلندپایه‌ای را برای همه کشورها فراهم کرد، اما کشورهایی مانند چین یا ایالات متحده موضوع دیگری است. سناتور معتقد است که رتبه بالای سفیر در چین خود را توجیه می کند.

آندری دنیسوف تجربه زیادی در چین دارد - او کار دیپلماتیک خود را در این کشور آغاز کرد. علاوه بر این، او تجربه رهبری ماموریت دائم روسیه در سازمان ملل را دارد - او از سال 2004 تا 2006 ریاست آن را بر عهده داشت و جایگزین سرگئی لاوروف در این سمت شد..

جانشین احتمالی آندری دنیسوف بلافاصله چندین منبع آگاه ایزوستیا در محافل دیپلماتیک به نام ایگور مورگولف، معاون فعلی وزیر امور خارجه و مسئول جهت گیری آسیایی نام بردند. او یک متخصص سینولوژیست حرفه ای است که سال ها در PRC کار کرده است و این منطقه را عمیقا می شناسد.

- در واقع، چشم انداز جایگزینی آندری دنیسوف با ایگور مورگولف به عنوان سفیر در چین مورد بحث قرار گرفته است. یکی از طرفین گفت: در حال حاضر، نامزدی معاون وزیر مورگولف اصلی ترین است.

هنوز مشخص نیست که آندری دنیسوف دقیقاً کجا حرفه خود را ادامه خواهد داد. چند نفر از طرفین در وزارت امور خارجه روسیه خاطرنشان کردند که از اواخر سال گذشته میلادی، صحبت هایی در مورد انتقال احتمالی وی به سایر ساختارهای دولتی که مستقیماً با مسائل بین المللی مرتبط هستند، مطرح شده است. نام از جمله دولت ریاست جمهوری. علاوه بر این، در محافل دیپلماتیک آنها همچنین در مورد این واقعیت صحبت کردند که این آندری دنیسوف بود که می تواند جایگزین یوری اوشاکوف شود.- دستیار رئیس جمهور در امور خارجه که در اسفند ماه سال جاری 70 ساله شد - محدودیت سنی برای حضور در خدمات کشوری. با این حال، هنوز هیچ شفافیت نهایی در این زمینه وجود ندارد و همانطور که منابع ایزوستیا تاکید می کنند، این موضوع بلافاصله پس از بازگشت این دیپلمات به مسکو قابل حل است.

- از بسیاری جهات، جایگزینی احتمالی دنیسوف توسط مورگولف با قصد انتصاب سفیر فعلی روسیه در چین به سمت دستیار رئیس جمهور در امور سیاست خارجی مرتبط است. با این حال، این واقعیت که در نهایت آندری دنیسوف در ساختار وزارت خارجه باقی خواهد ماند را نمی توان رد کرد - یک منبع دیپلماتیک روسی به ایزوستیا اطمینان داد.

خود آندری دنیسوف ترجیح داد در مورد این موضوع به ایزوستیا اظهار نظر نکند.

دیدار ما با سفیر فوق العاده و تام الاختیار فدراسیون روسیه در چین آندری ایوانوویچ دنیسوف با ارائه کتاب هایی برای کتابخانه سفارت - آلبوم عکس "بایکال" و به نمایندگی از انجمن جاده بزرگ چای شهر آغاز شد. از کیاختا، جلدی وزین با عنوان جذاب «کیاختای غیرمعمول». همانطور که مشخص شد، آندری ایوانوویچ مدتهاست که به این شهر باستانی روسیه در مرز روسیه و مغولستان علاقه مند بوده و چیزهای زیادی در مورد کیاختا می داند. اما برای بازدید از آنجا - تا کنون این اتفاق نیفتاده است! درست مثل بایکال…

در اینجا چیزی است که او در مورد آن می گوید:

متأسفانه من هرگز بایکال را به چشم خودم ندیدم! در دهه 1970، زمانی که من اینجا در چین کار می کردم، برای ما دیپلمات های شوروی مرسوم بود که در پایان یک سفر کاری یا در تعطیلات با قطار به روسیه سفر می کردیم. قطار حدود یک هفته از پکن به مسکو رفت و به ایستگاه راه آهن یاروسلاوسکی رسید. بیشتر اوقات او البته از طریق خاک اتحاد جماهیر شوروی پیاده می رفت. و یکی از انگیزه های کارمندان ما برای بازگشت به وطن خود با قطار، فرصت دیدن دریاچه بایکال بود که در امتداد ساحل جنوبی که راه آهن ترانس سیبری از آن عبور می کند. در آن زمان این یک ماجراجویی، هیجان انگیز و جالب بود، اما من هرگز نتوانستم حداقل یک بار سوار قطار شوم! بنابراین در حال حاضر یک رویا باقی مانده است.

جاده بزرگ چای از کیاختا و بایکال می گذشت. شاید روزی فرصت سفر در این مسیر را داشته باشید، به خصوص که جاده بزرگ چای نیاز به احیای مجدد دارد، زیرا امروز یک پروژه گردشگری بین دولتی است، در توافقات بین کشورهای ما نوشته شده است و باید توافقات اجرایی شود!

امیدوارم چای چینی فوق العاده از طریق گردشگری در همین مسیر به روسیه بازگردد! باز هم به خوبی به یاد دارم که در دهه 1970، چای بهترین هدیه چینی در مسکو بود. در آن زمان، چای سبز در بین ما محبوب نبود، بنابراین معمولاً دو نوع چای سیاه چینی از چین به اتحاد جماهیر شوروی آورده می شد - دیان هونگ و چی هونگ، اتفاقاً آنها هنوز هم تولید می شوند. دیان هونگ، همانطور که الان به یاد دارم، 11 یوان قیمت داشت، و Qi Hong گرانتر بود و 17 یوان قیمت داشت. هر دو گونه متعلق به "هنگ چا" بود که در زبان چینی به معنای "چای قرمز" است و از نظر ما آنها چای سیاه هستند، زیرا سبز در آن زمان، یادآوری می کنم، محبوبیت نداشت. اکنون این چای سبز چینی است که مقام اول را در محبوبیت به خود اختصاص داده است ، شروع به آوردن آن به روسیه در مقادیر زیاد شد! و در حدود 2-3 سال گذشته، چای پوئر به منصه ظهور رسیده است. طبق طبقه بندی، احتمالاً می توان آن را به چای های نوع "اولونگ" نسبت داد، جایی بین سبز و سیاه است. اگرچه اگر آن را دم کنید، فقط سیاه نیست - فقط بسیار سیاه و صمغی است. خاکی بودن آن بسیار ارزشمند است، اما برای همه نیست. اما کسانی که مثلاً مثل من عاشق این «خاکی بودن» هستند و شروع به نوشیدن چای پوئر می کنند، متوقف کردن آن بسیار دشوار است، و سپس از شیر گرفتن آن بسیار دشوار است. به عنوان مثال، وقتی انتخابی دارم، سعی می کنم چای پوئر بخورم. اگرچه در سال‌های مختلف و برای مدت طولانی در چین کار می‌کردم، به نوعی قبلاً هیچ ایده‌ای در مورد آن نداشتم. چنین عادتی برای نوشیدن چای پوئر وجود نداشت. علاوه بر این، اگر اشتباه نکنم، حدود سی سال پیش به طور کلی یک نوشیدنی دارویی به حساب می آمد. این بیشتر یک تونیک عمومی بود تا فقط یک نوشیدنی چای برای لذت بردن. Pu-erh به شکل کیک فشرده شناخته شده است. همانطور که به من گفته شد، این کار فقط به منظور انتقال چای در مسافت های طولانی از جمله به روسیه انجام شد. زیرا اگر چای شل، یعنی فله ای حمل می کردند، در هنگام تکان دادن روی اسب یا شتر، چای به سادگی آسیاب می شد و به خاک تبدیل می شد. و فشار داده شده همانطور که هست باقی ماند.

البته امروزه تجارت چای به طور چشمگیری شکل خود را تغییر داده و حجم آن افزایش یافته و مسیرهای دیگری را دنبال می کند. اما اینکه مولفه گردشگری در حال رشد است کاملا طبیعی است باید از آن استقبال کرد و به هر نحو ممکن کمک کرد.

و نتایج سال گذشته گردشگری چین در روسیه و به طور کلی نتایج سال را برای روابط ما چگونه ارزیابی می کنید؟

سال از بسیاری جهات مهم بوده است، از جمله برای روابط ما. این سال تغییر رهبری ایالتی در جمهوری خلق چین بود، این اولین، فرض کنید، سال کامل ریاست جمهوری V.V بود. پوتین پس از انتخاب به این سمت در سال. بنابراین، به اصطلاح، یک سال تداوم بود. و یک سال توسعه، و توسعه بسیار قدرتمند، و من می گویم، هدفمند. قدرتمند از نظر مقیاس و شدت تماس های ما، شروع از بالاترین سطح. و هدفمندی - در اینجا منظور من تمرکز تماس های ما بر حل مسائل خاص است، به قول ما ایجاد "بافت مادی" روابط ما در همه زمینه ها - نه تنها در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و آموزش، بلکه در زمینه ارتباطات بین فردی، که به نظر ما باید در اولویت قرار گیرد. بیشتر رویدادهای سال گذشته به این موضوع اختصاص داشت، از جمله رویدادهایی که به عنوان بخشی از سال گردشگری چین در روسیه که شما اشاره کردید برگزار شد. و در ماه مارس سال جاری، سالهای تبادل جوانان بین روسیه و چین به طور رسمی در سن پترزبورگ افتتاح شد. یعنی درست مثل «دوره دو ساله» گردشگری.

رهبران ارشد دو کشور روابط ما را به عنوان روابطی توصیف می کنند که به پیشرفته ترین سطح تاریخ رسیده است. اینها فقط کلمات نیستند، فقط یک فرمول سیاسی زیبا نیستند، بلکه بازتابی از محتوای واقعی هستند. فقط در یک سال - پنج جلسه در سطح بالا! - از 22 مارس، زمانی که رئیس جمهور شی جین پینگ، که اندکی قبل به سمت خود انتخاب شده بود، اولین سفر خارجی خود را به روسیه انجام داد! به دنبال آن تعداد زیادی دیدار و ملاقات دیگر انجام شد که در مجموع رهبران ما در واقع پنج بار ملاقات کردند. این به خودی خود یک پدیده بی سابقه است، با شدت بالا، اما به نظر می رسد در سال فرصتی برای عبور از این "رکورد" وجود دارد! در هر صورت فرصت کمتری برای دیدار رهبران ما وجود نخواهد داشت. من بسیار خوشحالم که رئیس جمهور شی جین پینگ از سوچی بازدید کرد و در مراسم افتتاحیه بازی های المپیک زمستانی شرکت کرد! به هر حال، این اولین بار در تاریخ است که اولین رهبر چین برای مراسم افتتاحیه بازی های المپیک زمستانی یا تابستانی به خارج از کشور سفر می کند! و برای شرکای چینی ما، این یک نوع نوآوری است، نمونه ای از سبک جدید کار برای مدیریت ارشد. البته هر دو طرف چینی و روسی از این شرایط برای دیدار و گفت‌وگوی مفصل درباره همه موضوعات روابط دوجانبه استفاده کردند.

انتظار می‌رود که ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین در ماه مه به چین سفر کند، جایی که نشست سران کنفرانس تعامل و اقدامات اعتمادسازی در آسیا برگزار می‌شود. رئیس جمهور روسیه در کار این اجلاس شرکت خواهد کرد و همزمان با برنامه ریزی ما و همکاران چینی، سفر دوجانبه رئیس جمهور روسیه به چین انجام خواهد شد: مذاکرات، امضای اسناد. و تعدادی رویداد دیگر که با سفرهای دوجانبه همراه است.

بعداً، در ماه نوامبر، چین میزبان اجلاس APEC خواهد بود. و باز هم منتظر آمدن رهبرمان به این اجلاس هستیم، یعنی دیدارهای دوجانبه، گفتگوها... - یعنی به قول ما "همگام سازی ساعت ها" در همه زمینه ها. علاوه بر این، در طول سال تعدادی رویداد چند جانبه مختلف وجود خواهد داشت که انتظار می رود هم رئیس جمهور ما و هم رئیس جمهور جمهوری خلق چین به طور آزمایشی در آنها شرکت کنند.

در مورد سطح نخست وزیران، سطح رئیس دولت، به یاد داریم که در ماه اکتبر، دیمیتری مدودف برای هجدهمین نشست عادی نخست وزیران به چین آمد و بنابراین نوبت طرف چینی است که امسال به روسیه بیاید. بنابراین، احتمالاً در پاییز منتظر رئیس شورای دولتی جمهوری خلق چین، لی کچیانگ هستیم. و مانند همیشه در چنین مواردی، سفر نخست وزیر با تلاش سخت در سطح معاون نخست وزیر انجام می شود. ما تعدادی کمیسیون، کمیته فرعی، کارگروه داریم. کمیسیون‌های چنین بلوک‌های بزرگ همکاری توسط معاونان نخست‌وزیر اداره می‌شوند، همه آنها در طول سال با همتایان چینی خود ملاقات خواهند کرد و جلسه نخست وزیران را آماده خواهند کرد. ما در سفارت منتظر سفر وزیر خارجه روسیه به چین هستیم. این احتمالاً زمانی در بهار خواهد بود، زیرا معمولاً دیدار وزرای امور خارجه قبل از دیدار رهبران ارشد انجام می شود. از آنجایی که سفر رئیس جمهور در ماه می انجام می شود، به این معنی است که در بهار امسال نیز می توان انتظار داشت وزیر امور خارجه در چین حضور داشته باشد. من در مورد ارتباطات در امتداد خطوط دیگر صحبت نمی کنم. ما جلسات فشرده ای در سطح دبیر شورای امنیت، در سطح روسای مجالس، هم در دومای دولتی و هم در شورای فدراسیون داریم. در سال 2008، رئیس دومای دولتی به چین آمد و در سپتامبر، رئیس کمیته دائمی کنگره ملی خلق از مسکو بازدید کرد. امسال انتظار داریم والنتینا ایوانونا ماتوینکو، رئیس شورای فدراسیون، از چین بازدید کند. به طور کلی، ما تبادلات نسبتا فشرده ای از طریق کمیسیون های پارلمانی، سطوح مختلف همکاری پارلمانی داریم. البته، ما همیشه آماده هستیم تا به همه مقامات روسیه - چه مرکزی که در ساختار دولت فدرال واقع شده اند و چه منطقه ای، در سازماندهی تماس با شرکای چینی کمک کنیم.

به طور کلی، روابط منطقه ای در اولویت همکاری ما قرار می گیرد. ما به عنوان سفارت به هر طریق ممکن از این امر استقبال می کنیم!

من نمی توانم به این واقعیت توجه نکنم که مجله شما روسیه و چین دقیقاً در زمینه توسعه همکاری های بین منطقه ای کار بسیار مهم و مفیدی انجام می دهد. من خودم و همکارانم آن را با علاقه خواندیم، در حالی که برای ما فقط، فرض کنید، یک مطلب جالب برای خواندن نیست، بلکه برای متخصصان سینولوژیست نیز "روسیه و چین" در طبیعت کاملاً کاربردی است. اولا، این یک ماده مرجع خوب است، زیرا حاوی اطلاعات بسیار زیادی است. ثانیا، و من این را با لذت خاصی می گویم، این یک مجله دو زبانه است، متون به دو زبان روسی و چینی وجود دارد، و این نه تنها برای دیپلمات های جوانی که دانش خود را از زبان چینی بهبود می بخشند، بسیار مفید است، بلکه برای کسانی که زمانی آنها تدریس می کردند، اما چیزی را فراموش می کردند، اما با کمک چنین متون می توانند چیزهای فراموش شده را به خاطر بسپارند.

- متشکرم، آندری ایوانوویچ، برای سخنان محبت آمیز شما!

من در مورد این واقعیت صحبت نمی کنم که مجله آموزنده است، و برخی چیزها را فقط برای خودتان خوب یادداشت کنید، به خصوص وقتی چیزی را در صفحات مجله خود پیدا می کنید که با ایده ها و افکار شما همخوانی دارد. مثلا روی جلد شماره دوازدهم نقاشی لئو نیکولایویچ تولستوی و کنفوسیوس است! اگرچه بین این شخصیت‌های فرهنگ جهانی حدود 2400 سال تفاوت وجود دارد، اما با آن موعظه اصول اخلاقی زندگی بشری مرتبط هستند که هم آیین کنفوسیوس و هم دیدگاه‌های لئو تولستوی را متمایز می‌کند! برای این فراخوان ایده ها، فاصله دو هزار و نیم ساله زمان زیادی نیست...

هنرمند Guo Defu وقتی به شما گفتم که این کار او را دوست دارید بسیار افتخار کرد. وی گفت: می خواهم در صورت امکان این عکس را به سفیر روسیه بدهم.

ما دوست داریم این عکس را در سفارت آویزان کنیم! از مقاله ای در مورد Guo Defu در شماره دوازدهم مجله، متوجه شدم که او مجموعه بزرگی از آثار را با موضوع کنفوسیوس خلق کرده است. برگزاری نمایشگاهی از این آثار در مرکز فرهنگی روسیه که بسیار نزدیک به سفارت قرار دارد، بسیار خوب است.

آندری ایوانوویچ، ما مجموعه ای از میزهای گرد با موضوع "روسیه و چین در قرن 21" برنامه ریزی کرده ایم. در پایان سال گذشته، در 20 دسامبر، ما در ایرکوتسک، در داخل دیوارهای دانشگاه دولتی اقتصاد و حقوق بایکال، اولین میز گرد را که به همکاری های اقتصادی اختصاص داشت، برگزار کردیم که طی آن دیدگاه ها و محاسبات تحلیلی جالبی انجام شد. بیان شدند. بنابراین، در گزارش رئیس BSUEP M.A. Vinokurov، به طور مداوم بیان شده است که ما و چین به پروژه های بزرگ - زیرساخت، تولید و غیره نیاز داریم. اما برخی کارشناسان معتقدند هنوز آنقدر اعتماد نداریم که بتوانیم پروژه های بزرگ را هدف گذاری کنیم. به نظر شما، آیا اجرای چنین پروژه هایی واقع بینانه است، آیا ما تا این حد رشد کرده ایم؟

به طور خلاصه تا حد امکان، من فکر می کنم اینطور است: آنها مطمئناً رشد کرده اند، اما از جهاتی ممکن است رشد بیشتری داشته باشند! در واقع، اکنون تجارت بین روسیه و چین در حال حرکت به مرحله جدیدی است - از تجارت ساده در کالاها و خدمات تا سطح تجارت در پروژه ها، تجارت در سرمایه گذاری. یعنی زمانی که بحث فقط فروش برخی کالاها نیست، بلکه ایجاد سرمایه گذاری مشترک با سازماندهی فروش بعدی این محصولات در بازارهای مختلف است. بنابراین، از نظر تقاضا در اجرای مشترک پروژه‌های بزرگ، مدت‌هاست که برای این کار آماده شده‌ایم، اما از نظر امکانات واقعی برای اجرای چنین پروژه‌هایی، احتمالاً هنوز نیاز داریم. برای کار کردن در اینجا می‌توان گفت که ما، در طرف روسیه و در طرف چین، فازهای مختلفی داریم که به اصطلاح، یکدیگر را به عنوان شریک درک می‌کنیم تا بتوانیم چنین پروژه‌هایی را اجرا کنیم. این احساس وجود دارد که شرکای چینی برای درک کامل روسیه به بلوغ کافی نرسیده اند و دیگر مانند دهه 90 نیست. بنابراین، اغلب، با در نظر گرفتن همان تجربه دهه 90 (زمانی که به معنای واقعی کلمه همه چیز در روسیه را می توان به طور نسبی با سه روبل خرید ...)، چینی ها گاهی اوقات ما را به روش قدیمی به عنوان یک کالای مقرون به صرفه ارزیابی می کنند، نه خیلی مقرون به صرفه. بازاری پر تقاضا که می توان از آن برای به دست آوردن برخی از مزایای کوتاه مدت بدون ایجاد یک همکاری پایدار و بلند مدت استفاده کرد. اما اگر بخواهیم کاری بزرگ و مهم انجام دهیم، دقیقاً به این نوع همکاری نیاز داریم! بنابراین، برگزاری انواع انجمن ها و برگزاری آنها نه تنها در پکن و مسکو، بلکه در شهرها، اگر در مورد روسیه، مناطق سیبری شرقی، خاور دور صحبت می کنیم، بسیار مهم است، زیرا وجود دارد. جاذبه و علاقه طبیعی و کاملاً قابل درک به شریکی که بر اساس استانداردهای جغرافیایی بسیار نزدیک است: همچنین یک زیرساخت حمل و نقل، یک استعداد تاریخی خاص، یک مکمل خاص وجود دارد. بنابراین، برگزاری بیشتر چنین انجمن هایی ضروری است، آنها به درک بهتر یکدیگر دقیقا به عنوان یک شریک ثروتمند، قابل اعتماد و توانا کمک می کنند. به هر حال، از طریق سازوکارهای دولتی ما، تصمیم گرفته شده است که نمایشگاه هاربین را به یک نمایشگاه تجاری و اقتصادی که در روابط روسیه و چین تخصص دارد، تبدیل کنیم. یعنی یک نمایشگاه چین و روسیه خواهد بود که هدف آن این است که شتاب جدیدی به روابط تجاری و اقتصادی ما بدهد. معاون نخست وزیر دیمیتری روگوزین در هشتمین مجمع اقتصادی که نوامبر گذشته در پکن برگزار شد، گفت که سعی خواهد کرد در سپتامبر سال جاری به همراه همکار خود، معاون نخست وزیر، وانگ یانگ، به هاربین بیایند تا این نمایشگاه را با هم افتتاح کنند. من مطمئن هستم که این امر به آشنایی شرکای تجاری و سرمایه گذاری هر دو طرف با توانایی های یکدیگر کمک می کند. به طور کلی باید مدام در این راستا کار کرد و همانطور که یک یخ شکن یخ را می شکند، باید در این راستا کار پیگیرانه ای انجام شود. اگرچه اینجا یخ وجود ندارد، اما یخبندان وجود دارد که در حال ذوب شدن است.

آندری ایوانوویچ، در افتتاحیه پنجمین نمایشگاه سرمایه گذاری در پکن در دسامبر سال گذشته، سفیر ایالات متحده در چین، لو جیاهوی، با شما صحبت کرد. پدر و مادرش چینی هستند و او در چین به دنیا آمد. اما سخنرانی او به زبان انگلیسی بود. وقتی بعد از او شروع به صحبت به زبان چینی کردید، چینی ها با تشویق طولانی صحبت شما را قطع کردند. در این رابطه سوال زیر این است که آیا دانش زبان کشور مقصد برای یک دیپلمات روسی یک هنجار است؟ آیا به ویژه در کارتان در چین به شما کمک می کند؟

البته درک یک کشور و به خصوص مردم آن، وقتی زبان را بلد باشید، بسیار راحت تر است! اما به طور کلی، من فکر می کنم که مهم نیست به چه زبانی صحبت می کنید، مهم این است که چه افکاری را منتقل می کنید. و سپس، در افتتاحیه نمایشگاه سرمایه گذاری، می خواستم این ایده را منتقل کنم که روسیه در حال تبدیل شدن به یک شریک سرمایه گذاری بالغ تر است، این مهمترین چیز است. و ثانیاً، در کشور ما بیشتر و بیشتر کارآفرینان، شخصیت های فرهنگی و حتی مردم عادی چین را به عنوان همسایه و شریک طبیعی روسیه می بینند. اینها مولفه های پیشرفت در روابط ما هستند.

- من می خواهم برای شما، آندری ایوانوویچ، آرزو کنم که در سال هفتم رویای خود را برآورده کنید و در نهایت از بایکال دیدن کنید!

با تشکر! همچنین برای شما به عنوان سردبیر، همکارانتان و همه خوانندگان مجله روسیه و چین آرزوی موفقیت دارم.

در سال 1974 از موسسه دولتی روابط بین الملل مسکو وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی فارغ التحصیل شد. چینی و انگلیسی صحبت می کند.

زندگینامه

  • در 1973-1981 - مترجم، نماینده اقتصادی و تجاری اتحاد جماهیر شوروی در جمهوری خلق چین.
  • در 1981-1991 - کارشناس بخش بین المللی کمیته مرکزی CPSU برای جمهوری خلق چین.
  • در سال 1992-1997 - مشاور، مشاور ارشد در سفارت روسیه در چین.
  • در سالهای 1997-2000 - مدیر بخش همکاری اقتصادی وزارت خارجه روسیه.
  • از 21 اکتبر 1998 تا 14 ژوئن 2000 - عضو هیئت علمی وزارت خارجه روسیه
  • از 21 آوریل 2000 تا 28 دسامبر 2001 - سفیر فوق العاده و تام الاختیار فدراسیون روسیه در جمهوری عربی مصر.
  • از 28 دسامبر 2001 تا 12 ژوئیه 2004 - معاون وزیر امور خارجه فدراسیون روسیه.
  • از 12 ژوئن 2004 تا 8 آوریل 2006 - نماینده دائم فدراسیون روسیه در سازمان ملل متحد در نیویورک، ایالات متحده آمریکا، و نماینده فدراسیون روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد.
  • از 8 آوریل 2006 - معاون اول وزیر امور خارجه روسیه.

درجات دیپلماتیک

  • از 29 آوریل 2003 - سفیر فوق العاده و تام الاختیار

جوایز

  • حکم "برای شایستگی به میهن" درجه IV (9 اکتبر 2007) - برای مشارکت شخصی بزرگ در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه
  • کارمند محترم سرویس دیپلماتیک فدراسیون روسیه (18 آوریل 2005) - برای شایستگی در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و چندین سال فعالیت دیپلماتیک پربار
  • دیپلم افتخار رئیس جمهور فدراسیون روسیه (29 سپتامبر 2008) - برای مشارکت فعال در آماده سازی و برگزاری مجمع بین المللی اقتصادی سن پترزبورگ و نشست سران کشورها - اعضای کشورهای مشترک المنافع
  • دیپلم افتخار دولت فدراسیون روسیه (18 سپتامبر 2002) - برای سهم بزرگ شخصی او در اجرای سیاست خارجی دولت و در ارتباط با 200 سالگرد وزارت خارجه روسیه.
  • مدال "برای شایستگی در تداوم یاد و خاطره مدافعان کشته شده میهن" (وزارت دفاع روسیه، 2008) - برای سهم بزرگ شخصی او در تداوم یاد و خاطره مدافعان جان باخته میهن، تعیین اسامی کشته شدگان و سرنوشت سربازان مفقود شده، نشان دادن ویژگی های اخلاقی و تجاری بالا، تلاش و ابتکار منطقی، کمک در حل وظایف تداوم یاد و خاطره مدافعان جان باخته میهن
12 ژوئیه - 8 آوریل سلف، اسبق، جد: سرگئی ویکتورویچ لاوروف جانشین: ویتالی ایوانوویچ چورکین


28 دسامبر - 12 ژوئیه سلف، اسبق، جد: جانشین: آناتولی ویکتورویچ پوتاپوف 21 آوریل - 28 دسامبر سلف، اسبق، جد: ولادیمیر ویکتورویچ گودف جانشین: نیکولای واسیلیویچ کارتوز تولد: 3 اکتبر(1952-10-03 ) (66 ساله)
خارکف، اتحاد جماهیر شوروی تحصیلات: (1974) فعالیت: دیپلمات، سیاستمدار روس جوایز:

آندری ایوانوویچ دنیسوف(متولد 3 اکتبر 1952، خارکف) - دیپلمات روسی، سفیر فدراسیون روسیه در چین. عضو هیئت رئیسه شورای امور بین الملل روسیه (2011).

زندگینامه

طنین در مطبوعات

در اکتبر 2012، نامه دنیسوف به فرماندار سن پترزبورگ که وزارت امور خارجه مخالف نامگذاری ایستگاه جدید متروی سن پترزبورگ به نام پایتخت رومانی - "بخارست" است، توجه عمومی را به خود جلب کرد. به گفته دنیسوف، اکنون نمی توان نگرش رومانی به روسیه را دوستانه خواند. ایستگاه مترو از دیدگاه او به دلیل موضع آشکار ضد روسی بخارست رسمی در مورد مشکل استقرار عناصر سامانه دفاع موشکی آمریکا در اروپا نمی تواند چنین نامی را یدک بکشد. این دیپلمات به فعالیت مخرب رومانی در فضای پس از فروپاشی شوروی و همچنین حمایت رهبری رومانیایی از رژیم ساکاشویلی در گرجستان اشاره کرد. با این حال، کمیسیون توپونومیک با دنیسوف موافق نبود. به گفته معمار ارجمند فدراسیون روسیه، عضو شورای برنامه ریزی شهر سن پترزبورگ بوریس نیکولاشچنکو، ملاحظات سیاسی در اینجا جایی ندارد: آنها سعی کردند ما را به شرکت در یک درگیری سیاسی لحظه ای تشویق کنند که اشتباه است. ارتباط بین مردم و تاریخ بسیار مهمتر است. .

جوایز

  • دیپلم افتخار دولت فدراسیون روسیه (18 سپتامبر 2002) - به خاطر سهم بزرگ شخصی او در اجرای سیاست خارجی دولت و در ارتباط با دویستمین سالگرد وزارت خارجه روسیه .
  • کارگر محترم سرویس دیپلماتیک فدراسیون روسیه (18 آوریل 2005) - برای شایستگی در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و چندین سال فعالیت دیپلماتیک پربار .
  • درجه IV "برای شایستگی برای میهن" (9 اکتبر 2007) - برای سهم بزرگ شخصی او در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه
  • قدردانی رئیس جمهور فدراسیون روسیه (3 آوریل 2008) - برای شایستگی در حمایت از سیاست خارجی از منافع اقتصادی فدراسیون روسیه
  • دیپلم افتخار رئیس جمهور فدراسیون روسیه (29 سپتامبر 2008) - برای مشارکت فعال در آماده سازی و برگزاری مجمع بین المللی اقتصادی سن پترزبورگ و نشست سران کشورهای عضو کشورهای مستقل مشترک المنافع .
  • مدال "برای شایستگی در تداوم یاد و خاطره مدافعان کشته شده میهن" (2008، وزارت دفاع روسیه) - برای سهم بزرگ شخصی در تداوم یاد و خاطره مدافعان جان باخته میهن، تعیین نام کشته شدگان و سرنوشت سربازان مفقود شده، نشان دادن ویژگی های اخلاقی و تجاری بالا، کوشش و ابتکار منطقی، کمک به حل وظایف ماندگاری یاد و خاطره شهدای مدافع وطن .
  • نشان افتخار (29 اکتبر 2010) - برای سهم بزرگ در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و چندین سال کار وظیفه شناسانه، شایستگی در فعالیت های علمی و آموزشی و آموزش پرسنل بسیار ماهر.
  • دستور دوستی (30 دسامبر 2012) - برای سهم بزرگ در اجرای سیاست خارجی فدراسیون روسیه و سالها کار وجدانی .

رتبه دیپلماتیک

نظری را در مورد مقاله "دنیسوف، آندری ایوانوویچ (دیپلمات)" بنویسید

یادداشت

سلف، اسبق، جد:
ولادیمیر ویکتورویچ گودف
سفیر فوق العاده و تام الاختیار فدراسیون روسیه در مصر


21 آوریل 2000 - 28 دسامبر 2001
جانشین:
نیکولای واسیلیویچ کارتوز
سلف، اسبق، جد:
الکساندر ولادیمیرویچ سالتانوف
معاون وزیر امور خارجه فدراسیون روسیه


28 دسامبر 2001 - 12 ژوئیه 2004
جانشین:
آناتولی ویکتورویچ پوتاپوف
سلف، اسبق، جد:
سرگئی ویکتورویچ لاوروف
نماینده دائم فدراسیون روسیه در سازمان ملل


12 جولای 2004 - 8 آوریل 2006
جانشین:
ویتالی ایوانوویچ چورکین
سلف، اسبق، جد:
الئونورا والنتینووا میتروفانوا
معاون اول وزیر امور خارجه فدراسیون روسیه


8 آوریل 2006 - 22 آوریل 2013
جانشین:
ولادیمیر گنادیویچ تیتوف
سلف، اسبق، جد:
سرگئی سرگیویچ رازوف
سفیر فوق العاده و تام الاختیار فدراسیون روسیه در چین


از 22 آوریل 2013
جانشین:
در موقعیت

پیوندها

  • فهرست سفرای فدراسیون روسیه در کشورهای آفریقایی
  • نماینده دائم فدراسیون روسیه در سازمان ملل متحد
  • فهرست معاونان وزیر امور خارجه فدراسیون روسیه

گزیده ای از شخصیت دنیسوف، آندری ایوانوویچ (دیپلمات)

آن طرف نیکلای سبزه بود و شکارچی او تنها در سوراخی پشت یک بوته برجسته فندق ایستاده بود. سگ‌های شکاری تازه وارد شده بودند، نیکولای صدای نادر سگی را شنید که او را می‌شناخت - ولتورنا. سگ های دیگر به او ملحق شدند، اکنون ساکت شده اند، سپس دوباره شروع به رانندگی کردند. یک دقیقه بعد، صدایی از جزیره روی روباه شنیده شد و کل گله با افتادن به پایین، در امتداد پیچ ​​گوشتی، به سمت سبزه، از نیکولای دور شدند.
او تک تیراندازهایی با کلاه قرمز را در امتداد لبه‌های دره‌ای که بیش از حد رشد کرده بود دید، حتی سگ‌ها را دید، و هر ثانیه انتظار داشت روباهی در آن طرف، در فضای سبز ظاهر شود.
شکارچی که در گودال ایستاده بود به راه افتاد و سگ ها را رها کرد و نیکولای روباه قرمز، پست و عجیبی را دید که با بیرون ریختن لوله، با عجله از میان فضای سبز عبور کرد. سگ ها شروع کردند به آواز خواندن برای او. در اینجا آنها نزدیک شدند، در اینجا روباه شروع به تکان دادن به صورت دایره ای بین آنها کرد، بیشتر و بیشتر این دایره ها را درست می کرد و با یک لوله کرکی (دم) دور او می چرخید. و سپس سگ سفید کسی پرواز کرد و بعد از آن یک سگ سیاه و همه چیز به هم ریخت و سگها با پشت باز و کمی مردد تبدیل به یک ستاره شدند. دو شکارچی به سمت سگ‌ها پریدند: یکی با کلاه قرمز و دیگری غریبه در یک قفسه سبز.
"چیه؟ نیکلاس فکر کرد. این شکارچی از کجا آمده است؟ این مال عمو نیست.»
شکارچیان با روباه مبارزه کردند و مدتی طولانی، به آرامی، پای پیاده ایستادند. در نزدیکی آنها، اسب‌هایی با برآمدگی‌های زین و سگ‌ها روی تیرک‌ها دراز کشیده بودند. شکارچیان دستان خود را تکان دادند و با روباه کاری کردند. از آنجا صدای بوق شنیده شد - علامت توافق شده دعوا.
نیکولای مشتاق گفت - این شکارچی ایلاگینسکی است ، چیزی با ایوان ما شورش می کند.
نیکولای رکابی فرستاد تا خواهرش و پتیا را نزد خود بخواند و با سرعت به سمت محلی که سگ های شکاری در حال جمع آوری سگ های شکاری بودند، رفت. چند شکارچی تاخت به محل درگیری رفتند.
نیکولای از اسب خود پیاده شد و در نزدیکی سگ های شکاری با ناتاشا و پتیا که سوار شده بودند ایستاد و منتظر اطلاعاتی در مورد چگونگی پایان ماجرا بود. شکارچی مبارز با روباهی توروکس از پشت لبه جنگل بیرون رفت و به سمت استاد جوان رفت. کلاهش را از دور برداشت و سعی کرد محترمانه صحبت کند. اما او رنگ پریده بود، نفس نفس نمی زد و چهره اش شرور بود. یکی از چشمانش سیاه شده بود، اما احتمالاً نمی دانست.
- اونجا چی داشتی؟ نیکولای پرسید.
- چطور از زیر سگ های ما زهر می زند! بله، و عوضی موش من آن را گرفت. بیا شکایت کن برای روباه بس است! من او را مانند روباه می چرخانم. او اینجاست، در نیم تنه. و این چیزی است که شما می خواهید؟ ... - شکارچی گفت و به خنجر اشاره کرد و احتمالاً تصور می کرد که هنوز با دشمن خود صحبت می کند.
نیکولای بدون صحبت با شکارچی از خواهر و پتیا خواست که منتظر او باشند و به محلی که این شکار خصمانه ایلاگینسکی بود رفت.
شکارچی پیروز وارد انبوه شکارچیان شد و در آنجا، در محاصره کنجکاوهای دلسوز، شاهکار خود را گفت.
واقعیت این بود که ایلاگین، که روستوف ها با او درگیر و درگیری بودند، در مکان هایی شکار می کرد که طبق عرف متعلق به روستوف ها بود و اکنون گویی عمدا دستور داد تا به جزیره ای که روستوف ها در آنجا بودند بروند. شکار کرد و به شکارچی خود اجازه داد تا از زیر سگ های سگ های دیگران مسموم کند.
نیکلای هرگز ایلاگین را ندید، اما مانند همیشه در قضاوت ها و احساسات خود، با عدم شناخت حد وسط، طبق شایعاتی که در مورد شورش و خودخواهی این صاحب زمین وجود داشت، با تمام وجود از او متنفر بود و او را بدترین دشمن خود می دانست. خشمگین و آشفته، اکنون به سمت او سوار شد و راپنیک را محکم در دست گرفته بود و در آمادگی کامل برای قاطع ترین و خطرناک ترین اقدامات علیه دشمنش بود.
به محض اینکه سوار بر طاقچه جنگل رفت، مردی چاق را دید که با کلاه بیش از حد سوار بر اسبی سیاه و زیبا، همراه با دو رکاب، به سمت او پیش می‌رفت.
نیکولای به جای دشمن، در ایلاگینا نماینده ای نجیب زاده پیدا کرد که به ویژه می خواست با کنت جوان آشنا شود. ایلاگین پس از نزدیک شدن به روستوف، کلاه بیش از حد خود را بلند کرد و گفت که از اتفاقی که افتاده بسیار متاسفم. که دستور مجازات شکارچی را می دهد که به خود اجازه داده از زیر سگ های دیگران مسموم شود، از کنت می خواهد که با او آشنا شود و مکان های خود را برای شکار به او پیشنهاد می دهد.
ناتاشا که می ترسید برادرش کاری وحشتناک انجام دهد، با هیجان کمی پشت سر او سوار شد. او که دید دشمنان دوستانه تعظیم کردند، به سوی آنها رفت. ایلاگین کلاه بیش از حد خود را در مقابل ناتاشا حتی بالاتر برد و با لبخندی دلپذیر گفت که کنتس هم در اشتیاق به شکار و هم در زیبایی او که در مورد آن بسیار شنیده بود نماینده دیانا است.
ایلاگین، برای جبران شکار خود، از روستوف خواست که به داخل مارماهی خود که یک مایل دورتر بود، برود و آن را برای خود ذخیره کرد و به گفته او خرگوش در آن ریخته شد. نیکلای موافقت کرد و شکار که حجمش دو برابر شده بود ادامه یافت.
لازم بود از طریق مزارع به مارماهی ایلاگینسکی بروید. شکارچیان همسطح شدند. آقایان با هم سفر کردند. عمو، روستوف، ایلاگین مخفیانه به سگ های دیگران نگاه کردند و سعی کردند دیگران متوجه آن نشوند و با نگرانی به دنبال رقیبی در بین این سگ ها برای سگ های خود می گشتند.
روستوف مخصوصاً تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفت، یک حیوان کوچک اصیل، باریک، اما با ماهیچه های فولادی، پنس نازک (پوزه) و چشمان سیاه چرخان، یک عوضی خال قرمز در بسته ایلاگین. او در مورد بازیگوشی سگهای ایلاگینسکی شنید و در این عوضی زیبا رقیبی برای میلکای خود دید.
در میانه گفتگوی آرام در مورد برداشت امسال که ایلاگین شروع کرد، نیکولای به عوضی خال قرمزش اشاره کرد.
- عوضی خوبی داری! او به طور معمولی گفت. - رضوا؟
- این؟ بله، این یک سگ مهربان است، می گیرد، "ایلاگین با صدایی بی تفاوت در مورد یرزای مو قرمز خود گفت که یک سال پیش به همسایه خود سه خانواده حیاط داد. - پس شما، کنت، به این که چکش خورده اید، مباهات نمی کنید؟ او به گفتگو ادامه داد. و با توجه به اینکه مودبانه است که به همین ترتیب به شمارش جوان پرداخته شود، ایلاگین سگ هایش را معاینه کرد و میلکا را انتخاب کرد که با عرضش توجه او را جلب کرد.
- تو بلک پای خوبی داری - باشه! - او گفت.
نیکولای پاسخ داد: "بله، چیزی نیست، او می پرد." "اگر فقط یک خرگوش سخت وارد مزرعه شود، به شما نشان خواهم داد که این چه سگی است!" فکر کرد و رو به رکاب کرد و گفت که یک روبل به کسی می دهد که مشکوک است، یعنی خرگوش دروغگو پیدا می کند.
ایلاگین ادامه داد: "من نمی فهمم، "چگونه شکارچیان دیگر به حیوان و سگ حسادت می کنند. من در مورد خودم به شما می گویم، کنت. من را سرگرم می کند، می دانید که سوار شوم. حالا شما با چنین شرکتی نقل مکان خواهید کرد ... چه بهتر (او دوباره کلاه بیش از حد خود را در مقابل ناتاشا برداشت) و این برای شمردن پوست هاست، چند نفر آورده است - من اهمیتی نمی دهم!
- خب بله.
- یا به این دلیل که از اینکه سگ شخص دیگری را می گیرد، و نه سگ من، آزرده می شوم - من فقط می خواهم آزار و شکنجه را تحسین کنم، درست است، حساب؟ بعد قضاوت میکنم...
- آتو - او، - فریاد کشیده یکی از تازی های متوقف شده در آن زمان شنیده شد. او روی نیم تپه ای از ته ریش ایستاد و یک راپنیک را بالا آورد و یک بار دیگر با کشش تکرار کرد: - او - او! (این صدا و رپنیک برافراشته به این معنی بود که او یک خرگوش را می بیند که در مقابلش خوابیده است.)
ایلاگین به طور معمولی گفت: "آه، من فکر می کنم، فکر می کنم." -خب بریم حساب کن!
- بله، شما باید با ماشین بالا بروید ... بله - خوب، با هم؟ نیکولای پاسخ داد و به یرزا و عمو روگای قرمز نگاه کرد، به دو رقیب خود که او هرگز نتوانسته بود سگ هایش را با آنها مساوی کند. "خب، چگونه میلکای من از گوش من بریده می شود!" فکر کرد و به سمت خرگوش در کنار عمویش و ایلاگین حرکت کرد.
- مادر؟ ایلاگین پرسید و به سمت شکارچی مشکوک حرکت کرد و بدون هیجان به اطراف نگاه کرد و برای یرزا سوت زد...
و تو، میخائیل نیکانوریچ؟ رو به عمویش کرد.
عمو با اخم سوار شد.
- من چرا دخالت کنم که مال تو مارش پاکه! - در دهکده برای سگ، هزارم شما پرداختند. تو مال خودت را اندازه بگیر، من نگاهی می اندازم!
- سرزنش کن! در، در، او فریاد زد. - سرزنش کن! او اضافه کرد و بی اختیار با این ریزه خواری مهربانی و امیدواری خود را که در این سگ قرمز قرار دارد ابراز کرد. ناتاشا هیجان پنهان شده توسط این دو پیرمرد و برادرش را دید و احساس کرد و خودش هم نگران شد.
شکارچی با رپنیک برافراشته روی نیم تپه ای ایستاد، آقایان در یک قدمی به سمت او رفتند. سگ های شکاری که در همان افق راه می رفتند از خرگوش دور شدند. شکارچیان، نه آقایان، نیز حرکت کردند. همه چیز به آرامی و آرام پیش می رفت.
- سر کجاست؟ نیکلای پرسید و صد قدم به سمت شکارچی مشکوک رانندگی کرد. اما قبل از اینکه شکارچی وقت پاسخگویی داشته باشد، خرگوش که فردا صبح احساس یخ زدگی کرد، نتوانست دراز بکشد و از جا پرید. دسته ای از سگ های شکاری کمان دار، با غرش، به دنبال خرگوش به سرازیری هجوم آوردند. از هر طرف تازی ها که دسته جمعی نبودند به سمت سگ های شکاری و خرگوش هجوم آوردند. همه آن شکارچیان-تک تیراندازهای کند حرکت فریاد می زنند: بس کن! کوبیدن سگ ها، تازی ها فریاد می زنند: آتو! سگ‌ها را راهنمایی می‌کردند، آنها در سراسر میدان تاختند. ایلاگین آرام، نیکولای، ناتاشا و عمو پرواز کردند، نمی دانستند چگونه و کجا، فقط سگ ها و یک خرگوش را می دیدند، و می ترسیدند حتی برای لحظه ای چشم از آزار و شکنجه را از دست بدهند. خرگوش سخت و دمدمی مزاج گرفتار شد. با پریدن به بالا، بلافاصله تاخت نخورد، بلکه گوش هایش را تکان داد و به جیغ و تق تق که ناگهان از همه طرف طنین انداز شد گوش داد. او حدود ده بار به آرامی پرید و اجازه داد سگ ها به او نزدیک شوند و در نهایت با انتخاب مسیر و متوجه خطر، گوش هایش را گذاشت و با سرعت تمام دوید. روی ته ته دراز کشیده بود، اما جلوی آن سبزه بود که روی آن باتلاق بود. دو سگ شکارچی مشکوک که از همه نزدیکتر بودند، اولین کسانی بودند که نگاه کردند و پشت خرگوش را گرو گذاشتند. اما هنوز خیلی به سمت او حرکت نکرده بودند که یرزا خال قرمز ایلاگینسکایا از پشت سر آنها پرواز کرد و با سرعتی وحشتناک به سگ نزدیک شد و دم خرگوش را نشانه گرفت و فکر کرد که او را گرفته است. سرش را روی پاشنه غلتید. خرگوش کمرش را قوس داد و حتی بیشتر فشار آورد. یک میلکای پهن و خال سیاه از پشت یرزا بیرون آمد و به سرعت شروع به آواز خواندن برای خرگوش کرد.
- عسل! مادر! - فریاد پیروزمندانه نیکلای شنیده شد. به نظر می رسید که میلکا اکنون خرگوش را می زند و می برد، اما او جلو آمد و از کنارش گذشت. روسک بازنشسته شد. یرزا زیبا دوباره جا گرفت و بالای دم خرگوش آویزان شد، انگار سعی می‌کرد حالا اشتباه نکند و ران پشتی او را بگیرد.
ارزانکا! خواهر! صدای گریه ایلاگین را شنیدم نه صدای خودش. ارزا به التماس او توجهی نکرد. درست در لحظه ای که باید منتظر بود تا او خرگوش را بگیرد، او تاب خورد و به سمت مرز بین سبزه و کلش رفت. دوباره یرزا و میلکا، مثل یک جفت میله کشی، هم سطح شدند و شروع کردند به آواز خواندن برای خرگوش. در پیچ برای خرگوش راحت تر بود ، سگ ها به این سرعت به او نزدیک نشدند.
- سرزنش کن! سرزنش کن راهپیمایی کسب و کار خالص! - در آن زمان صدای جدیدی فریاد زد، و روگای، نر قرمز و قوزدار عمو، که کمرش را دراز کرده و قوز کرده بود، به دو سگ اول رسید، از پشت آنها بیرون رفت، از خودگذشتگی وحشتناکی که قبلاً بالای خرگوش بود، پرداخت. او را از خط به داخل سبزه پرتاب کرد، بار دیگر با شدت بیشتری به فضای سبز کثیف کوبید، تا زانو فرو رفت، و فقط قابل مشاهده بود که چگونه سرش را از روی پاشنه غلتید و پشتش را با خرگوش در گل کثیف کرد. ستاره سگ ها او را احاطه کرده بود. یک دقیقه بعد همه نزدیک سگ های شلوغ ایستاده بودند. یکی دایی خوشحال از اشک و otpazanchil. خرگوش را تکان می داد تا خونریزی کند، با نگرانی به اطراف نگاه می کرد، با چشمانش به اطراف می دوید، نمی توانست موقعیت دست ها و پاهای خود را پیدا کند و صحبت می کرد، بدون اینکه خودش را با چه کسی و چه چیزی بداند.
"این یک چیز راهپیمایی است ... اینجا یک سگ است ... اینجا او همه را بیرون کشید، هم هزارم و هم روبل - یک راهپیمایی خالص!" گفت در حالی که نفس نفس می زد و با عصبانیت به اطراف نگاه می کرد، انگار کسی را سرزنش می کرد، انگار همه دشمن او هستند، همه او را آزرده خاطر کردند و فقط حالا بالاخره توانست خود را توجیه کند. "در اینجا هزارم ها برای شما هستند - یک راهپیمایی تمیز!"
- سرزنش، به شیار! - او با پرتاب یک پنجه بریده با زمین چسبیده گفت. - مستحق - یک راهپیمایی تجاری تمیز!
نیکولای گفت: "او بیرون کشید، سه دزدی به تنهایی انجام داد."
- بله، این همان چیزی است که در صلیب است! - گفت رکاب ایلاگینسکی.
ایلاگین در همان زمان سرخ شده و به زور از پرش و هیجان نفس می‌کشید، گفت: «بله، به محض اینکه متوقف شود، هر قاتل آن را از دزدی می‌گیرد.» در همان زمان ، ناتاشا ، بدون اینکه نفسی بکشد ، با شادی و شوق چنان نافذ جیغ زد که گوش هایش زنگ زد. او با این جیغ هر چیزی را که شکارچیان دیگر با گفتگوی یکباره خود بیان کردند بیان کرد. و این جیغ به قدری عجیب بود که خود او باید از این جیغ وحشی خجالت می کشید و اگر در زمان دیگری اتفاق می افتاد همه از آن تعجب می کردند.
عمو خود خرگوش را صدا کرد، ماهرانه و تند او را به پشت اسب انداخت، انگار با این پرتاب همه را سرزنش می کرد و با هوایی که حتی نمی خواست با کسی صحبت کند، سوار کوراگوی خود شد و سوار شد. همه به جز او، غمگین و آزرده، رفتند، و تنها مدت ها بعد توانستند به تظاهر بی تفاوتی سابق خود بازگردند. مدتها به روگای سرخ نگاه می کردند که با خاکی خاکی، پشتی قوزدار، تکه ای آهن را به صدا در می آورد، با نگاهی آرام برنده، پاهای اسب عمویش را دنبال می کرد.
«خب، من در مورد قلدری درست مثل بقیه هستم. خب همینجا بمون!» به نظر نیکلای می رسید که منظره این سگ صحبت می کند.
زمانی که مدت ها بعد، عمو به سمت نیکولای رفت و با او صحبت کرد، نیکولای خوشحال شد که عمو، پس از هر اتفاقی که افتاده بود، همچنان مشتاق صحبت با او بود.

شب هنگام که ایلاگین با نیکولای خداحافظی کرد ، نیکولای خود را در فاصله ای بسیار دور از خانه یافت که پیشنهاد عمویش را پذیرفت تا آرزوی گذراندن شب را با او (در نزد عمویش) در روستای خود میخائیلوفکا بگذارد.